ملاحظه فرمودید که هر موجود مجردی چون بُعد ندارد، خاصیتش همین است كه «همهاش، همه جا هست» و ما این خاصیت را از طریق نفس مجردِ خود میتوانیم درك كنیم. چون وقتی نفس ما به جهت تجردش چنین خاصیتی را دارد پس هر موجود مجردی دارای چنین خاصیتی است، ملائكه مجردند پس هر مَلَكی، همهی وجودش، همهجا هست. و از همه مهمتر خداوند -كه مجرد محض است- شدت حضورش از همه بیشتر است؛ یعنی در عین اینكه همهاش، همهجا هست، از همهی پدیدههای مجرد، حضوری شدیدتر دارد در نتیجه علم مطلق و حیات مطلق سراسر عالم را فرا گرفته است.
وقتی متوجه نحوهی حضور حضرت حق در عالم شدیم تصدیق میکنیم پیش از همه ابتدا خداوند از اعمال ما مطلع میشود، هرچند ما به جهت توجه به کثراتِ عالم از این حضور غافلیم و از طریق تزکیهی لازم متوجه چنین حضوری برای خداوند میشویم. اگر روزه بگیریم خدا به ما نزدیك نمیشود بلکه متوجهِ نزدیكیِ خدا میشویم، چون خدا نزدیك است. ما با تزکیه، حجابهای بین خود و حضرت حق را کم میکنیم و یک نحوه شایستگی جهت حضورِ بیشتر در عوالم قرب برایمان پیش میآید و لذا در خلال آیاتی که خداوند دستور روزهی ماه رمضان را میدهد میفرماید: ای پیامبر! «إذَا سَألَكَ عِبَادِی عَنِّی»(171) اگر بندگان من از تو سراغ مرا گرفتند: «إنِّی قَرِیبٌ» من نزدیکم. ملاحظه کنید که نمیفرماید: «بگو من نزدیكم» میگوید: «من نزدیكم» «إنِّی قَرِیبٌ اُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إذَا دَعَانِ» اگر قرآن میفرمود: «بگو: من نزدیكم»، در چنین شرایطی پیامبر خدا(ص) بین عبد و رب واسطه میشدند. و در این مقام که نظر به حضور مطلق خدا است، حضور مطلق در حجاب میرفت، در حالی که خداوند همیشه با حضوری مطلق در عالم حاضر است و این انسانها هستند که با نظر به کثرات از آن حضور در غفلتاند و حالا با روزهداری ممتد متوجهی آن حضور میشوند و خداوند چنین حضوری را به آنها گوشزد میکند که چگونه وقتی از بدن و زمین فاصله گرفتند و جنبهی تجرد آنها که آزادی از مکان و زمان است، ظهور پیدا کرد میتوانند در عالمِ قرب قرار گیرند و هم افق با ملکوتیان شوند. مولوی میگوید:
نان گِل است و گوشت، كمتر خور از این
تا نمانی همچو گِل اندر زمین
وقتی انسان توجهش به گوشت و نان شد، عملاً گِل خورده است و مثل گِل زمینگیر میشود و نمیتواند پرواز كند و از لقمههای نورِ عالم غیب و قرب بهرهمند گردد.