تربیت
Tarbiat.Org

خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)
اصغر طاهرزاده

تدبیر از راه دور

ممکن است برای عزیزان این سؤال پیدا شود که اگر در هنگام خواب، خداوند تماماً نفس ما را می‌گیرد پس چرا در خواب حرکات طبیعی قلب‌مان برقرار است و یا معده‌مان غذا را هضم می‌كند در حالی که در مرگ این‌طور نیست؟ تأکید بنده آن است که ابتدا نکته‌ای را که قرآن فرموده محکم نگه دارید تا چیزی بر نکات قبل اضافه نشود. همان‌طور که می‌فرمایید قرآن تأکید دارد علاوه بر مرگ، در خواب هم خداوند شما را تماماً می‌گیرد. باید به این نتیجه رسید که امکان این مطلب هست که در عین این‌که نفس ناطقه تمام و کمال گرفته شده و در عالم دیگری است، می‌تواند بدن خود را تدبیر کند و این نکته‌ی ارزشمندی است که متوجه باشیم انسان استعدادی دارد که می‌تواند از دور به چیزی توجه کند و در آن تصرف نماید و یا آن را تدبیر کند، کاری که بعضی از مرتاض‌ها انجام می‌دهند و از دور میله‌ای را کج می‌کنند و یا قطاری را متوقف می‌نمایند و توان تکوینی نفس خود را در مسیر اراده‌ی تشریعی خود قرار می‌دهند.
ملاحظه کرده‌اید که ذهنِ کودک با تمرین و تمرکز طولانی، دست خود را طی ماه‌های متوالی در اختیار اراده‌ی خود در می‌آورد و شما شاهد هستید چقدر طول می‌کشد که دست خود را مستقیماً به دهان خود برساند. همین عمل در دوره‌ی جنینی، چندین ماه طول کشید تا نفس انسان قلب و معده و ریه‌ی خود را ایجاد کرد و در اختیار خود گرفت تا وقتی متولد شد بتواند آن‌ها را به صورتی تکوینی به‌راحتی تدبیر کند. حال وقتی هم که خواب است و هنوز به نور حضرت عزرائیل تعلق او از بدنش کنده نشده، می‌تواند بدن را به حسب ضرورت تدبیر کند.
البته این‌که یک انسان تمام فکر و ذهن خود را متمرکز کند تا میله‌ای را کج کند یا قطاری را که می‌توان با یک ترمز متوقف کرد، با تمرکز متوقف کند، خسران بزرگی است چون باید تمام روح و قلب خود را جهت این امر به میدان آورد. انسان مؤمن نمی‌تواند انرژی‌اش را صرف این كارها بكند چون حاضر نیست قلب خود را جهت تمرکز بر این امور، راضی کند. موجودی كه می‌تواند پرده‌های عالم غیب را عقب بزند و با ملائكه ارتباط پیداكند، دلش نمی‌آید جادوگر بشود و با اجنه ارتباط پیدا كند، زیرا تا انسان روحش را پایین نیاورد با اجنه ارتباط پیدا نمی‌كند.(39)
آری اگر روح بر روی چیزی تمرکز کند می‌تواند در حدّ توان در آن تصرف نماید، بدون آن که لازم باشد خود را به حضور در محل خاصی محدود نماید.(40) دست شما غیر از نفس شما است، در دوران کودکی نفس شما سعی کرد آن را در اختیار خود بگیرد. در ابتدا ملاحظه کردید که نوزاد نمی‌تواند دست خود را تکان دهد ولی از آن‌جایی که نفس او نیاز دارد دست خود را به‌کار می‌گیرد، تلاش می‌کند آن را تکان دهد ولی در اختیار او نیست، نوزاد همچنان با تمرکز و توجه و استمرار سعی می‌کند نفس خود را روی دستش متمرکز کند تا بعد از حدود چهار، پنج ماه تازه می‌تواند دستش را بالا بیاورد. حالا مثلاً وقتی‌كه می‌خواهد آن را به دهان خود نزدیک کند، روی گوشش می‌گذارد! به همین جهت کودک وقتی قاشق دستش می‌گیرد تا غذا بخورد، غذا را در بینی‌اش می‌كند! این کارها را که شما در حال حاضر به صورت عادی انجام می‌دهید، دو، سه سال مرتاضی كرده‌اید تا حالا این قاشق با یک اراده داخل دهان‌تان می‌آید و دست شما کاملاً در اختیار اراده‌ی شما است، ولی در دوران کودکی که كار دیگری نداشته‌اید و بیكار بوده‌اید، وقت بسیار گذاشته‌اید تا این ابزار را تدبیركنید و دست و پا را دست و پای خودتان كنید و با اراده‌ی خود آن‌ها را تدبیر نمایید.(41) در هنگام خواب این تدبیر توسط نفس ناطقه تا حدّی ادامه دارد و از آن‌جایی که نفس ناطقه چنین توانایی را دارد تا بدون ابزار بر چیزی اِعمال اراده کند - همان‌طور که بر ابزارهایی مثل دست و پا چنین کاری را انجام می‌دهد- هنگام خواب این استعداد از بین نمی‌رود و نفس شما تمرکزِ لازم را بر قلب و معده‌ی شما دارد با این‌که به عالم دیگری توحه دارد- چون تعلق او به بدنش هنوز هست- همان‌طور که با تمرکز روی قطب‌نما عقربه‌های آن را می‌چرخاند. در فیلم «سفر به ماوراء» آن خانم روسی آنقدر تمركز می‌كرد كه به جای چرخاندن عقربه‌ی قطب‌نما، خودِ قطب‌نما را هم می‌چرخاند! بالاخره عمرش را روی این كارها گذاشته بود‌. عمده آن است که متوجه باشیم می‌شود نفس انسان جدای از چیزی باشد و با تمرکز روی آن، اراده‌ی خود را در آن اِعمال کند و توان تکوینی خود را در اختیار گیرد و در امور جزیی که مربوط به اراده‌ی تشریعی است از آن استفاده نماید.
در رابطه با تدبیر بدن در هنگام خواب، موضوع از این قرار است که چون نفس ناطقه یک حقیقت مجرد است و محدود به مکان خاصی نیست، در عین آن‌که در عالم دیگری قرار دارد، چون تعلق او تماماً نسبت به بدنش از بین نرفته، همان تعلق جهت تدبیر بدنش کافی است و لذا جایگاه دو موضوع که روبه‌روی ما است روشن می‌شود یکی این‌که قرآن می‌فرماید: در خواب هم مثل مرگ خداوند تماماً نفس‌ها را می‌گیرد و دیگر این‌که ما در خواب با نحوه‌ای از فعالیت حیاتی روبه‌رو هستیم که در مرگ با آن روبه‌رو نیستیم در حالی‌که خداوند فرموده در خواب هم مثل مرگ تماماً نفس‌ها را می‌گیرد. به نظر می‌رسد این‌که در آخر آیه می‌فرماید: «إنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ»(42) به جهت آن است که بتوانیم این موضوع را درست دریابیم که اگر خداوند نفس‌ها را در خواب هم تماماً می‌گیرد، چگونه فعالیت‌های حیاتی آن‌ها همچنان باقی است، چون با دقت در این امر معارف ارزشمندی نصیب انسان می‌شود.
یكی از خواص نفس این است كه می‌تواند در هر عالمی حاضر گردد و از دور تصرفاتی در امور داشته باشد. حتماً ملاحظه کرده‌اید و یا شنیده‌اید که بعضی از بزرگانِ سلوکِ معنوی چگونه در عین این که در گوشه‌ای نشسته‌اند از جاهای دیگر با خبر هستند و حتی کارهایی را در آن‌جاها صورت می‌دهند. دوستان نزدیک به حضرت آیت الله بهاءالدینی(ره) می‌گفتند که آقا به یکی از رفقا مأموریتی داده‌ بودند، در حین مأموریت عینك آن آقا گم می‌شود، تعریف کرده بود در حالی که کار متوقف شده ‌بود و با ناراحتی کنار ساحل قدم می‌زدم، دیدم یك عینك روی شن‌های ساحل افتاده‌ است! رفتم آن را برداشتم، دیدم شماره‌اش شماره‌ی عینك خودم است. بعد خدمت آقا آمدم و قضیه را تعریف‌كردم، فرموده بودند ما آن کسی را که مأموریت می‌دهیم مواظبت هم می‌کنیم. چون نفس انسان این استعداد را دارد که در عین آن که جسماً در محلی قرار دارد در بقیه مکان‌ها نیز یک نحوه حضور خاص پیدا کند و اموری را تدبیر نماید. پس می‌توان گفت در هنگام مرگ، تدبیر بدن توسط نفس از میان می‌رود ولی در خواب چنین نیست، هر چند در هر دو حال نفسِ انسان تماماً گرفته شده باشد.