سؤال: اگر پس از مرگ، این بدن ربطی به شخصیت انسان ندارد و همه چیز مربوط به روح انسان است، چرا در هنگام دفنِ بدن روی آن خاك نمیریزند بلكه لحد میگذارند تا روی بدن خاك ریخته نشود؟
جواب: این قاعده را فراموش نفرمائید که نفس ناطقهی انسان پس از مرگ نیز به بدن خود توجه دارد و لذا تمام حالاتی كه بر بدن او وارد میآید، حس میكند. همینطور که اگر شما دوچرخهتان را فروختید با اینکه دیگر نمیتوانید در آن تصرف کنید ولی باز به آن نظر دارید، با اینکه آن دوچرخه آنچنان مرتبط به شما نبود که بدن شما به شما مرتبط بود، شما با بدن خود شصت سال زندگی كردهاید به همین جهت هر فشاری که بر آن وارد شود در خود احساس میکنید. به ما دستور دادهاند قبل از آنکه جسد را وارد قبر کنید سه بار آن را در نزدیکی قبر زمین بگذارید تا آمادهی ورود به قبر شود. (273) چون روح انسان در دنیا به بدنش تعلق دارد و لذا پس از مرگ هم تا مدتی به آن بدن توجه دارد. حتی باید بدن متوفّی را غسل دهند و تمیز كنند و كفن او هم باید پاك باشد؛ چون تمام این حالات که بر بدنش وارد میشود برای خود احساس میكند و چون متوجه بدن خود میباشد و در راستای توجه به بدنش، در هنگام خواندن تلقین دستور میدهند پس از آن که وارد قبر او میشوی و از خدا برای او تقاضای عفو مینمایی، سپس دست راست خود را بر بازوی راست او بگذار و او را حرکت ده، حرکتی شدید و آنچه را باید به او تلقین کنی اداء کن تا او با توجه به کسی که وی را حرکت میدهد متوجه تلقین بشود. پس از آن باید «قبر را با خاك پر نموده و به اندازهی چهار انگشت از زمین بلند نمایند، یعنی قبر را مسطّح درست كنند، روى قبر آب بپاشند، پاشیدن آب را از سمت سر قبر شروع نمایند و سپس چهار سوى قبر را دور بزنند تا اینكه باز به سر قبر برگردند و اگر چیزى از آب اضافه ماند، بر وسط قبر بریزند».(274)
عدهای تا این مرحله هنوز متوجه نیستند که مردهاند و فکر میکنند در همان دنیا هستند ولی شرایط غیر عادی شده، خود شما ممکن است در هنگام مرگ ببینید طاق اتاق پائین آمد و در و دیوار دارد خراب میشود و نفهمید اینها آثار تخریب دنیای شما است و دارید به سوی قبر و برزخ میروید و هنگام تلقین متذکر میشوید که مردهاید! یکی از شهدا که جسدش در منطقهی عراقیها مانده بود و چندین ماه بعد آن جسد را آوردند و دفن کردند، به خواب رفقا آمده بودند كه من تا وقتی دفن نشدم نفهمیدم كه مردهام. یكی از شهدای خیلی خوب که بدنش را بعد از پنج، شش ماه با زحمتی بسیار از منطقه عملیاتی از زیر آتش دشمن آوردند. به خواب پسرشان آمده بودند، ایشان میگفت: در خواب از پدرم پرسیدم: بابا چه موقع فهمیدید كه شهید شدهاید؟» گفته بود: آن وقتی كه مرا از مسجد با تابوت بیرون آوردید. از آن وقتی که شهید شده بود تا آن وقتی که فهمیده بود شهید شده در نزد خودش بود و با خودش بود، از موقعی که او را آورده اند و از مسجد شهرشان تشییع می کنند احساس ورود به برزخ میکند. هر چند از قبل در برزخ بود ولی تطبیق نمیکرد.
وقتی ظرائف موجود در عالم را ندانیم ممکن است بگوئیم: اگر بدن ما بعد از مردن هیچ ربطی به حقیقت ما ندارد، پس چرا باید آن را به هنگام تلقین حرکت داد؟ در حالی که اگر جای چنین روایتهایی را درست پیداكنید متوجه میشوید چه ظرائفی مدّ نظر ائمه(ع) هست که از چشم ما پنهان است و آنها با این دستورات میخواهند به ما كمكبكنند تا راحتتر وارد عالم برزخ شویم. از برکات معرفت نفس آن است که جای این نوع روایات در آن معلوم میشود.
در رابطه با «تعلق نفس به بدن» دو نوع تعلق را میتوان در نظر داشت: یكی آن تعلقی است که نفس در اثر آن بدن را تدبیر میکند و از طریق بهكارگرفتن تن، كمالِ مورد نیاز خود را تأمین مینماید، كه این تعلق علاوه بر موقع بیداری، در هنگام خواب نیز در عین اینكه توجه نفس از بدن گرفته میشود و به عالمی دیگر میرود، برای نفس باقی است و تکویناً بدن را تدبیر میکند و در راستای بهکارگیریِ بدن، سیر تکوینی خود را طی مینماید. دومین تعلق نفس ناطقه نسبت به بدن تعلقی است كه پس از مرگ نیز تا مدتی در نفس به جهت اُنسی که نفس با بدن داشته باقی است. نفس انسان مدتی با این تن زندگی كرده و خاطرهی «ارتباط» با آن همواره در ذهن او هست و لذا بعد از مرگ به بدنش توجه دارد، بدون آنكه بتواند بدنش را تدبیر كند. بعضی از دستورات دین از جمله احترام به قبر و بدنِ متوفی در این راستا است. و به جهت همین توجه است كه بدنِ برخی از اولیاءالله پس از مرگ نمیپوسد و همچنان که قبلاً عرض شد نفس ناطقهی این انسانها طوری از گرفتاریهای قبر و برزخ آزاد است که كاری از كاری بازشاننمیدارد و مشغولبودنشان به نتیجهی اعمالشان آنها را از توجه بدنشان و مانعشدن از پوسیدگیاش باز نمیدارد. همچنین در رابطه با توجه نفس به بدن است که میگویند: بروید سر قبر و برای میّت فاتحه بخوانید زیرا میّت نظر به بدنش دارد و بنا به شواهد، حدود چهل سال این نظر به بدن ادامه دارد و بعد از چهلسال میتوان دوباره قبرها را صاف کرد و مردههای جدیدی را دفن نمود و در همین رابطه توصیه شده تنها علامتی روی قبر باشد و به اندازهی چهار انگشت خاکِ قبر از زمین بالاتر نگه داشته شود.(275) در حدّی که معلوم شود آن قبر مربوط به چه کسی است. خوب است اسم میّت بر روی قبر حک شود ولی بهتر است سنگ روی قبر نگذاریم تا پس از آنکه فرزندان و نوادگان میّت رحلت کردند بتوان قبرستان را به راحتی صاف کرد. محمّد بن مسلم مىگوید: به امام صادق(ع) عرض كردم آیا مردگان را زیارت كنیم؟ فرمودند: بله. عرض كردم: آیا وقتى ما به زیارتشان مىرویم، آنان صداى ما را مىشنوند؟ فرمود: بله، به خدا سوگند، چنین است، مسلّما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان مىگردند و با شما انس مىگیرند. وى مىگوید: عرض كردم: وقتى به زیارت ایشان رفتیم چه بگوییم؟ فرمود بگو: «اللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جُنُوبِهِمْ وَ صَاعِدْ إِلَیْكَ أَرْوَاحَهُمْ وَ لَقِّهِمْ مِنْكَ رِضْوَاناً وَ أَسْكِنْ إِلَیْهِمْ مِنْ رَحْمَتِكَ مَا تَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُمْ وَ تُؤْنِسُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیر.» خداوندا، زمین را از پهلوهایشان بر كنار فرما و جایگاهشان را وسعت ده، و ارواح آنان را به سوى خود بالا بر، و خشنودى مخصوص خود را به ایشان ارزانى دار و از رحمت خویش چنان رحمتى به سوى آنان گسیل دار كه با ارتباط بر قرار كردن با آنان ایشان را از تنهایى نجات داده و مونس وحشت و تنهایىشان گردى، براستى كه تو بر هر چیز توانایى.
ملاحظه میفرمائید از طریق معرفت نفس چه ابوابی از معارف برایتان گشوده میشود که اگر دنبال کنید و خود را ورق بزنید بسیاری از سؤالاتتان جواب داده میشود. در رابطه با قبر و برزخ و نفس انسانی؛ مطالبْ بسیار گسترده است، قصد ما روشنكردن جایگاه این نوع معارف از طریق «معرفت نفس» است. وگرنه اصل موضوع را در كتابهایی كه در مورد برزخ و قیامت بحثكردهاند باید تعقیب نمایید كه از جملهی این كتب میتوان جلد 8 و 9 اسفار ملاصدرا (ره) و «معاد یا بازگشت به خدا» از آیتالله محمدشجاعی را نام برد.
بحثی که در رابطه با معرفت نفس در نوشتار «انسان در اسلام» تنظیم شده و همچنین كتاب «آشتی با خدا» به صورتی نرم و لطیف میتواند به بحث كمك كند. بحثهای «معاد» اگر دقیق خوانده شود یک نوع خودشناسیِ حقیقی است؛ معاد چیزی جز درست یافتن خود نیست و بهترین شرایط برای مطالعهی خود است چون در مباحث معاد با «من»ِ منهای «تن» روبهرو میشویم به همین جهت خداوند در قیامت میفرماید: «إقْرَأ كِتَابَكَ کَفی بِنَفْسِكَ الیَوْمَ حَسِیباً»(276) خودت را بخوان، امروز خودت برای ارزیابی خودت کافی هستی به همین جهت اگر در مباحث مربوط به معاد دقت كنید، بهترین شکل معرفت نفس را به دست میآورید.