وجود مقدس پیامبر خدا(ص) میفرمایند: «الآنَ قِیَامَتِی قَائِمٌ»(157) هم اکنون قیامت من قائم است و در سیر معراجی خود با بهشت و جهنم و اهل آن روبهرو میشوند. اگر جایگاه نفس ناطقه را درست بشناسید حتماً تصدیق میکنید که یک انسان با تزکیهی کامل میتواند معراج داشته باشد و لذا به راحتی خبر رسول خدا(ص) از معراجشان را قبول میکنید. در روایت داریم كه شخصی از حضرتامامرضا(ع) میپرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهید، آیا هم اكنون آنها خلق شدهاند؟ حضرت فرمودند: بلی، رسولالله(ص) وقتی به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را دیدند. راوی از حضرت رضا(ع) میپرسد: عدهای از مسلمانان میگویند بهشت و جهنم مقدّر شده ولی خلق نشدهاند. حضرت فرمودند: آنها از ما نیستند و ما هم از آنها نیستیم: «مَنْ اَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِیّ(ص) وَ كَذَّبَنا وَ لا مِنْ وِلایَتِنا علی شَیْئٍ وَ یَخْلُدُ فی نارِ جَهَنَّم. قالالله(: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی یُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ انٍ» كسی كه منكر خلقت فعلی بهشت و جهنم شود، پیامبر و ما را تكذیب كرده است و هیچ بهرهای از ولایت ما ندارد و برای همیشه در آتش است. خداوند در آیهی 44 سورهی الرّحمن فرمود: این است جهنمی كه گناهكاران انكار میكنند و هم اكنون گناهكاران بین آن جهنم و آبجوشان در حال طوافاند. )158(
و نیز در روایت داریم: «رسول خدا(ص) فرمودند: در آن هنگامی كه مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم، دیدم در آنجا زمینهای بسیاری را كه سفید و روشن افتاده و هیچ در آنها نیست، ولیكن فرشتگانی را دیدم كه بناهایی را میسازند، یك خشت از طلا و یك خشت از نقره، و چه بسا دست از ساختن برمیدارند. من به آن فرشتگان گفتم: به چه علّت شما گاهی مشغول ساختن میشوید و گاهی دست برمیدارید؟ فرشتگان گفتند: وقتی كه نفقهی ما برسد میسازیم و وقتیكه نفقهای نمیرسد دست بر میداریم و صبر میكنیم تا آنكه نفقه برسد. رسولخدا(ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقهی شما چیست؟گفتند: نفقهی ما گفتار مؤمناست در دنیا، كه بگوید: سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ(159)چنانچه ملاحظه میفرمایید حضرت در سیر معراجی خود با بهشت و جهنم روبهرو شدند و این میرساند که هم اکنون بهشت و جهنم موجود است و نفس انسانها در آنجا حاضر است و با اعمالی که در دنیا انجام میدهند در آنجا بهشت و جهنم خود را میسازند.
سلوک پیامبر(ص) که به مدد الهی صورت گرفته کارشان را به چنین معراجی رسانده تا معلوم شود اگر نبوت به حضرت ختم شد چنین سلوکی ختم نشد و این راه هنوز باز است. منتها آن کسی که به رسول خدا(ص) تأسی کند در مسیر ملاقات الهی قرار میگیرد وگرنه سیر او در عین ریاضتهای زیاد، در عوالمی مادون و محدود متوقف خواهد شد. مثلاً شما كتابهای آقای «پال توئیچِل» را ملاحظه کنید که چگونه روح خود را سیر داده است و به قول خودش روحش سفر میکند، ولی به ناکجاآباد! زیرا خداوند است که راه اتصال به خود را از طریق پیامبران به بشر نشان میدهد و هیچ راه دیگری نیست. قرآن در این رابطه میفرماید: «إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» فقط پروردگار تو است که میداند چه کسی از مسیر الهی منحرف است و چه کسی در مسیر هدایت الهی میباشد و به او راه مییابد. ولذا نمیتوان هر ادعایی را جهت رسیدن به کمال، پذیرفت، زیرا کمال مطلق خدا است و فقط او میداند چگونه بشر میتواند به سوی او سفر کند و به همین منظور پیامبران را فرستاد.
طبق روایتی که رسول خدا(ص) فرمودند: اگر کسی در مقام اسم «سبحانالله»ی خداوند باشد، و دلش دلِ «تنزیهِ» حضرت پروردگار از هر نقص و عیبی گردد، یكطور مصالح بهشت خود را میفرستد و آنکس که در منظر خود نور کبریایی حق را میبیند مصالح بهشت خود را بر آن اساس میفرستد، در تنزیه خداوند قلب او منور میشود به این كه حضرت حق، بالاتر از این جسم و جسمانیات است و در تکبیر الهی قلب او منور میشود تا بزرگی خداوند را بنگرد. اگر قلب انسان اسماء الهی را در منظر خود دید همین حالا به آن قصر در عالم غیب و قیامت وصل میشود زیرا حدّ انسان تا آنجاها وسعت دارد و ابعاد اصلی او همین حالا در برزخ و قیامت حاضر است. رسول خدا(ص) در آن عالم دیدند شما در این دنیا به اندازهای که «سبحانالله»ی زندگی كنید آنجا مصالح قصر خود را میسازید. بقیهی اذکارِ تسبیحات اربعه را نیز همینطور قیاس کنید که چگونه حمد و تهلیل - لا اله الاّ اللهگفتن- و تکبیر، ابعاد متفاوت قصر بهشتی انسان را میسازد و یا چگونه با عقاید باطل جهنم خود را شعلهور میسازد. موضوع اصلی این است که بدانیم نفس ناطقهی انسان تا کجاها وسعت دارد و همین حالا در برزخ و قیامت حاضر است.
امیدوارم در نكتهی شمارهی 6 تا حدّی توانسته باشیم معنی مجرد بودن و فوق زمان و مكان بودنِ نفس ناطقه را روشن کنیم و بفهمیم نفس ناطقهی انسان فوق تمام موجودات است. در حکمت الهی بحثی داریم كه میگویند: انسان، كلِّ «ما سِوَی الله» است؛ به این معنا که مقام انسان استعداد آن را دارد که همهی کمالات - به غیر از کمالاتی که مخصوص خدا است - را داشته باشد و جامع همهی حقایق مخلوقات باشد، زیرا تمام مراتبی كه در این عالم هست در انسان به صورت جامع حاضر است. اگر بپرسید چرا من آنها را نمیبینم؟ باید بدانید ما به جهت مشغولیات دنیایی از بسیاری از ابعاد خود غافل هستیم. مگر شما تا به خواب نروید، آینده را میبینید با اینكه از نظر نفس ناطقهی خود در آن آینده حاضر هستید؟ گاهی ما آنقدر خوابیم كه تا به خواب نرویم، آینده را نمیبینیم. باید به کمک دستورات الهی بیدار شد و به حقیقت مجرد خود نزدیک گشت.
سؤال: شما میفرمائید روش عرفا در مسیر سلوک با روش علمای اخلاق متفاوت است زیرا عارف سعی میکند مبنای شخصیت خود را در سیر به سوی فضائل اخلاقی تغییر دهد - مثل سنگی که طلا میشود- ولی در روش اخلاقی سعی بر آن است که به دستورات اخلاقی عمل شود و انسان رعایت اصول اخلاقی را بنماید هر چند ممکن است از نظر مبنایی میل او مطابق آن دستورات نباشد - مثل سنگی که طلا گرفتهاند- حال سؤال این است که آیا این سخنان موجب نمیشود از یک طرف روش اخلاقی تحقیر شود و از طرف دیگر برای امثال بنده که فقط در حدّ تئوری معتقد به روشهایی هستیم که درجهی وجودی خودمان را شدید کنیم، یک نحوه عُجب و خودبینی حاصل شود؟ در حالی که اگر حدّاقل خود را از نظر ظاهر هم که شده متخلق به فضائل اخلاقی میکردم، مفتخر به رعایت بسیاری از دستورات اخلاقی - مثل دروغنگفتن و غیبتنکردن- میشدم. ولی حالا از یک طرف ارزش روش اخلاقی از چشمم افتاده است و از طرف دیگر همّت لازم را جهت به عمل آوردن تئوریهای معرفت نفسی ندارم، در حالی که اگر مباحث معرفت نفسی در حدّ تئوری محدود شود، کافر و مؤمن هر دو میتوانند آن را بفهمند و تصدیق کنند. از طرفی آنچه شما میگوئید، نفس ناطقهی انسان در همهی عوالم حاضر است، از نظر استدلالی قبول داریم ولی به علم حضوری چنین حضوری را احساس نمیکنیم و لذا میتوان نتیجه گرفت صرف این مباحث موجب قرب به حق و حضور در عالم غیب نمیشود تا تصور کنیم کسانی که خارج از این مباحث، سعی در رعایت دستورات اخلاقی میکنند در نیل به کمالات لازم عقب ماندهاند و گمان کنیم خودمان این مشکل را نداریم.
جواب: همینطور که میفرمائید حقیقتاً این مباحث نباید موجب دست کمگرفتن مباحث اخلاقی شود بلکه باید ما را متوجه کند که دستورات اخلاقی میتواند تا چه عمقی نفوذ کند و آرامآرام با کنترل خود بهجای آنکه در عین علاقه به مال حرام، مواظب باشیم به مال حرام نزدیک نشویم به جایی برسیم که از مال حرام متنفر باشیم.
میفرمایید: مباحث معرفت نفس وقتی در حدّ تئوری باشد، کافر و مؤمن آنها را میفهمند و تصدیق میکنند. عنایت داشته باشید که ارزش مباحث معرفت نفس آن است که اگر انسان به حقایق عالم وجود نظر کند و با رفع حجابهایی، مثل نظر به اعتباریات و کثرات و آرزوهای بلند دنیایی، با آن حقایق یک نحوه اتحاد ایجاد نماید میتواند آنها را تصدیق کند و تا انسان حجابهای فوق را کنار نگذارد عملاً وارد معرفت نفس نشده بلکه اطلاعاتی از نفس ناطقه به دست آورده است و در این حالت است که نه از معرفت نفسِ واقعی بهرهای برده و نه از نور اخلاق فاضله چیزی بهدست آورده و تنها گرفتار عجب شده است ولی اگر بخواهد به نفس خود معرفت پیدا کند باید از حجابهای مذکور آزاد شود و در این حال دیگر کافر و مؤمن مساوی نیست.
میفرمائید: حضور نفس در عوالم غیب و قیامت را از نظر استدلالی قبول داریم ولی چنین حضوری را احساس نمیکنیم در نتیجه نمیتوان پذیرفت که این مباحث موجب قرب به حق و حضور در عالم غیب و قیامت شود. عنایت داشته باشید که اگر انسان متوجه شود به واقع در ذات خود دارای چنین حضوری در عالم غیب هست به راحتی متوجه حجابهایی میشود که مانع درک چنین حضوری است. و از آنجایی که رابطهی بین نفس ناطقه و عالم غیب و قیامت یک رابطهی تشکیکی است و شدت و ضعف بر میدارد سعی میکند با رقیقکردن حجابها درک حضور خود را در آن عوالم شدت ببخشد(160) و وارد یک خودسازی مستمر گردد و سیر و سلوک برایش معنی پیدا کند و بفهمد چرا حکمای الهی و عرفای بالله آن طور عمل میکردند که در شخصیت آنها به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهالله»: «تأمل برهانی، ذوق و مکاشفهی عرفانی و تعبّد و تدین و اُنس با کتاب و سنت با هم دخیل گشته».(161)
حقیقتاً اگر رویکرد انسان به دستورات اخلاقی درست باشد و همینطور که میفرمائید اگر ظاهر دستورات را هم مستمراً حفظ کنیم چون جان و فطرت انسان این دستورات را میشناسد آرامآرام باطن انسان منور به حقیقت آن دستورات میگردد و در همین رابطه علی(ع) میفرمایند: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّم»(162) اگر بردبار نیستى خود را به بردبارى وادار. چون فطرت انسان به صفات فاضلهی اخلاقی گرایش دارد و از رذائل اخلاقی متنفر است. اگر انسان مدتی خود را وادار به اخلاق فاضله نماید و از رذائل اخلاقی فاصله بگیرد، آرامآرام جان انسان آنها را میپذیرد و اخلاق فاضله را جزء وجود خود مییابد. در مباحث معرفت نفس نهتنها باید از موضوعات اخلاقی استقبال کرد بلکه باید سعی نمود جهت تحقق اخلاق فاضله در نفس، بهترین راهکارها را شناخت و به کار برد. معرفت نفس از آن جهت که راه محاسبهی نفس را بهتر به انسان مینماید و ملاک و مقیاس را حضور در فضائل معرفی میکند میتواند به سالک کمک شایانی نماید و از آن جهت میتوان آن را اَنْفَعُ الْمعارف دانست که به خوبی به انسان نشان دهد که آیا در مقام اطلاع از فضائل اخلاقی است و به رعایت ظاهر آنها قانع است و یا در مقامی است که فضائل اخلاقی را در جان خود نفوذ داده - مثل سنگی که طلا شده - و حقیقتاً از دست اندازی به اموال مردم متنفر است چون در آن حال در خود احساس ظلمت میکند. مباحث معرفت نفس باید چنین راهی را جلوی ما بگشاید وگرنه محفوظاتی است بیحاصل.
در نكتهی ششم متوجه این حقیقت شدیم که چگونه «انسان در بدنِ خود حضور كامل دارد» و روشن شد به چه معنی انسان فوق زمان و مكان است. ملاحظه کردید وقتی موجودی فوق زمان و مکان شد هم در آینده حاضر است و هم در گذشته و هم در این مکان حاضر است و هم در مکانی دیگر و شاهد نکته اخیر را شما در بدن خود مییابید که چگونه در همه جای بدنتان هستید و بیش از این هم فعلاً انتظار نداریم که بپذیرید در حالیکه اگر جلوتر روید تصدیق خواهید کرد انسان میتواند در همهی عوالمِ وجود حاضر باشد.