بسماللهالرحمنالرحیم
قصد ما در مباحث معرفت نفس آن بود که بابی از معارف الهی گشوده شود و این در حالی است که هنوز طرح بسیاری از مطالب ماندهاست. ولی اگر باب این علم در ذهن عزیزان باز شود، خود شما دائماً صحیفهی جان خود را مطالعه میفرمائید و مطالب ارزندهای را در آن مییابید. ممکن بود قبل از معرفت نفس نکاتی را در صحیفهی جان خود مییافتید ولی پیام آن معانی را نمیفهمیدید و بدون تدبّر بر روی آن نکات از آنها میگذشتید. در بعضی حالات به هنگام نماز شب احوالاتی به شما رجوع میکرد که چون آن احوالات را نمیشناختید نمیتوانستید حفظشان کنید، اگر کسی بتواند صحیفهی جان خود را مطالعه کند و به آن نظر داشته باشد وقتی وارداتی به سراغ او میآید میتواند از طریق آنها مسائل مهمی از معارف الهی را حل کند که هرگز در جای دیگر برایش حل نمیشود. اگر بخواهید در شرایطی قرار گیرید که در همه چیز به تعلیم از طریق دیگران محدود نباشید، باید بتوانید خودتان کتاب خودتان شوید و خودتان را ورقبزنید. با معرفت نفس است که از تنهایی و خلوت و تفکر و نمازشب و ذکر، کارها برمیآید و آدم را جلو میبرد.
نكتهی دهم تذكر خوبی است برای یافتن افقی که خود را پس از مرگ در آن مییابیم. در این نکته عرض میکنیم:
همچنانكه «نفس» باطنِ «تن» است، «عالَم برزخ» باطنِ «عالَم ماده» است. و در هنگام مرگِ انسان، زمینْ «قبرِ تن» و برزخْ «قبرِ من یا نفس» خواهدبود.
واژهی «باطن» را متأسفانه بعضاً بد میفهمیم؛ «باطن» غیر از «داخل» است. وقتی میگوئیم: «عالم غیب، باطن عالم ماده است.» به این معنا نیست که عالم غیب داخل عالم ماده قرار دارد، همینطور که وقتی میگوییم: نفس باطن تن است به این معنی نیست که نفس داخل بدن ما جای دارد. «باطنِ» یک چیز، ساحت و مقامِ برتر آن چیز است. برای فهم معنای «باطن»، نفسِ انسان نسبت به تن او مثال خوبی است؛ پس وقتی میگوئیم برزخ باطن عالم ماده است به این معنی است که برزخ نسبت به عالم ماده در مقام برتری است نه اینکه برزخ در مکان دیگری قرار دارد.
انسانها در فهم حیاتِ بعد از مرگ دو مشكل دارند، یکی اینکه چگونگی وجود نفس ناطقهی خود را نمیشناسند و دیگر اینکه تصور صحیحی از قبر ندارند. در حالی که قبری كه دین به ما معرفی میکند و آن را محل ظهور مَلَکین میداند تماماً با این قبر خاكی كه در اذهان هست تفاوت دارد. با دقت در روایات متوجه میشویم هر وقت دین از «قبر» سخن میگوید: به معنی «برزخ» است.