پس از آنکه خداوند در سوره حمد مساله هدایت به صراط مستقیم را مطرح کرد، در صدد معرفی رهیافتگان به آن بر آمده، میفرماید: صراط الذین انعمت علیهم یعنی هدایتشدگان به صراط مستقیم کسانی هستند که از نعمت خدا برخوردار گشتند. برای روشن شدن این آیه لازم است که معنا، گونهها و مراتب نعمت و گونهای از نعمت را که هدایتیافتگان از آن برخوردار شدهاند بیان کنیم.
نعمت در لغت، به معنای چیزی است که ملائم طبع انسان باشد و در اصل با لغت نعومت که به معنای نرمی و ملایمت است، مشترک میباشد. راغب اصفهانی میگوید: نعمت، به معنای حالت نیکویی است که انسان از آن لذت میبرد.(198)
ما برای هدایت اقسامی را بر شمردیم و گفتیم یکی از گونههای هدایت، هدایت عمومی تکوینی است که همه موجودات و از جمله انسان از آن برخوردار شدهاند؛ هر چند که کمال ویژهای برای انسان به شمار نمیآید.
درباره این هدایت خداوند فرمود:
قال ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛(199)
گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور داده و سپس آن را هدایت فرموده است.
همچنین گفتیم که به جهت ویژگی انسان در برخورداری از قدت انتخاب و اختیار، خداوند او را از هدایت خاصی برخوردار ساخته که این هدایت خود دو گونه است: یکی هدایت به معنای ارائه طریق که به وسیله عقل، فطرت و اصل وحی اعمال میشود، و دیگری هدایت به معنای ایصال و رساندن به مطلوب است. در پرتو این هدایت، بندگان خاص خدا که در صدد انجام وظایف و جلب رضایت وی و مخالفت با هوای نفس و خواستههای شیطانی بر آمدهاند، منزل به منزل به سوی تعالی و ترقی، و در نهایت به کمال نهایی انسان قرب حق تعالی رهنمون میشوند.
این تقسیم بندی به نوعی درباره نعمتهای خدا نیز جریان مییابد و میتوان نعمتهای خدا را به نعمتهای عمومی و نعمتهای اختصاصی تقسیم کرد.
درباره گونه اول نعمتهای خدا، باید گفت که هر آنچه خداوند آفریده و نیز هر آنچه خداوند در اختیار انسان قرار داده که بتواند از آن استفاده کند - خواه بدان آگاهی یابد و خواه از آن مطلع نشود - نعمت است و از این رو حتی سم نیز نعمتی برای انسان به حساب می آید؛ چون در آن منافعی برای انسان وجود دارد. چنان که امروز داروهای گرانقیمتی از زهر مار میسازند!
درجایی خداوند به نعمتهای آشکار و پنهان خود اشاره میکند و میفرماید:
الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة؛(200)
آیا ندانستهاید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است، مسخر شما ساخته و نعمتهای ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است؟
در جای دیگر خداوند درباره قابل شمارش نبودن نعمتهای خود میفرماید:
و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها؛(201)
و اگر [بخواهید] نعمت خدای را بشمرید، نمیتوانید آن را بشمارید.
با توجه به این که هر چه در عالم هست و در اختیار انسان قرار گرفته، برای او نعمت است، سایر انسانها نیز برای ما نعمت به شمار میایند و در نظام منسجم و هماهنگ عالم، هر کسی میتواند از سایر پدیدهها و حتی از انسانها و دستاوردهای انان استفاده کند؛ اما گاهی بر خلاف نظام و قانون الهی که بر اساس آن باید از نعمتهای خدا در جهت صلاح و کمال استفاده شود، برخی به خطا میروند و با سوء استفاده از نعمتهای خدا آنها را در جهت انحطاط از خواست خدا و مصالح الهی به کار میگیرند.
بر اساس آنچه گفتیم، وجود معلم برای شاگرد نعمت اس؛ چون معرفت یتواند از او کسب علم و آگاهی کند. همچنین شاگر نیز برای معلم نعمت است؛ چون او وقتی شاگرد داشته باشد معرفت یتواند دانش خود را ارائه کند و زمینه ارتقای علمی خود را نیز فراهم آورد. حتی حوادث تلخی که در عالم اتفاق میافتند، برای ما نعمت هستند؛ زیرا زمینه تحمل، شکیبایی و تسلیم در برابر خواست خدا را فراهم میآورند و با انجام وظیفهای که انسان در قبال ان حوادث دارد، به نعمت پاداش الهی نایل میشود؛ در حالی که اگر آن حوادث تلخ نبودند، انسان از پاداش صبر و بردباری بر آنها محروم میماند.
مضمون برخی از احادیث این است که خداوند فرموده: من چنان با بندهام رفتار میکنم که گویا بندهای جز او ندارم یعنی هر آنچه بنده بدان احتیاج دارد، خلق کردهام و حتی اگر تنها همان یک بنده را آفریده بودم، عالم و همه نعمتهایی را که در اختیار همه بندگان قرار گرفته برای او میآفریدم؛ چونن او به همه آنها نیاز دارد و در واقع همه عالمو نعمتهای آن به همان بنده اختصاص مییافت اما در مقابل، بندهام چنان با من رفتار میکند که گویا دیگران خدای او هستند و من خدای او نیستم. یعنی او برای رفع نیازهایش سراغ دیگران میرود و سراغ من نمیآید.