برخی تصور میکنند که توحید، در توحید در خالقیت خلاصه میشود و کسی که تنها معتقد باش که آفریننده عالم یکی است، موحد میباشد. اینان کلمه الله در جمله لا اله الا الله را فقط به معنای خالق عالم میدانند. اگر نظر این گروه را بپذیریم، باید مشرکان مکه را موحد بدانیم، چرا که آنان حدود سیصد و شصت بت داشتند و آنها را میپرستیدند و در عین حال الله را به عنوان خالق آسمانها و زمین قبول داشتند و هرگز بتها را خالق نمیدانستند. چنان که قرآن میفرماید:
و لئن سألتهم مَن خلق السموات و الارض لیقولنّ الله؛(29)
و اگر از آنها بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرده؟ قطعا خواهند گفت: خدا.
پس مشرکان و بتپرستان عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچگاه بتها را خالق جهان نمیدانستند زحمات و مبارزات پیامبران نیز فقط برای اثبات این نبود که خالق جهان یکی است. بنابراین توحید مطلوب اسلام، در توحید در خالقیت خلاصه نمیشود.
توحید در خالقیت و اعتقاد به خالق عالم، شرط و رکن اول توحید است و رکن دوم آن، اعتقاد به ربوبیت خداوندباشد؛ اعتقاد به این که تدبیر و اداره جهان در اختیار خداست؛ چیزی که مشرکان منکر آن بودند. البته آنان با استدلال قرآنی ملزم به پذیرش آن میشدند؛ استدلالی که بر پایه استناد همه خیرها، برکات، مرگ و زندگی به خداوند استوار است و بر اساس آن، راهی جز پذیرش تدبیر و ربوبیت خداوند باقی نمیماند:
قل من یرزقکم من السماء و الارض أمن یملک السمع و الابصار و من یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و من یدبر الامر فسیقولون الله فقل أفلا تتقون؛(30)
بگو کیست که از آسمان و زمین به شما روزی میبخشد؟ یا کیست که حاکم بر گوشها و دیدگان است؟ و کیست که زنده را مرده بیرون میآورد و مرده را زنده خارج میسازد؟ و کیست که کارها را تدبیر میکند؟ خواهند گفت: خدا. پس بگو: آیا پروا نمیکنید؟
بنابراین خداوند نه تنها خالق است، بلکه رب و پروردگار نیز میباشد؛ اما کسانی معتقدند که خداوند جهان را آفریده و قوانینی برای آن قرار داده است و برای تدبیر آن، دیگر نیازی به خداوند نیست و او تاثیری در گردش عالم ندارد.
به قول یکی از غربیها، عالم مانند ساعتی است که وقتی آن را کوک میکنند، عقربههای آن به صورت خودکار حرکت می کند. بر اساس این پندار، خداوند رب و پروردگار نیست و تنها خالق عالم است؛ اما ما معتقدیم که نه تنها خدا عالم را آفریده، بلکه اداره آن را در اختیار دارد و در اصطلاح، ربوبیت تکوینی و ربوبیت تشریعی از آن خداست.
اعتقاد به ربوبیت تشریعی از آن روست که خداوند انسان را مختار آفریده و او به راهنماییها و قوانین و مقرراتی که خداوند وضع میکند، نیازمند است.
برخی خالقیت و ربوبیت تکوینی خدا را قبول دارند و میپذیرند که مدیریت و کارگردانی تکوینی عالم بر عهده خداوند است؛ اما در ربوبیت تشریعی خداوند را قبول ندارند و نمیپذیرند که انسان در رفتار اختیاری خود باید از خداوند اطاعت کند و خداوند با جعل مقررات و قوانین و راهنماییهای خود رفتار اختیاری انسان را تدبیر میکند.
مصداق بارز این گروه، شیطان است که منکر خالقیت خداوند نبود؛ از این جهت وقتی خداوند از او پرسید که چه چیز تو را زا سجده کردن بر آدم بازداشت در جواب گفت: انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین؛(31)
من از او بهترم. مرا از آتش آفریدی و او را از گل آفریدی.
و بدین ترتیب، به خالقیت خدا اعتراف کرد.
همچنین شیطان منکر ربوبیت تکوینی خداوند نبود؛ زیرا در همین سخن گستاخانهاش به ربوبیت الهی اقرار کرد، در آنجا که گفت: رب بما أغویتنی لأزینن لهم فی الارض و لأغوینهم اجمعین؛(32)
پروردگارا، به سبب آن که مرا گمراه ساختی من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان میآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت.
شیطان منکر قیامت نیز نبود؛ چرا که پس از رانده شدن از درگاه خداوند درخواست میکند:
رب فأنظرنی الی یوم یبعثون؛
پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.
آنچه که باعث شد شیطان جزء کافران قرار گیرد و حتی گناهش از معصیت منکران وجود خدا بیشتر و سنگینتر شود انکار ربوبیت تشریعی خداوند بود. او بدان سبب از درگاه خداوند رانده شد و لعنت ابدی حضرت حق را برای خود خرید که خود را برتر از آدم دانست و کبر و غرورش باعث شد که از دستور خداوند سرپیچی کند و تدبیر تشریعی خداوند را نپذیرد و بر آدم سجده نکند.
او حتی برای رد ربوبیت تشریعی و ناصواب جلوه دادن فرمان خداوند، این استدلال را مطرح ساخت که من بهتر از آدم هستم؛ چون مرا از آتش و او را از خاک آفریدی، و آتش از خاک برتر است؛ پس من نمیتوانم به کسی سجده کنم که از من فروتر است.
بنابراین شیطان چون تسلیم ربوبیت تشریعی خداوند نشد و علیرغم پذیرش خالقیت و ربوبیت تکوینی خداوند، تسلیم امر تشریعی خداوند در سجده به آدم نشد، از همه مخلوقات خداوند پستتر گردید و خداوند او را پیشوای گنهکاران و فسادپیشگان ساخت و آنان با پیروی از شیطان روانه جهنم میشوند و بدترین درکات جهنم را خداوند به شیطان اختصاص داد.
بنابراین در اسلام توحید معجونی است که اعتقاد به توحید در خالقیت، ربوبیت تکوینی و تشریعی خداوند را در بر می گیرد. لازمه سعادت و تعالی بشر، پذیرش همه اجزا و ارکان توحید است؛ از این رو اگر کسی رکنی از ارکان توحید را نپذیرفت، اصل توحید را نپذیرفته است؛ چنان که اگر در یک معجون دارو یکی از عناصر اصلی نباشد، نه فقط آن معجون شفابخش نیست، بلکه ممکن است زیان نیز داشته باشد. با توجه به این حقیقت خداوند میفرماید:
ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذالک سبیلا اولئک هم الکافرون حقا؛(33)
کسانی که به خدا و فرستادگان او کافر میشوند و میخواهند میان خدا و پیامبران او جدایی اندازند، و میگویند: ما به برخی ایمان میآوریم و به برخی کافر میشویم و میخواهند میان این [دو] راهی برگزینند، آنان در حقیقت کافرند.
مؤمن کسی است که مجموعه دین را به طول کامل بپذیرد. اگر کسی بخشی از دین را پذیرفت و بقیه را رد کرد، او در حقیقت کافر است؛ چون به همه آنچه خداوند نازل کرده ایمان نیاورده. به علاوه او به درخواست دل خویش بخشی از دین و کلمات خداوند را نپذیرفته. پس به واقع او هواپرست است، نه خداپرست؛ حتی آن بخشی از دین را که پذیرفته، به خاطر موافقت و دلخواهش بوده، نه بدان جهت که خداوند به پذیرش آنها فرمان داده است. خداپرست کسی است که به همه آنچه خداوند نازل کرده، ایمان آورد و تابع خواست دل خود نباشد.
نتیجه اعتقاد به توحید در خالقیت و ربوبیت تکوینی و تشریعی اعتقاد به این که خداوند خالق هستی است و تدبیر و اراده عالم بر عهده اوست، و اوست که با قوانین و مقررات خود راه سعادت را فراروی انسان مینهد این انگیزه را در انسان پدید میآورد که فقط خداوند را بپرستد او چون میداند که تدبیر عالم در اختیار خداست، برای رفع نیازمندیهای خود سراغ دیگران نمیرود و در نتیجه تسلیم خواست آنها نمیشود.
اما اگر منکر ربوبیت تشریعی شد و حکم خدا را قبول نکرد، خواه ناخواه به سوی دیگران کشانده میشود و در نتیجه تسلیم خواست آنها میگردد و به پرستش غیرخدا تن میدهد.
پس اگر انسان معتقد شد که خداوند خالق اوست و ربوبیت تکوینی و تشریعی همه از خداست، راهی جز تسلیم شدن در مقابل خداوند ندارد. وقتی او معتقد است که هستی او از خداست، با تکیه بر چه قدرتی میخواهد در برابر خداوند بایستد؟
او وقتی خداوند را همه کار عالم دانست، دیگر معنا ندارد که سراغ دیگران برود؛ چون دیگران چیزی ندارند که به او بدهند.
بنابراین اعتقاد به توحید که شعار اسلام و ذکر لا اله الا الله بیانگر آن است، سه رکن دارد:
اعتقاد به خالقیت،
ربوبیت تکوینی،
و ربوبیت تشریعی خداوند.
اعتقاد به توحید در عبادت خداوند یگانه، بر پذیرش این سه رکن متوقف است. این همان شعار توحیدی است که در کلام حضرت امام رضا علیهالسلام به عنوان دژ خداوند ذکر شده است.
دانستیم که لا اله الا الله تنها یک لفظ و یک شعار نیست، بلکه حکایتگر مجموعه عقاید توحیدی است که در قلب انسان موحد رسوخ کرده و او بر اساس آن عقاید راستین، هستی را متعلق به خدا میداند و خداوند را مدبر عالم و برآورنده نیازها میشناسد و به معبودی جز او اعتقاد ندارد؛ بر این اساس ممکن نیست در پی دیگران باشد.
پس اهتمام ویژه به مساله توحید، بدان جهت است که اعتقاد راسخ به توحید در جنبههای اعتقادی، اخلاقی و تشریعیاش باعث میشود که انسان با سراسر وجودش خداوند را درک کند و به او توجه یابد و لحظهای از او غافل نگردد.