تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

عالی‏ترین جلوه بندگی خدا

بارزترین و عالی‏ترین جلوه و اوج بندگی خالصانه خداوند را در مناجات درخشان امیرالمؤمنین علیه‏السلام مشاهده می کنیم هنگامی که در برابر خالق خویش به سجده فرو می‏افتادند.
در این مناجات که به سان سایر کلمات آن حضرت بر تارک آسمان عرفان و معنویت می‏درخشد، حضرت می‏فرمایند:
الهی، کفی بی‏عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی‏فخرا ان توکن لی ربا، انت کما أُحب فاجعلنی کما تحب؛(65)
خدای من، همین عزت و سرافرازی برای من کافی است که من بنده تو هستم و همین افتخار برای من کافی است که تو پروردگار من هستی. تو همان‏گونه هستی که من می‏خواهم، پس مرا همانگونه قرار بده که خود می‏خواهی.
آری، برای بنده رهیافته به وصال حق بالاترین عزت بندگی خداست و بالاترین افتخار برای او این است که خدا مولای اوست. وی خدا را در عالی‏ترین وجهی که خود می‏خواهد می‏نگرد، بلکه هر چه می‏اندیشد، خدا را فراتر از فکر خود می یابد؛ چون فکر و اندیشه او محدود و خداوند نامحدود است. او انتظار دارد که خدا بخشنده باشد، و مگر جز این است که خداوند سریع الحساب و از گناهان بی‏شمار ما در می‏گذرد؟ چنین بنده‏ای از خدا می‏خواهد که در برابر اعمال محدود و کوچک وی، پاداش و نعمتی عظیم عنایت کند، و مگر جز این است که خداوند در برابر اعمال نیک اندک ما نعمت‏های بی‏پایان بهشت را عنایت می‏کند که هیچ تشابهی بین آن عمل با این پاداش نیست. پس از آنکه حضرت اعتراف می‏کنند که خدایا تو همان هستی که من می‏خواهم، از خداوند می‏خواهند که ایشان را همان بنده‏ای قرار دهد که خود دوست دارد.
در سخن دیگری حضرت در بیان انگیزه خویش در عبادت خداوند می‏فرمایند:
الهی، ما عبدتک خوفا من عقابک و لا طمعا فی ثوابک و لکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک؛(66)
خدای من، من تو را به جهت ترس از عقابت و یا طمع به ثواب و پاداشت عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم؛ از این رو، به عبادت تو پرداختم.
مفهوم سخن حضرت این است که اگر خدا جهنم و بهشت را نمی‏آفرید یا ترک عبادت، عذاب الهی را در پی نمی‏داشت و همه بندگان - اعم از کسانی که خدای را عبادت می‏کنند و آنان که او را نمی‏پرستیدند - یکسان از بهشت و نعمت‏های آن بهره‏مند می‏شدند، باز من تو را عبادت می‏کردم؛ چون تو را شایسته عبادت یافتم و کسی که خدا را بشناسد، در می‏یابد که لازم‏ترین و شایسته‏ترین کار او، پرستش خداوند است.
حقیقت این است که ما درک کافی از شایستگی خداوند برای عبادت نداریم. البته به حقانیت این مطلب معترفیم و نمی‏خواهیم در آن تشکیک کنیم؛ اما فهم ما قاصر است و نمی‏دانیم چگونه و از چه راهی این معرفت برای انسان حاصل می‏شود و انگیزه‏ای برای پرستش خداوند می‏گردد. در این باب پاره‏ای از تعابیر به افق درک ما نزدیک‏تر است؛ نظیر تعبیر امام صادق علیه السلام از انگیزه خود برای عبادت خدا؛ آنجا که فرمودند:
و لکنی اعبده حبا له عز و جل؛(67)
لکن من خدا را از روی محبت و عشق به او عبادت می‏کنم.
محبت مراتبی دارد:
یکی از مراتب محبت این است که دیگر یرا به خاطر استفاده و بهره‏ای که از او می‏برد دوست بدارد؛ از آن رو به کسی محبت می‏ورزد که می‏تواند از وی استفاده مالی و غیر مالی ببرد؛ اما اگر دوستش به او بهره‏ای نرساند، به دوستی با او پایان می‏دهد.
عالی‏ترین، راقی‏ترین، کامل‏ترین و خالصانه‏ترین مرتبه محبت، عشق است. در این مرتبه، عاشق از معشوق چیزی برای خود نمی‏خواهد و عشق او به خاطر استفاده‏ای نیست که از معشوق می‏برد، بلکه او به مرتبه‏ای رسیده که خود را نمی‏بیند و با همه وجود در معشوق فانی می‏شود و در مقابل او به خاک می‏افتد.
اقتضای عشق و محبت خالص این است که انسان به خود ننگرد و برای خویش چیزی نخواهد. کسانی که تا هنگام استفاه از محبوب او را دوست می‏دارند و اگر روزی بهره‏ای از وی نبردند، فراموشش می‏کنند، در واقع خود را دوست می دارند؛ نه محبوب را.
اقتضای محبت خالصانه این است که انسان در برابر محبوب خود احساس کوچکی کند و اساسا خود را هیچ بداند و در برابر هر کاری که برای معشوق می‏کند چشم داشتی نداشته باشد. این همان مرتبه‏ای است که اولیای خدا و به خصوص ائمه اطهار علیهم السلام به آن رسیده‏اند و به حق در مقام بندگی خدا می‏گویند: وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک و یا امام صادق علیه‏السلام می‏گوید: و لکنی اعبده حبا له. سخن آنان از روی تعارف و گزافه نیست، بلکه بیانگر حقیقتی است که نتیجه محبت و عشق خالصانه به خداوند می‏باشد.