چنانکه گفته شد، انسان با تلاش خود و استفاده از هدایتهای عمومی میتواند به هدایت خاص الهی نایل شود. و در این راه هر چه تلاش وی بیشتر باشد و از هدایتهای الهی بیشتر قدردانی کند، خداوند بر هدایت وی میافزاید و او را به سعادت حتمی و رضوان خویش نزدیکتر میکند. در مقابل، هرچه از پیامهای عام هدایت الهی فاصله بگیرد، به ضلالت نزدیکتر میشود.
اگر خداوند در جایی میفرماید که ایمان به خدا باعث هدایت قلب و دل انسان به خدا میشود،(173) در جای دیگر نیز بیان میکند که انحراف از خدا و بیاعتنایی به هدایتهای الهی و منطق فطرت، عقل و وحی، باعث انحراف دل انسان و عدم تشخیص حق از باطل میگردد:
فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله لا یهدی القوم الفاسقین؛(174)
پس چون (از حق) برگشتند، خد دلهایشان را برگردانید و خدا مردم نافرمان را هدایت نمیکند.
بر اساس سنت الهی کسانی که به هدایتهای الهی بیتوجهی میکنند و زمینه نیل به هدایت تکوینی و محتوم الهی را که قرین سعادت و رضوان الهی است، از بین میبرند و چراغهای هدایت را فراروی خود خاموش میگردانند، فرجامی جز گمراهی نخواهند داشت، و خداوند این گروه برتافه از حق را به ضلالت و شقاوت ابدی گرفتار میکند و هیچ کس نمیتواند آنان را به ساحل امن هدایت بازگرداند؛ چنان که میفرماید:
و من یضلل الله فما له من هاد؛(175)
و هر که را خدا گمراه کند او را راهبری نیست.
گمراهی، در مقابل هدایت خاصی است که خداوند به بندگان خاص خود عنایت میکند؛ اما این ضلالت در مقابل هدایتهای عام خدا قرار نمیگیرد؛ بدین معنا که خداوند به همه بندگان خود عقل میدهد که با آن خوبیها و بدیها را درک کنند و از همان آغاز، عقل کسی را منحرف نمیکند تا نتواند خوبیها و بدیها را بفهمد.
همچنین آنان را از فطرتی برخوردار میسازد که بسیاری از نیکیها، فضایل و حقایق را دریابند. وحی و پیام انبیا را نیز در اختیار همه میگذارد که با استفاده از آنها بتوانند راه کمال و تعالی را بپیمایند. تا این مرحله کسی گرفتار ضلالت نمیشود، اما وقتی کسانی در عین برخورداری از عقل، فطرت، وحی و شناخت محتوای آنها، با این حجتها و راههای روشن خداوند مخالفت ورزند، رفته رفته دلشان را منحرف میکند و کارشان به جایی میرسد که دیگر نمیتوانند حق را زا باطل تشخیص دهند؛ یعنی گمراهی، کوری دل و حجابی که فراروی قلب آنها افکنده شده، آنان را از تشخیص راه روشن حق باز میدارد.
ما به چشم خود دیدیم کسانی که سالیانی در معارف الهی و دین مطالعه و تحقق داشتند و به عنوان اسلامشناس با کمونیستها بحث و مناظره میکردند، به دلیل عناد و لجاجت و طغیان در برابر حق کارشان به جایی رسید که نه فقط ادعا کردند که وحی، خدا و ماورای طبیعت غیرقابل شناخت است و انسان نمیتواند به آنها یقین کند، بلکه صریحا آنها را انکار کردند. این فرجام و مجازات کجروی و انتخاب مسیر گمراهی است. برای این که ما نیز به چنین فرجام شوم و دردناکی گرفتار نشویم، باید با همه وجود از خداوند بخواهیم که ما را به راه راست هدایت کند.
البته - چنان که گفتیم - رسیدن به این مقصود متعالی شرایطی دارد که باید در پی فراهم ساختن آنها باشیم. ایجاد زمینه و حرکت به سوی کمال و صراط مستقیم، اختیاری است و انسان به اختیار خود زمینه رسیدن به هدایت الهی را فراهم می آورد. آن شرایط عبارتند از ایمان، اعتصام به خدا و عمل به دستورات الهی.
پیامد تحقق این شرایط، هدایت الهی است که در پرتو آن قلب انسان نورانی میشود و با بصیرت و فرقانی که خدا در اختیار انسان میگذارد، انسان با همه وجود حق را میبیند و مییابد و شکها و وسوسهها از دلش رخت بر میبندد.