از برخی روایات استفاده میشود که خداوند معصومان علیهم السلام را از علم نامحدودی برخوردار ساخته است و آنان به همه ابعاد و زوایای علوم آگاهی دارند. همچنین مقام نورانیت آنها نامحدود است؛ چنان که در زیارت جامعه میخوانیم:
خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین حتی منّ الله علینا فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه؛
خداوند [پیش از اجسام و ارواح دیگر] شما را به صورت انواری آفرید و محیط بر عرش خود گردانید، تا این که به نعمت وجود شما بر ما منت نهاد و شما را در خاندانهایی قرار داد که خود امر فرمود بلندمرتبه گردند و نام او در آنها برده شود.
در قرآن و روایات آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام بر لوح محفوظ که همه علوم در آن گرد آمده، احاطه دارند و آیات فی کتاب مکنون، لا یمسه الا المطهرون؛(14) در کتابی پوشیده و نهان داشته [لوح محفوظ] که جز پاکشدگان به آن دست نمیرسانند.
به همان لوح محفوظی اشاره دارد که همه چیز در آن ثبت شده و هیچ کس جز پاکشدگان به آن دسترسی ندارد.
شکی نیست که پاکشدگان، خاندان عصمت و طهارت - صلوات الله علیهم - هستند؛ چنان که خداوند در آیه تطهیر فرمود:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛(15)
خداوند میخواهد از شما خاندان پیامبر، پلیدی را ببرد و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
گرچه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام بر لوح محفوظ احاطه دارند و علم آنان به یک معنا نامحدود است، علمشان به پایه علم خداوند نمیرسد؛ زیرا علم آنان عاریتی است و خداوند آن را به آنها افاضه کرده؛ اما علم خداوند از آن خود اوست و او از پیش خود دارای علمی نامتناهی میباشد.
هیچ کس جز خدا، از خود چیزی ندارد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز هرچه دارد از خداست، و عنایت، توجه و هدایت خداوند او را به آن مقام رفیع رساند، تا آنجا که خداوند درباره آن حضرت فرمود:
الم یجدک یتیما فاوی و وجدک ضالا فهدی؛(16)
آیا تو را یتیمی نیافت پس جای و پناه داد [به وسیله عمویت ابوطالب]؟ و راه گمکردهات یافت پس راه نمود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همه علوم را میداند؛ اما خداوند آن علوم را به ایشان عنایت کرده است. پس تفاوت علم بینهایت معصومان علیهم السلام با علم بینهایت خداوند، در عاریتی بودن علم آنان و اصلی و ذاتی بودن علم خداوند است.
علم عاریتی هیچ اصالتی ندارد و اصالت، از آن علم خداست؛ از این رو نمیتوان نسبتی را بین آن دو علم در نظر گرفت. فاصله بین علم عاریتی بینهایت و علم اصیل خداوند، و نیز فاصله بین خداوند و عالیترین مخلوقش که مقام نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، از لحاظ شرف و رتبه وجودی بینهایت میباشد.
در دعای مخصوص ماه رجب که از ناحیه حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - رسیده و بزرگان به خواندن آن اهتمام ویژه دارند، میخوانیم: لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک؛
میان تو و آنها جدایی نیست، جز آنکه آنان بنده و مخلوق تو هستند.
یعنی معصومان علیهم السلام مانند خداوند، علم بینهایت دارند و آنچه را خدا میداند، آنان نیز میدانند؛ اما در هر حال آنان مخلوق و بنده خداوند هستند. خدا مالک و غنی، و آنان فقیر و نیازمند به خدایند؛ از این رو بینهایت تفاوت و فاصله بین آنان و خداوند وجود دارد.
بنابراین گرچه علوم اهل بیت علیهم السلام بینهایت است، از حیث شدت، فضیلت و اصالت قابل مقایسه با علمنهایت خداوند نیست؛ چنان که ما معتقدیم ازلی بودن و ابدی بودن از صفات خداوند است؛ اما در عین حال، بر این باوریم که در قیامت بهشتیان تا ابد در بهشت به سر میبرند و جهنمیان تا ابد در جهنم خواهند ماند. پس صفت جاودانگی و ابدی بودن انسان در بهشت یا جهنم، از نظر بعد زمانی با ابدی و جاودانگی خداوند شباهت دارد؛ اما از لحاظ مرتبه وجودی قابل مقایسه با مقام ابدیت خداوند نیست.
برای روشن شدن بیشتر مطلب، از یک مثال ریاضی بهره میگیریم:
خطی را در نظر میگیریم که بینهایت امتداد دارد؛ اما فاقد سطح و عرض است. این خط بینهایت امتداد طولی دارد؛ ولی این ویژگی باعث نمیشود که دارای سطح شود. حال اگر سطح بینهایتی نیز برای آن در نظر گرفتیم، باز هم داشتن طول و سطحی بینهایت، مستلزم برخورداری از ارتفاع بینهایت نیست. ممکن است سطح برخوردار از طول و عرضی غیر متناهی، دارای یک سانتیمتر ارتفاع باشد و یا ارتفاع و قطری نداشته باشد. حال اگر بر اساس حرکت جوهری و نیز نسبیت انیشتین بعد چهارمی به نام زمان نیز اثبات شود،(17) نامحدود بودن در یک یا چند بعد، چیزی را با خداوند همسان نمیسازد.
اساسا از حیث مرتبه وجودی خداوند در ردیف مخلوقات قرار نمیگیرد تا گفته شود خداوند تا چه حد از مخلوقات بزرگتر است. اصولا عظمت خداوند در بعد دیگری است که هیچ موجود ممکنی از آن بهرهای ندارد، و آن استدلال در وجود و ذاتی بودن وجود حق تعالی - در مقابل نیازمندی و غیری بودن وجود - است که به خداوند اختصاص دارد و از این جهت خداوند با سایر موجودات بینهایت فاصله دارد. به قول حکما:
الواجب فوق ما لا یتناهی بما لا یتناهی؛
واجب تعالی، از نظر شدت و قوت وجود، بینهایت فراتر از نامتناهی است.