گفتیم که خداوند وسایل و عوامل هدایت را در اختیار همه انسانها قرار داده و آتنان را از عقل، قرآن و سخنان پیامبران الهی برخوردار ساخته است؛ اما برخی از مردم، از این وسایل برای رسیدن به هدایت استفاده نمیکنند و یا این که از نعمت عقل و تفکر برخوردارند، از آن برای رسدین به بینش صحیح بهره نمیبرند و پا روی عقل مینهند و تسلیم هوسها و خواستههای نفسانی و شیطانی میشوند؛ در نتیجه خداوند آنان را گرفتار جهنم میکند که فرجام همه تبهکاران و کوردلان است:
و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛(160)
و در حقیقت بسیاری از جنیان و آدمیا را برای دوزخ آفریدهایم [چرا که ]دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمیکنند، و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند. آنان همانند چهارپایان، بلکه گمراهترند. [آری] آنها همان غافلماندگانند.
پس مهمتر از برخورداری از ابزار هدایت، توفیق و امداد الهی برای دستیابی به هدایت است، پس از آنکه خداوند ما را از عقل، وحی و هدایت پیامبران و اولیای خویش برخوردار ساخت، مهمترین نیاز ما توفیق الهی برای وصول به هدایت میباشد؛ توفیقی که در پرتو آن، انسان به سعادت و هدایت اصلی و نهایی دست مییابد.
هستند کسانی که از عقل و شناخت معارف الهی برخوردارند و سالیانی را صرف اندوختن معارف دینی کردهاند و در زمینه علوم عقلی و نقلی تلاش گستردهای از خود نشان دادهاند؛ اما چون از توفیق هدایت الهی محروم ماندهاند، نه فقط از اندوختههای خود برای رسیدن به کمال و سعادت سودی نبردهاند، بلکه علم آنان به ابزاری برای گمراهی خود و ضلالت جامهای تبدیل شده که در آن زندگی میکیند. روزی خواهد رسید که اینان انگشت حسرت به دهان بگزند که چرا از دانش خود برای هدایت و سعادت جامعه بهره نگرفتهاند و نه فقط نفعی عاید جامعه نکردند، بلکه با وسوسهها و شبهاتی که در بین جوانان و مردم گستراندند، زمینه انحراف دیگران از عقاید اصیل اسلامی را فراهم آوردند.
پس از آن که انسان عقل خود را به کار گرفت و از راهنمایی و معارف کافی برای رسیدن به کمال و سعادت بهرهمند شد،مهم آن است که به اندوختههای خویش عمل کند. او نیازمند لطف و عنایت الهی در پیمودن مسیر هدایت است؛ این همان مرحله است که در آیه: اهدنا الصراط المستقیم جلوهگر شده. هنگامی که شخصی از عقل و شناخت کافی به احکام و عقاید دینی برخوردار شد، باید نگران باز ماندن از مقصد اصلی باشد و در این اندیشه باشد که بتواند با لطف و توفیق الهی برای رسیدن به خدا و لقای او تلاش کند.
با توجه به مراتب گوناگونی که شناخت احکام و حقایق دینی دارند، انسان باید بکوشد و از خدا بخواهد که به عمیقترین معارف دست یابد و فراموش نکند که عمیقترین و موثرترین معارف، معرفتی است که انسان را به مقصد و مطلوب برساند. اگر انسان حتی از علوم اولین و آخرین نیز برخوردار شود، اما به مطلوب دست نیابد، کارش به سامان نمیرسد و فرجام او جهنم است.
مسلما علم شیطان بیش از دیگران است. شیطان علاوه بر علومی که قبل از خلق انسان داشته، پس از خلق وی تا کنون بر دانشش افزوده شده؛ چرا که در طول تاریخ حیات انسانها با آنان محشور بوده و از تجارب بیشماری بهرهمند شده است. اگر شیطانها علم نداشتند، نمیتوانستند شیطنت کنند و انسانها و حتی افراد برجسته و فرهیخته را به انحراف بکشانند؛ از این رو خداوند درباره آنها میفرماید:
یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا؛(161)
بعضی از آنها [شیاطین جن و انس] به بعضی دیگر، برای فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا میکنند.
مگر مفاسدی که در جامعه انسانی رخ داده - به خصوص انحرافات فکری و عقیدتی - به وسیله کسانی که عالم بودند انجام نپذیرفته است؟ از این رو در درجه اول باید از خدا بخواهیم که بر عقل ما بیفزاید و قدرت استفاده از نیروی فکر را به ما عنایت کند تا در زمینه علوم عقلی و علومی که زندگی ما را سامان میدهد، پیشرفت کنیم و به خصوص در کسب علوم نقلی و الهی که به وسیله انبیا و اولیای خدا در اختیار ما نهاده شده بکوشیم؛ چون اگر از نیروی عقل و تفکر خود استفاده نکنیم، یکی از بزرگترین نعمتهای خدا را راکد گذاشتهایم.
پس در درجه اول کسب علم و اندوختن معارف قرآنی و روایی اهمیت شایانی دارد و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با این که از علوم اولین و آخرین بهرهمند شد، خداوند به او فرمود:
و قل رب زدنی علما؛(162)
و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای.
در درجه دوم باید از خداوند بخواهیم که به ما توفیق دهد دانش خود را در جهت هدایت و سعادت خویش به کار بریم؛ چون علم، شرط لازم برای رشد و تعالی است؛ اما شرط کافی نیست؛ چرا که علم از یک سو میتواند انسان را به اوج کمال و سعادت برساند و درجات تعالی، عزت و عظمت را برای انسان رقم زند، و از سوی دیگر میتواند انسان را به قعر جهنم گرفتار کند. اینجاست که با همه وجود و با نهایت تضرع و التماس باید از خداوند بخواهیم که ما را به عالیترین مرتبه هدایت که انسان در پرتو آن به مقصود و مطلوب میرسد، نایل کند.
باید از خداوند بخواهیم که احساس نیاز به چنین هدایتی را به ما عنایت فرماید. در این صورت در مییابیم که چنین احساسی بسیار فراتر و شدیدتر از احساس گرسنگی و تشنگی کسی است که از شدت تشنگی و گرسنگی در آستانه مرگ قرار گرفته.
اگر کسی چنین احساسی از هدایت داشته باشد و با همه وجود نیاز حیاتی خویش به هدایت الهی را درک کند، وقتی در مقام پرستش خداوند اهدنا الصراط المستقیم میگوید، می داند که چه نعمت ارزنده و با عظمتی را از خداوند درخواست میکند. سوز و گداز و حالت تضرع و التماس چنین شخصی در درگاه خداوند، نظیر کسی است که بین زمین و آسمان معلق ماند و یا در حال سقوط به جهنم است و میداند که فقط خداوند میتوان او را از هلاکت نجات دهد؛ از این رو با تضرع و خشوع دست نیاز به سوی خداوند مهربان دراز میکند و از خداوند میخواهد که او را مشمول لطف و عنایت خویش سازد و به ساحل امن سعادت و سلامت رهنمون سازد.