تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

عنایت الهی و فرجام سعادت و نیک‏بختی‏

گفتیم که خداوند وسایل و عوامل هدایت را در اختیار همه انسان‏ها قرار داده و آتنان را از عقل، قرآن و سخنان پیامبران الهی برخوردار ساخته است؛ اما برخی از مردم، از این وسایل برای رسیدن به هدایت استفاده نمی‏کنند و یا این که از نعمت عقل و تفکر برخوردارند، از آن برای رسدین به بینش صحیح بهره نمی‏برند و پا روی عقل می‏نهند و تسلیم هوس‏ها و خواسته‏های نفسانی و شیطانی می‏شوند؛ در نتیجه خداوند آنان را گرفتار جهنم می‏کند که فرجام همه تبه‏کاران و کوردلان است:
و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛(160)
و در حقیقت بسیاری از جنیان و آدمیا را برای دوزخ آفریده‏ایم [چرا که ]دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمی‏کنند، و چشمانی دارند که با آنها نمی‏بینند، و گوشهایی دارند که با آنها نمی‏شنوند. آنان همانند چهارپایان، بلکه گمراه‏ترند. [آری‏] آنها همان غافل‏ماندگانند.
پس مهمتر از برخورداری از ابزار هدایت، توفیق و امداد الهی برای دستیابی به هدایت است، پس از آنکه خداوند ما را از عقل، وحی و هدایت پیامبران و اولیای خویش برخوردار ساخت، مهم‏ترین نیاز ما توفیق الهی برای وصول به هدایت می‏باشد؛ توفیقی که در پرتو آن، انسان به سعادت و هدایت اصلی و نهایی دست می‏یابد.
هستند کسانی که از عقل و شناخت معارف الهی برخوردارند و سالیانی را صرف اندوختن معارف دینی کرده‏اند و در زمینه علوم عقلی و نقلی تلاش گسترده‏ای از خود نشان داده‏اند؛ اما چون از توفیق هدایت الهی محروم مانده‏اند، نه فقط از اندوخته‏های خود برای رسیدن به کمال و سعادت سودی نبرده‏اند، بلکه علم آنان به ابزاری برای گمراهی خود و ضلالت جامه‏ای تبدیل شده که در آن زندگی میکیند. روزی خواهد رسید که اینان انگشت حسرت به دهان بگزند که چرا از دانش خود برای هدایت و سعادت جامعه بهره نگرفته‏اند و نه فقط نفعی عاید جامعه نکردند، بلکه با وسوسه‏ها و شبهاتی که در بین جوانان و مردم گستراندند، زمینه انحراف دیگران از عقاید اصیل اسلامی را فراهم آوردند.
پس از آن که انسان عقل خود را به کار گرفت و از راهنمایی و معارف کافی برای رسیدن به کمال و سعادت بهره‏مند شد،مهم آن است که به اندوخته‏های خویش عمل کند. او نیازمند لطف و عنایت الهی در پیمودن مسیر هدایت است؛ این همان مرحله است که در آیه: اهدنا الصراط المستقیم جلوه‏گر شده. هنگامی که شخصی از عقل و شناخت کافی به احکام و عقاید دینی برخوردار شد، باید نگران باز ماندن از مقصد اصلی باشد و در این اندیشه باشد که بتواند با لطف و توفیق الهی برای رسیدن به خدا و لقای او تلاش کند.
با توجه به مراتب گوناگونی که شناخت احکام و حقایق دینی دارند، انسان باید بکوشد و از خدا بخواهد که به عمیق‏ترین معارف دست یابد و فراموش نکند که عمیق‏ترین و موثرترین معارف، معرفتی است که انسان را به مقصد و مطلوب برساند. اگر انسان حتی از علوم اولین و آخرین نیز برخوردار شود، اما به مطلوب دست نیابد، کارش به سامان نمی‏رسد و فرجام او جهنم است.
مسلما علم شیطان بیش از دیگران است. شیطان علاوه بر علومی که قبل از خلق انسان داشته، پس از خلق وی تا کنون بر دانشش افزوده شده؛ چرا که در طول تاریخ حیات انسان‏ها با آنان محشور بوده و از تجارب بی‏شماری بهره‏مند شده است. اگر شیطان‏ها علم نداشتند، نمی‏توانستند شیطنت کنند و انسان‏ها و حتی افراد برجسته و فرهیخته را به انحراف بکشانند؛ از این رو خداوند درباره آنها می‏فرماید:
یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا؛(161)
بعضی از آنها [شیاطین جن و انس‏] به بعضی دیگر، برای فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا می‏کنند.
مگر مفاسدی که در جامعه انسانی رخ داده - به خصوص انحرافات فکری و عقیدتی - به وسیله کسانی که عالم بودند انجام نپذیرفته است؟ از این رو در درجه اول باید از خدا بخواهیم که بر عقل ما بیفزاید و قدرت استفاده از نیروی فکر را به ما عنایت کند تا در زمینه علوم عقلی و علومی که زندگی ما را سامان می‏دهد، پیشرفت کنیم و به خصوص در کسب علوم نقلی و الهی که به وسیله انبیا و اولیای خدا در اختیار ما نهاده شده بکوشیم؛ چون اگر از نیروی عقل و تفکر خود استفاده نکنیم، یکی از بزرگترین نعمت‏های خدا را راکد گذاشته‏ایم.
پس در درجه اول کسب علم و اندوختن معارف قرآنی و روایی اهمیت شایانی دارد و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با این که از علوم اولین و آخرین بهره‏مند شد، خداوند به او فرمود:
و قل رب زدنی علما؛(162)
و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای.
در درجه دوم باید از خداوند بخواهیم که به ما توفیق دهد دانش خود را در جهت هدایت و سعادت خویش به کار بریم؛ چون علم، شرط لازم برای رشد و تعالی است؛ اما شرط کافی نیست؛ چرا که علم از یک سو می‏تواند انسان را به اوج کمال و سعادت برساند و درجات تعالی، عزت و عظمت را برای انسان رقم زند، و از سوی دیگر می‏تواند انسان را به قعر جهنم گرفتار کند. اینجاست که با همه وجود و با نهایت تضرع و التماس باید از خداوند بخواهیم که ما را به عالی‏ترین مرتبه هدایت که انسان در پرتو آن به مقصود و مطلوب می‏رسد، نایل کند.
باید از خداوند بخواهیم که احساس نیاز به چنین هدایتی را به ما عنایت فرماید. در این صورت در می‏یابیم که چنین احساسی بسیار فراتر و شدیدتر از احساس گرسنگی و تشنگی کسی است که از شدت تشنگی و گرسنگی در آستانه مرگ قرار گرفته.
اگر کسی چنین احساسی از هدایت داشته باشد و با همه وجود نیاز حیاتی خویش به هدایت الهی را درک کند، وقتی در مقام پرستش خداوند اهدنا الصراط المستقیم می‏گوید، می داند که چه نعمت ارزنده و با عظمتی را از خداوند درخواست می‏کند. سوز و گداز و حالت تضرع و التماس چنین شخصی در درگاه خداوند، نظیر کسی است که بین زمین و آسمان معلق ماند و یا در حال سقوط به جهنم است و می‏داند که فقط خداوند می‏توان او را از هلاکت نجات دهد؛ از این رو با تضرع و خشوع دست نیاز به سوی خداوند مهربان دراز می‏کند و از خداوند می‏خواهد که او را مشمول لطف و عنایت خویش سازد و به ساحل امن سعادت و سلامت رهنمون سازد.