پس از انقلاب فراوان مشاهده میکردیم که عدهای که در باطن اعتقادی به اسلام و انقلاب ندارند، به جهت منافع دنیوی خویش با جو عمومی همراه میشدند و برای انقلاب و اسلام یقه چاک میکردند و بیش از دیگران شعاردادند. آنان میکوشیدند که در مسجد و نماز جماعت حاضر شوند و حتی در جبهه نیز حضور مییافتند؛ اما وقتی شرایط جدیدی در کشور پدید آمد، تغییر مسیر دادند و دیگر در گفتار و نوشته هایشان خبری از شعارهای انقلابی و اسلامی نیست؛ بلکه به عکس، برای خوشایند دشمنان انقلاب و اسلام، ارزشهای اسلامی را به استهزا میگیرند و ارزشهای منفی غربی و غیر اسلامی را ترویج میکنند.
این گروه منافق - حتی اگر در دنیا ماهیت خود را آشکار نسازند و تا آخر در ظاهر با مؤمنان همراهی کنند و رفتار به ظاهر صحیح از خود بروز دهند - چون از صمیم دل اسلام را باور نداشته و اعتقادی به ارزشهای الهی ندارند، پس از مرگ و در عالم برزخ صف انان از صف مؤمنان جدا میشود و گر چه در دنیا با مؤمنان محشور بودند، در قیامت در صف مشرکان و کفار قرار میگیرند.
این گروه در قیامت وقتی مینگرند که مؤمنان در بهشت از آسایش و نعمتهای پایدار خداوند برخوردارند و در عوض، آنان گرفتار جهنم و آتش و خشم الهی هستند، درخواست میکنند که آنان را به مؤمنان ملحق نمایند؛ چرا که در دنیا صف آنان از صف مؤمنان جدا نبود.
خداوند در سوره حدید درباره گفت و گوی منافقان و مؤمنان میفرماید:
یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب. ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله و غرکم بالله الغرور. فالیوم یا یوخذ منکم فدیة و لا من الذین کفروا ماواکم النار هی مولاکم و بئس المصیر؛(111)
روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آوردهاند گویند: به ما مهلت بدهید تا از نورتان [روشنایی ]فراگیریم، گفته شود: به پشت سر خویش [یعنی به دنیا] باز گردید و [از آنجا] روشنایی بجویید. پس میانشان دیواری زده میشود که آن را دری باشد که در اندرون آن [طرف مومنین ]رحمت [بهشت] است و بیرون آن [سمت منافقین ]عذاب [دوزخ] است. [منافقان] ایشان [مومنان] را آواز دهند: آیا [در دنیا] ما با شما نبودیم [که با جماعت شما نمازگزاردیم و...]؟ گویند: آری، و لیکن شما خود را گرفتار فتنه [نفاق ورزیدن] کردید و به انتظار [مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و شکست و هلاک مسلمانان] نشستید و [درباره خدای یگانه و نبوت پیامبر و رستاخیز] شک کردید و آرزوها شما را فریفت تا فرمان خدا [مرگ] بیامد، و ان فریبکار[شیطان] شما را به [امید عفو] خدا بفریفت. پس امروز نه از شما و نه از کسانی که کافر شدهاند، عوضی پذیرفته نمیشود. جایگاهتان آتش دوزخ است. آن سزاوار شماست و بد بازگشتگاهی است.
یکی از عواملی که باعث بیداری انسان و خودداری از گناه و آلوده کردن خود به خودخواهی و پیروی شهواتشود، توجه به قیامت است که در ان، فرجام قطعی رفتار انسان رقم میخورد. برای آگاهی از آنچه در قیامت میگذرد و عاقبتی که برای نیکان و بدان در پیش است، بهتر آن است که سراغ قرآن برویم و بنگریم خداوند چه توصیفی از قیام تو احوال مومنان، کفار و منافقان در عرصه قیامت دارد.
از جمله توصیفهای خداوند از قیامت، توصیفی است که در آیات مذکور دارد. در این آیات چنین آمده که وقتی مؤمنان و منافقان وارد عرصه قیامت میشوند، در آغاز کاملا بین آنها فاصله ایجاد نشده و با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما منافقان مینگرند که از سیمای مؤمنان نور میبارد و مسیرشان را روشن میکند و آنان با نشاط و خاطری آسوده حرکت می کنند؛ ولی در مقابل، منافقان در ظلمت و تاریکی قرار دارند و مضطرب و نگران هستند و نمیدانند از چه مسیری حرکت کنند. آنان از مومنان، رفیقان دیروز خود، میخواهند که اجازه دهند از نورشان بهره گیرند، تا آنان نیز مسیر سلامت و سعادت را بیابند.
پاسخ مؤمنان این است: نوری که اکنون گشاینده طریق سعادت و باعث آرامش خاطر و نشاط ما شده، تجسم اعمال ما در دنیاست و آن اعمال شایسته ما را سعادتمند ساخته است؛ اما شما بر اثر اعمال ناپسند خویش، فرجام بدی را برای خود رقم زدید. اکنون اگر خواهان نور هدایت هستید، باید به دنیا برگردید و در انجا در تکاپوی آن برآیید!
پس از این پاسخ ناامیدکننده، خداوند دیواری بین مؤمنان و منافقان قرار میدهد و کاملا صف آنان را از یکدیگر جدا می کند. در یک سمت آن دیوار، بهشت قرار دارد که مؤمنان در آن به سر میبرند و در سمت دیگر آن، جهنم و مأوی منافقان است. اما باز منافقان درخواست خویش را تکرار میکنند و از آن سوی دیوار، مؤمنان را صدا میزنند که مگر ما در دنیا با هم نبودیم؟ مگر با همدیگر در مسجد حضور نمییافتیم و هنگام جنگ، روانه جبهه نمیشدیم و در یک سنگر مبارزه نمیکردیم؟
مؤمنان میگویند: بله، در ظاهر ما با یکدیگر بودیم؛ ولی ما در دل به خدا، اسلام، احکام و قوانین الهی ایمان داشتیم و با همه وجود مطیع خدا و پیامبر او بودیم؛ اما شما پیوسته در اندیشه فتنهگری بودید و درون شما از شک و تردید آکنده بود و هر لحظه منتظر شکست اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودید تا به خیال خام خود، فرصت بیشتری برای هوسرانی و طغیان داشته باشید. شما هیچگاه در اندیشه بندگی و اطاعت خدا نبودید و کاملا فریفته آرزوهای دنیوی بودید.
ممکن است منافقان در دنیا بتوانند مؤمنان را فریب دهند و با تظاهر به رفتار خوب، نظیر شرکت در نماز جماعت، انجام مراسم حج و حتی حضور در جبهه جنگ علیه دشمنان و همراهی مومنان چهره پلید خود را پوشیده دارند، و شخصیت خود را در نظر مؤمنان مطلوب جلوه دهند؛ اما خداوند فریب نمیخورد و او بر نهان و انگیزههای درونی و نیتهای ناپاک منافقان آگاه است. او نیک میداند که منافقان برای خودنمایی، فریب دادن مردم و کسب موقعیت اجتماعی، و پیشبرد اهداف شوم سیاسی خود، به رفتار صحیح تظاهر میکنند؛ و الا در دل به آنچه تظاهر میکنند اعتقادی ندارند.