انسان، سر تا پا نیاز به خدا و رحمت واسعه الهی است. نیازهای او بیشمار است و اگر تمام آفریدگان جمع شوند نمیتوانند همه نعمتهایی را که خداوند به او بخشیده، شماره کنند. برخی از نعمتها برای ما شناخته شدهاند و برخی از آنها هنوز ناشناخته ماندهاند و هر چه زمان به پیش میرود بخشی از آنها کشف میشود.
حال با توجه به این همه نعمتها و همه چیز از آن خداست ما باید نیازهایمان را فقط از خدا بخواهیم؛ به همین جهت خداوند در حدیث قدسی خطاب به حضرت موسی علیهالسلام فرمود:
یا موسی، سلنی کل ما تحتاج الیه حتی علف شاتک و ملح عجینک؛(136)
ای موسی، هر آنچه بدان نیاز داری از من درخواست کن؛ حتی علوفه گوسفند و نمک خمیرت را.
حال آیا در نماز که برجستهترین نمود بندگی و عبادت خدا میباشد، شایسته است هر نیازی را مطرح کنیم؟ آیا سزاوار است مانند پیروان بعضی ادیان ؟آسمانی که در نمازشان از خدا غذا و خوراکی درخواست میکردند، در نمازمان از خداوند نان و غذا بخواهیم؟
درست است که باید همه نیازهایمان را از خداوند درخواست کنیم و حتی نمک غذایمان را از او بخواهیم؛ اما آیا مهمترین نیاز ما غذا و سیر کردن شکم است که بیش از هر چیز به آن بپردازیم؟ باید بنگریم که چه نیازی در درجه اول اهمیت است و مطلوب اصلی ما را تشکیل میدهد. در این صورت سایر نیازها در شعاع مطلوب اصلی برای ما معنا و ارزش پیدا میکند.
بی تردید برای کسی که در پرتو رحمت رحیمیه خدا به حقیقت بندیگ راه یافته و عالیترین مدارج کمالی برای او رسیدن به قرب و رضوان الهی است، مهمترین خواستهاش، هدایت است. او خود را مسافری میداند که مقصدی جز رسیدن به خدا ندارد و باید توشه و مسیری را برگزیند که وی را به آن فرجام نیک برساند؛ از این روست که خداوند برای او واجب کرده در نماز، هدایت به صراط مستقیم و طریق بندگان واصل به حضرت حق را طلب کند.
آری، برای کسی که هدف نهایی، رسیدن به قرب الهی است که عالیترین مرتبه رحمت رحیمیه حق میباشد، اصلیترین خواسته، هدایت و راهبری در این طریق است. او خوب میداند که اگر از آغاز حرکت راه درست به وی نمایانده نشود و به اشتباه راهی را برگزیند، هرچه به پیش رود فاصلهاش از خداوند بیشتر میشود و از هدف و مقصد دورتر میگردد و خسران بزرگی میبیند.
آیا برای کسی که به خدا اعتقاد دارد و مقصد او رسیدن به خدا و سعادت است، اما به جای مسیر صحیح بندگی خدا، کج راهه را میپیماید و در نتیجه به تناسب فاصلهای که پیموده از خداوند دورتر میشود؛ خسارتی بالاتر از نرسیدن به خدا و دورتر شدن از مقصد اصلی وجود دارد؟ مسلما اگر او در آغاز متوقف میماند و آن بیراهه را نمیپیمود، کمتر از خدا فاصله میگرفت و خسارت کمتری را متحمل میشد و بیهوده زحمتی را برای خود فراهم نمینمود که نه فقط نفعی عاید او نمیسازد، بلکه باعث از کف دادن سرمایه عمر و زیان او هم میگردد.
خداوند متعال فرجام این دسته را که به جای مسیر هدایت، گمراهی را برمیگزیند و در نتیجه، از خداوند دورترشوند، فرجامی عبرتآموز میداند و در اینباره میفرماید:
قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا؛(137)
بگو: آیا شما را از زیان کارترین مردم آگاه گردانم؟ [آنان] کسانیاند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خودپندارند که کاری خوب انجام میدهند.