تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

الف) هدایت، مهمترین نیاز انسان

انسان، سر تا پا نیاز به خدا و رحمت واسعه الهی است. نیازهای او بی‏شمار است و اگر تمام آفریدگان جمع شوند نمی‏توانند همه نعمت‏هایی را که خداوند به او بخشیده، شماره کنند. برخی از نعمت‏ها برای ما شناخته شده‏اند و برخی از آنها هنوز ناشناخته مانده‏اند و هر چه زمان به پیش می‏رود بخشی از آنها کشف می‏شود.
حال با توجه به این همه نعمت‏ها و همه چیز از آن خداست ما باید نیازهایمان را فقط از خدا بخواهیم؛ به همین جهت خداوند در حدیث قدسی خطاب به حضرت موسی علیه‏السلام فرمود:
یا موسی، سلنی کل ما تحتاج الیه حتی علف شاتک و ملح عجینک؛(136)
ای موسی، هر آنچه بدان نیاز داری از من درخواست کن؛ حتی علوفه گوسفند و نمک خمیرت را.
حال آیا در نماز که برجسته‏ترین نمود بندگی و عبادت خدا می‏باشد، شایسته است هر نیازی را مطرح کنیم؟ آیا سزاوار است مانند پیروان بعضی ادیان ؟آسمانی که در نمازشان از خدا غذا و خوراکی درخواست می‏کردند، در نمازمان از خداوند نان و غذا بخواهیم؟
درست است که باید همه نیازهایمان را از خداوند درخواست کنیم و حتی نمک غذایمان را از او بخواهیم؛ اما آیا مهم‏ترین نیاز ما غذا و سیر کردن شکم است که بیش از هر چیز به آن بپردازیم؟ باید بنگریم که چه نیازی در درجه اول اهمیت است و مطلوب اصلی ما را تشکیل می‏دهد. در این صورت سایر نیازها در شعاع مطلوب اصلی برای ما معنا و ارزش پیدا می‏کند.
بی تردید برای کسی که در پرتو رحمت رحیمیه خدا به حقیقت بندیگ راه یافته و عالی‏ترین مدارج کمالی برای او رسیدن به قرب و رضوان الهی است، مهم‏ترین خواسته‏اش، هدایت است. او خود را مسافری می‏داند که مقصدی جز رسیدن به خدا ندارد و باید توشه و مسیری را برگزیند که وی را به آن فرجام نیک برساند؛ از این روست که خداوند برای او واجب کرده در نماز، هدایت به صراط مستقیم و طریق بندگان واصل به حضرت حق را طلب کند.
آری، برای کسی که هدف نهایی، رسیدن به قرب الهی است که عالی‏ترین مرتبه رحمت رحیمیه حق می‏باشد، اصلی‏ترین خواسته، هدایت و راهبری در این طریق است. او خوب می‏داند که اگر از آغاز حرکت راه درست به وی نمایانده نشود و به اشتباه راهی را برگزیند، هرچه به پیش رود فاصله‏اش از خداوند بیشتر می‏شود و از هدف و مقصد دورتر می‏گردد و خسران بزرگی می‏بیند.
آیا برای کسی که به خدا اعتقاد دارد و مقصد او رسیدن به خدا و سعادت است، اما به جای مسیر صحیح بندگی خدا، کج راهه را می‏پیماید و در نتیجه به تناسب فاصله‏ای که پیموده از خداوند دورتر می‏شود؛ خسارتی بالاتر از نرسیدن به خدا و دورتر شدن از مقصد اصلی وجود دارد؟ مسلما اگر او در آغاز متوقف می‏ماند و آن بی‏راهه را نمی‏پیمود، کمتر از خدا فاصله می‏گرفت و خسارت کمتری را متحمل می‏شد و بیهوده زحمتی را برای خود فراهم نمی‏نمود که نه فقط نفعی عاید او نمی‏سازد، بلکه باعث از کف دادن سرمایه عمر و زیان او هم می‏گردد.
خداوند متعال فرجام این دسته را که به جای مسیر هدایت، گمراهی را برمی‏گزیند و در نتیجه، از خداوند دورترشوند، فرجامی عبرت‏آموز می‏داند و در این‏باره می‏فرماید:
قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا؛(137)
بگو: آیا شما را از زیان کارترین مردم آگاه گردانم؟ [آنان‏] کسانی‏اند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خودپندارند که کاری خوب انجام می‏دهند.