نعمتهای عمومی خدا در اختیار همه بندگان - اعم از مؤمن و کافر - قرار گرفته و همه مشمول نعمت هوا، نور و آب هستند و از خوردنیها استفاده میکنند. به هیچ وجه این نعمتها به صنف خاصی از انسانها اختصاص ندارند و ملاک کفر و ایمان به حساب نمیآیند؛ از این رو اگر از خداوند بخواهیم که ما را به راه کسانی که به آنان نعمت بخشیده هدایت کند، منظورمان نعمتهای مادی نیست. اتفاقا کفار معمولا بیش از مؤمنان از نعمتهای مادی برخوردارند. امروزه هم ثروت جهان کفر بیشتر است و هم قدرت و تکنولوژی آنها.
اساسا نعمتهای مادی در صورتی حقیقتا نعمت هستند که در جهت رسیدن به سعادت ابدی به کار آیند؛ و الا اگر وسیلهای برای معصیت شوند، به هیچ وجه نعمت به حساب نمیآیند:
الم تر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار؛(207)
آیا به کسانی که [شکر] نعمت خدا را به کفر [و ناسپاسی] تدبیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت در آوردند ننگریستی.
خداوند میفرماید منحرفان و م فسدان نعمتهای خدا را وسیلهای برای ترویج انحراف و کفر قرار دادند و خود و قومشان را به دوزخ و بدبختی وارد کردند. معلوم میشود نعمتهای مادی در صورتی که به زیان انسان باشند و نفعی برای او نداشته باشند، نعمت نیستند.
چنان که گفتیم، نعمت چیزی است که به نفع انسان باشد. در صورتی که نعمتی تا آخر با طبع اصیل انسانی سازگار بماند و مانع رسیدن او به کمال مطلوب و سعادت نشود؛ اصیل، پایدار و ارزشمند است. نعمتهای غیر حقیقی که فواید قطعی و زودگذر دارند - علیرغم منافع موقتی و لذتهای پنداری که در آنها هست - تبعات نامطلوب و خسارتباری در پی دارند؛ نظیر منافعی که انسان از گناهان و معاملات حرام میبرد.
از نظر قرآن لذتهای حرامی که از محرمات به انسان میرسند گر چه منافع محدود و زودگذری دارند، خسات و زیان آنها به مراتب بیشتر و گستردهتر از نفعشان میباشد:
یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما؛(208)
درباره شراب و قمار از تو میپرسند، بگو: در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است و [لی ]گناهشان از سودشان بزرگتر است.
پس ممکن است چیزی به ظاهر نعمت و دارای منفعت باشد؛ اما در حقیقت نعمت نباشد. نعمت حقیقی چیزی است که نفعی همیشگی و پایدار داشته باشد و باعث نیل انسان به هدف نهایی گردد، و منظور از نعمت در جمله انعمت علیهم چنین نعمتی است؛ نه نعمتی که زمینه گناه و طغیان را فراهم میآورد و باعث گرفتار شدن به عذاب جهنم میشود.
منظور از چنین نعمتی، نعمت دنیوی نیست تا تصور شود صاحبان مال و ثروت و کشورهای استکباری چون آمریکا که از پیشرفتهترین تکنولوژیها، ثروت ملی و رفاه برخوردارند، مورد عنایت خدا قرار گرفتهاند. آنان به هیچ وجه از نعمت واقعی خدا برخوردار نشدهاند، بلکه مشمول خشم و غضب الهی هستند:
انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیاة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون؛(209)
خدا میخواهد این اموال و داراییها را وسیله گرفتاری و بدبختی آنها در دنیا قرار دهد و در حالی جان ایشان در آید که کافر هستند.
برخوردارشدگان از نعمتهای پایدار و ارزشمند الهی، کسانی هستند که خداوند درباره آنان فرمود:
و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا؛(210)
و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [یعنی] با پیامبران، راستان، شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو یاران و همنشینانند.
منظور از صالحین در آیه مذکور، کسانی هستند که صلاحیت نعمت خدا را دارند، و صدیقین صیغه مبالغه صدق است؛ یعنی صدق در اقوال و عمل، و صدق در عمل، یعنی عمل مطابق قول باشد؛ زیرا عمل نشانه اعتقاد است و کسی که در قول خود راستگوست، از ضمیر خود خبر میدهد. صدق در قول نیز به معنای مطابقت قول با واقع است؛ چون قول نیک، به نوعی عمل است... بنابراین صدیق کسی است که دروغ نمیگوید و نیز به جز برای حق کاری نمیکند.(211)
شهدا هم بر کشتگان در راه خدا اطلاق میشود و هم بر کسانی که خداوند آنان را شاهد بر اعمال دیگران قرار داده است؛ چنان که در قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گواه بر گواهان امتهای دیگر معرفی شده:
فکیف اذ جئنا من کل امة بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا؛(212)
پس چگونه است [حالشان] آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را بر آنان گواه قرار دهیم.
ویژگیهای چهار گروهی که خداوند به عنوان برخوردارشدگان از نعمت پایدار خویش برشمرد، مانعة الجمع نیستند و تفکیک در معرفی آنان در آیه، بدین معنا نیست که ویژگیهای برشمرده شده قابل جمع نیستند، بلکه ممکن است ویژگیهای چهارگانه در یک فرد جمع شوند. ذکر تفصیلی هر یک از آنها، به جهت ویژگی خاصی است که دارند. ممکن است کسی هم پیامبر باشد و هم صدیق و صالح و شاهد بر اعمال دیگران؛ چنان که خداوند درباره حضرت ابراهیم علیهالسلام فرمود:
و انه فی الآخرة لمن الصالحین؛(213)
و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.
همچنین درباره او فرمود:
و اذکر فی الکتاب ابراهیم انه کان صدیقا نبیا؛(214)
و در ااین کتاب به یاد ابراهیم پرداز، زیرا او پیامبری بسیار راستگو بود.
روشن شد که پیامبران، شهدا، صالحان و صدیقان از نعمتهای معنوی و پایدار خداوند برخوردارند و مسیر هدایت و صراط مستقیم، راهی است که آنان برگزیدند. پس اگر کسی خواهان چنین مقام بلندی است، راهی جز این ندارد که در مسیر آنان گام نهد.
باید توجه داشت که ویژگیهای چهارگانهای که برشمرده شده، وجه مشترکی دارند که میتوان آن را معیار و رمز آن ویژگیها و خصایص عالی قرار داد تا در پرتو اتصاف به آن، شخص بتواند به مقامات عالی پیامبران، صالحان، راستان و شهیدان نزدیک شود.
با استفاده از قرآن و روایات به این نتیجه میرسیم که جامع مشترک بین ویژگیهای مذکور، سر و کار داشتن و ارتباط با خداست که در قرآن از ان به پذیرش ولایت الهی تعبیر میشود. ولایت رابطهای متقابل و دو جانبه است: هم مؤمن ولی خداست و هم خدا ولی مؤمنان است؛ از این رو در جایی خداوند میفرماید:
الله ولی الذین آمنوا؛(215)
و در جای دیگر در وصف مؤمنان که ولایت خدا را پذیرفتهاند میفرماید:
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛(216)
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین میشوند.