تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

مراد از نعمت و برخوردار شدگان از آن در سوره حمد

نعمت‏های عمومی خدا در اختیار همه بندگان - اعم از مؤمن و کافر - قرار گرفته و همه مشمول نعمت هوا، نور و آب هستند و از خوردنی‏ها استفاده می‏کنند. به هیچ وجه این نعمت‏ها به صنف خاصی از انسان‏ها اختصاص ندارند و ملاک کفر و ایمان به حساب نمی‏آیند؛ از این رو اگر از خداوند بخواهیم که ما را به راه کسانی که به آنان نعمت بخشیده هدایت کند، منظورمان نعمت‏های مادی نیست. اتفاقا کفار معمولا بیش از مؤمنان از نعمت‏های مادی برخوردارند. امروزه هم ثروت جهان کفر بیشتر است و هم قدرت و تکنولوژی آنها.
اساسا نعمت‏های مادی در صورتی حقیقتا نعمت هستند که در جهت رسیدن به سعادت ابدی به کار آیند؛ و الا اگر وسیله‏ای برای معصیت شوند، به هیچ وجه نعمت به حساب نمی‏آیند:
الم تر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار؛(207)
آیا به کسانی که [شکر] نعمت خدا را به کفر [و ناسپاسی‏] تدبیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت در آوردند ننگریستی.
خداوند می‏فرماید منحرفان و م فسدان نعمت‏های خدا را وسیله‏ای برای ترویج انحراف و کفر قرار دادند و خود و قومشان را به دوزخ و بدبختی وارد کردند. معلوم می‏شود نعمت‏های مادی در صورتی که به زیان انسان باشند و نفعی برای او نداشته باشند، نعمت نیستند.
چنان که گفتیم، نعمت چیزی است که به نفع انسان باشد. در صورتی که نعمتی تا آخر با طبع اصیل انسانی سازگار بماند و مانع رسیدن او به کمال مطلوب و سعادت نشود؛ اصیل، پایدار و ارزشمند است. نعمت‏های غیر حقیقی که فواید قطعی و زودگذر دارند - علی‏رغم منافع موقتی و لذت‏های پنداری که در آنها هست - تبعات نامطلوب و خسارت‏باری در پی دارند؛ نظیر منافعی که انسان از گناهان و معاملات حرام می‏برد.
از نظر قرآن لذت‏های حرامی که از محرمات به انسان می‏رسند گر چه منافع محدود و زودگذری دارند، خسات و زیان آنها به مراتب بیشتر و گسترده‏تر از نفعشان می‏باشد:
یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما؛(208)
درباره شراب و قمار از تو می‏پرسند، بگو: در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است و [لی ]گناهشان از سودشان بزرگ‏تر است.
پس ممکن است چیزی به ظاهر نعمت و دارای منفعت باشد؛ اما در حقیقت نعمت نباشد. نعمت حقیقی چیزی است که نفعی همیشگی و پایدار داشته باشد و باعث نیل انسان به هدف نهایی گردد، و منظور از نعمت در جمله انعمت علیهم چنین نعمتی است؛ نه نعمتی که زمینه گناه و طغیان را فراهم می‏آورد و باعث گرفتار شدن به عذاب جهنم می‏شود.
منظور از چنین نعمتی، نعمت دنیوی نیست تا تصور شود صاحبان مال و ثروت و کشورهای استکباری چون آمریکا که از پیشرفته‏ترین تکنولوژی‏ها، ثروت ملی و رفاه برخوردارند، مورد عنایت خدا قرار گرفته‏اند. آنان به هیچ وجه از نعمت واقعی خدا برخوردار نشده‏اند، بلکه مشمول خشم و غضب الهی هستند:
انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیاة الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون؛(209)
خدا می‏خواهد این اموال و دارایی‏ها را وسیله گرفتاری و بدبختی آنها در دنیا قرار دهد و در حالی جان ایشان در آید که کافر هستند.
برخوردارشدگان از نعمت‏های پایدار و ارزشمند الهی، کسانی هستند که خداوند درباره آنان فرمود:
و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا؛(210)
و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [یعنی‏] با پیامبران، راستان، شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو یاران و هم‏نشینانند.
منظور از صالحین در آیه مذکور، کسانی هستند که صلاحیت نعمت خدا را دارند، و صدیقین صیغه مبالغه صدق است؛ یعنی صدق در اقوال و عمل، و صدق در عمل، یعنی عمل مطابق قول باشد؛ زیرا عمل نشانه اعتقاد است و کسی که در قول خود راستگوست، از ضمیر خود خبر می‏دهد. صدق در قول نیز به معنای مطابقت قول با واقع است؛ چون قول نیک، به نوعی عمل است... بنابراین صدیق کسی است که دروغ نمی‏گوید و نیز به جز برای حق کاری نمی‏کند.(211)
شهدا هم بر کشتگان در راه خدا اطلاق می‏شود و هم بر کسانی که خداوند آنان را شاهد بر اعمال دیگران قرار داده است؛ چنان که در قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گواه بر گواهان امت‏های دیگر معرفی شده:
فکیف اذ جئنا من کل امة بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا؛(212)
پس چگونه است [حالشان‏] آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را بر آنان گواه قرار دهیم.
ویژگی‏های چهار گروهی که خداوند به عنوان برخوردارشدگان از نعمت پایدار خویش برشمرد، مانعة الجمع نیستند و تفکیک در معرفی آنان در آیه، بدین معنا نیست که ویژگی‏های برشمرده شده قابل جمع نیستند، بلکه ممکن است ویژگی‏های چهارگانه در یک فرد جمع شوند. ذکر تفصیلی هر یک از آنها، به جهت ویژگی خاصی است که دارند. ممکن است کسی هم پیامبر باشد و هم صدیق و صالح و شاهد بر اعمال دیگران؛ چنان که خداوند درباره حضرت ابراهیم علیه‏السلام فرمود:
و انه فی الآخرة لمن الصالحین؛(213)
و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.
همچنین درباره او فرمود:
و اذکر فی الکتاب ابراهیم انه کان صدیقا نبیا؛(214)
و در ااین کتاب به یاد ابراهیم پرداز، زیرا او پیامبری بسیار راستگو بود.
روشن شد که پیامبران، شهدا، صالحان و صدیقان از نعمت‏های معنوی و پایدار خداوند برخوردارند و مسیر هدایت و صراط مستقیم، راهی است که آنان برگزیدند. پس اگر کسی خواهان چنین مقام بلندی است، راهی جز این ندارد که در مسیر آنان گام نهد.
باید توجه داشت که ویژگی‏های چهارگانه‏ای که برشمرده شده، وجه مشترکی دارند که می‏توان آن را معیار و رمز آن ویژگی‏ها و خصایص عالی قرار داد تا در پرتو اتصاف به آن، شخص بتواند به مقامات عالی پیامبران، صالحان، راستان و شهیدان نزدیک شود.
با استفاده از قرآن و روایات به این نتیجه می‏رسیم که جامع مشترک بین ویژگی‏های مذکور، سر و کار داشتن و ارتباط با خداست که در قرآن از ان به پذیرش ولایت الهی تعبیر می‏شود. ولایت رابطه‏ای متقابل و دو جانبه است: هم مؤمن ولی خداست و هم خدا ولی مؤمنان است؛ از این رو در جایی خداوند می‏فرماید:
الله ولی الذین آمنوا؛(215)
و در جای دیگر در وصف مؤمنان که ولایت خدا را پذیرفته‏اند می‏فرماید:
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛(216)
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می‏شوند.