تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نگاهی به فراخنای ولایت، محبت و نعمت‏های خداوند

پیشتر گفتیم که هدایت دارای مراتبی است؛ چنان که راه‏یافتگان به صراط مستقیم همه در یک مرتبه نیستند و آنان بسته به ایمان، معرفت و اعمالشان، از مراتب گوناگونی برخوردار می‏شوند. همچنین انعام الهی نیز مراتب دارد و نعمت‏هایی که خداوند به بندگان خود عنایت می‏کند همه در یک ردیف نیستند؛ حتی نعمت‏هایی که به انبیا داده شده، یکسان نمی‏باشد و ایشان به جهت مراتب نفس و برتری‏ای که بر یکدیگر دارند، از نعمت‏های بیشتری برخوردار می‏شوند:
تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض...؛(217)
برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم.
برتری یافتن برخی از پیامبران بر دیگران، به معنای برخورداری آنان از نعمت‏های فزون‏تر خداوند است. همچنین ولایت که سرآمد نعمت‏های خداست و ویژگی مشترک پیامبران، صالحان، راستان و شهداست، امری تشکیکی و دارای مراتب است. همه کسانی که از ولایت خدا بهره‏مند شده‏اند، در یک ردیف و یک مرتبه نیستند؛ بلکه اولیای خدا نیز هر چه ارتباطشان با خدا عمیق‏تر، محکم‏تر و راسخ‏تر گردد درجه ولایتشان افزایش می‏یابد.
عالی‏ترین مرتبه ولایت، ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که شعاع ولایت الله می‏باشد، و پس از آن، ولایت جانشینان آن حضرت، یعنی امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد که ولایتشان شعاع ولایت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است در مرتبه سوم، ولایت فقیه قرار دارد که ولایتش شعاع ولایت امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - می‏باشد. اداره و سرپرستی و رهبری جامعه اسلامی از سوی ولی فقیه، مورد رضات و نظر خداست و در جهت اعمال ولایت الهی در زمان غیبت انجام می‏پذیرد.
ولایت با محبت الهی ارتباط دارد؛ از این رو جا دارد که بر این نکته نیز تاکید کنیم که محبت الهی نیز، دارای مراتب است؛ چنان که محبت بین انسان‏ها نیز درجاتی دارد. همچنین نسبت به تناسبی که در بین مراتب دریافت‏کنندگان محبت موجود است، شیوه اعمال محبت نیز متفاوت می‏شود.
توضیح این که هر پدری به فرزند خود علاقه و محبت پایدار دارد؛ اما هر پدری متناسب با اقتضای سنی فرزند خود شیوه خاصی را برای ابراز محبت خویش و ارائه خدمت به او بر می‏گزیند؛ مثلا اگر کودکی دو ساله است، برای این که او را خوشحال کند و نشان دهد که او را دوست دارد، شیرینی و اسباب‏بازی متناسب با سن او در اختیارش می‏گذارد و به هیچ وجه اسباب‏بازی گران‏قیمت در اختیار کودک دو ساله خود نمی‏گذارد؛ چون آن وسیله به کار کودک دو ساله نمی‏آید.
کسی که می‏خواهد به دیگری خدمت کند و به دنبال مشاهده بازتاب مثبتی از محبت خویش است، باید نحوه ابراز محبت او در حد ظرفیت، فهم و درک دریافت‏کننده محبت باشد. در این صورت دریافت کننده محبت، پاسخ مثبتی به محبتی که به وی شده ارائه می‏دهد؛ اما اگر شیوه ابراز محبت فراتر از فهم و ظرفیت باشد، ارزش آن محبت را نمی‏شناسد؛ از این رو گفتیم که برای ابراز محبت به کودک دو ساله، باید شیوه‏ای را برگزید که متناسب با درک و ظرفیت آن کودک باشد؛ اما وقتی او رشد کرد و جوانی برومند گردید، متناسب با بالا رفتن درک و ظرفیتش، باید شیوه دیگری برای ابراز محبت برگزید و به تحصیلات، فراهم ساختن شغل و انتخاب همسر مناسب برای او پرداخت. در این صورت آن جوان پیام‏های محبت و علاقه پدری را دریافت می‏کند و می‏کوشد قدردان زحمات پدر خویش باشد.
مثالی که ذکر کردیم درباره محبت مادی است که در تأمین خواسته‏های مادی بروز می‏یابد؛ یعنی خواسته‏هایی که لذت‏های بدن و قوای بدنی را تأمین می‏کند؛ اما خواسته‏ها و لذت‏های انسان به امور مادی منحصر نیستند. حتی برخی از انسان‏ها در بعد معرفت و شناخت و نیز امال و آرزوها، به مرتبه‏ای از کمال روحی رسیده‏اند که دیگ‏
برخوردار به امور مادی اعتنایی ندارند. آنان به دنیا دل نبسته‏اند و تنها در حد ضرورت نیازهای مادی خود را تأمین‏کنند. گذشته از این افراد برجسته، انسان‏های دیگری نیز هستند که علاوه بر نیازها و لذت‏های مادی، به نیازهای روحی نیز اهمیت می‏دهند و تأمین آنها، وجودشان را سرشار از لذت‏های معنوی می‏سازد. انان از بعد عاطفی، رفع خلا محبتی خویش را می‏خواهند و از پدر، مادر، بستگان، دوستان و همه کسانی که با آنان مرتبط هستند، انتظار دارند که نیازهای عاطفی آنان را تأمین کنند. برای کسی که نیاز عاطفی دارد، تأمین کبودهای عاطفی در درجه اول اهمیت قرار دارد؛ برای او مهم نیست که شکمش سیر باشد یا گرسنه، و حتی اگر او را از نعمت‏های سرشار مادی برخوردار سازند و کاخ و ثروت کلانی در اختیارش قرار دهند، اعتنایی به آنها ندارند؛ چون مهمترین کمبود وی، نیاز عاطفی است. او به دنبال کسی است که از صمیم دل وی را دوست بدارد و نیازهای عاطفی‏اش را تأمین کند.
برای برخی علم و دانش و نیازهای معرفتی اهمیت شایانی دارد و به مسائل علمی عنایت بیشتری نشان می‏دهند. شادکامی این افراد از حل و کشف یک مساله علمی، فراتر از لذت برخورداری از ثروت میلیاردی است؛ چون برای انان ارزش یک مساله علمی، بسیار فراتر از ثروت و مال می‏باشد.
معروف است که برخی از جویندگان علم پاسی از شب را درباره مساله‏ای به تفکر می‏پرداختند و هنگامی که به پاسخ آن دست می‏یافتند، چنان به وجد می‏آمدند و از آن لذت بی‏مانند سرشار می‏گشتند که می‏گفتند: کجایند پادشان و میراث‏دارانشان که بنگرند من به چه لذتی دست یافته‏ام!
اگر نیک بنگریم نیازهای عاطفی و شناختی نیز، به نوی با خواسته‏های مادی ارتباط دارند؛ چون محور این نیازها توجه به خود، اصالت قائل شدن برای خویشتن و غریزه منفعت‏طلبی است. برخی از این مرحله نیز فراتر رفته‏اند و توجه‏شان فقط به خداوند معطوف است و خود را فانی در او می‏یابند. آنان هیچ توجهی ندارند؛ چه رسد که برای نیازهای مادی، عاطفی و شناختی خودشان اصالت و اهمیت قائل شوند. آنچه روح بلند آنان را ارضا و اشباع می‏کند، ارتباط با خداوند و جلب رضایت اوست. در این‏باره در دعاهایی که از امامان معصوم علیهم السلام وارد شده - به خصوص مناجات خمس عشره امام سجاد علیه‏السلام - مضامین عرفانی و معنوی بلندی را می‏بینیم که از دغدغه‏های انسان کامل و توجه اصیل و خالصانه او به مبدأ فیض و هستی حکایت می‏کند. آن حضرت در مناجات هشتم عرض می‏کنند:
و رؤیتک حاجتی و جوارک طلبی و قربک غایة سؤلی و فی مناجاتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی و شفاء غُلّتی و بَردَ لُوعَتی و کشف کربتی فکن انیسی فی وحشتی و مقیل عثرتی و غافر زلتی... یا نعیمی و جَنَّتی و یا دنیای و آخرتی؛(218)
و مشاهده تو، تنها حاجت من است و نعمت هم جواری با تو، مطلوب من؛ و مقام قرب تو نهایت خواهش من‏باشد. شادی و آرامش من در مناجات با توست و دوای بیمای و شفای قلب سوزانم، و فرونشانده شدن حرارت دل و برطرف شناخت دن اندوهم نزد توست. پس تو در هنگامه وحشت و ترس انیس و مونس من باش و عذر لغزش‏هایم را بپذیر و از زشتی‏هایم در گذر ... ای تو دارایی و بهشت و دنیا و آخرت من.
برای ما که از معرفت خداوند بی‏بهره‏ایم، دوستی و وصال خدا قابل درک نیست؛ دلبستگی ما، به امور فانی و بی‏اعتبار است و از دست دادن آنها برایمان بسیار دشوار؛ اما معصوم: و انسان کامل که به عظمت و قدرت بی‏نهایت خالق هستی پی برده و پوچی دلبستگی‏های مادی و غیر الهی را دریافته است، تنها به خداوند دلبستگی دارد و آنچه او راآزارد و شکیبایی و قرار از او می‏ستاند، گرفتار شدن به آتش هجران و فراق خداوند است. از سویدای دل با آه و ناله چنین می‏گوید:
فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک؛(219)
گیرم ای خدا و سید و مولای و پروردگار من که بر آت‏ش عذاب تو صبوری کردم، چگونه می‏توانم بر فراق تو صبر کنم. گیرم که بر آتشت شکیبا گشتم، چگونه از لطف و بزرگواری‏ایت چشم بپوشم.