تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

رهیافتی به شناخت قلبی خداوند

تاکنون درباره شناخت ذهنی و عقلی صفات خداوند سخن گفتیم. چنین شناختی که از طریق علوم عقلی حاصل‏شود، محدود به ذهن است، و بی‏تردید دریافت قلبی فراتر از آن است. درک عقلی و ذهنی عظمت خداوند مطلوب است؛ اما درک قلبی و وارد شدن آن معرفت به فضای دل، بر رفتار انسان تاثیر شگرفی می‏گذارد و تا هنگامی که درک و دریافت قلبی ضمیمه شناخت عقلی نشود، آثار آن بر روی رفتار ظاهر نمی‏گردد: وقتی ما ادعا می‏کنیم که خداوند متعال زیبا و جمال مطلق است، این درک در ذهن حاصل شده و هنوز به قلب راه نیافته است؛ زیرا اگر ما اعتقاد واقعی و قلبی به جمال خدا می‏داشتمی و جمال او را بی‏نهایت می‏دانستیم، او را بیش از دیگران دوست می‏داشتیم.
ما به قدرت بی‏نهایت خداوند آگاهی داریم؛ اما این شناخت به دل ما راه نیافته است؛ چون با تجربه برای ما ثابت شده که وقتی با شخص بزرگی روبه رو می‏شویم، در برابر او احساس ضعف و کوچکی می‏کنیم، تا آن‏جا که سخن گفتن را از یاد می‏بریم؛ اما وقتی برای انجام دادن عبادت و نماز در برابر خداوند می‏ایستیم، احساس خضوع، کوچکی و خشوع نمی‏کنیم و بی‏اعتنا به عظمت و قدرت خداوند نماز می‏خوانیم. این حالت نشانگر آن است که به عظمت و بزرگی خداوند شناخت ذهنی و عقلی داریم؛ اما هنوز دل ما عظمت پروردگار را باور نکرده است.
سخن در این است که پس از شناخت صفات بی‏نهایت خداوند، چه کنیم که دل، عظمت و صفات بی‏نهایت خداوند را باور کند تا اثر این باور در رفتار و حالات ما نیز ظاهر شود؟
اتفاقا فلسفه تشریع عبادت‏ها - به خصوص نماز - این است که دل به تدریج و با تمرین و تلاش، از مادیات فراتر رود و با ماورای مادیات آشنا شود و به مقام انس با خداوند راه یابد. در این صورت، انسان از عبادت لذت می‏برد و احساس می‏کند که به خداوند نزدیک شده است.
بر این اساس، خداوند متعال به ما دستور داده تا نماز خویش را با الله‏اکبر شروع کنیم و به این وسیله به ما روش درک و دریافت قلبی بزرگی و عظمت خداوند را می‏آموزد و به ما اعلان می‏دارد که اگر می‏خواهید بزرگی خداوند را درک کنید، باید در دل خود بین خداوند و سایر مخلوقات مقایسه کنید. البته به دلیل ویژگی‏های خاص روانی انسان، چنین مقایسه‏ای به یک باره انجام نمی‏پذیرد، بلکه در طی چندین مقایسه و مرحله ممکن می‏شود و انسان به تدریج قدرت درک مفاهیم فراتر از حس را پیدا می‏کند.
توضیح این که ما معتقدیم در بین اولیای خدا، کسانی چون حضرت سلمان و ابوذر مقامات بسیار والایی داشته‏اند. البته معصومان علیهم السلام و وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فراتر از آنها بوده‏اند؛ اما فاصله بین مراتب علم آنها فوق درک ما است. ارتقای سطح شناخت ما تدریجا حاصل می‏شود. در این جهت، علم خود را با علم استادمان مقایسه می‏کنیم و پی می‏بریم که دانش ما در برابر دانش او اندک است؛ انگاه علم استادمان را با کسی مقایسه می کنیم که از او فراتر است؛ مثلا او را با ابن سینا مقایسه می‏کنیم؛ نابغه‏ای که پس از پنجاه سال تعلیم و تعلم، اعتراف کرد که چیزی نمی داند؛ سپس ابن سینا را با کسی می‏سنجیم که فرمود:
ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی فلأنا بطرق السماء اعلم منّی بطرق الارض؛(20)
ای مردم، پیش از آنکه مرا از دست دهد از دانش من پرسش کنید، که من راه‏های آسمان را بهتر از راه‏های زمین می‏شناسم.
ما تا هنگامی که به ماهیت علم به آسمان‏ها، علم به آن‏چه بوده و علم به آنچه تا قیامت به وجود می‏آید آگاهی نداشته باشیم، نمی‏توانیم فاصله بین علم امیرالمؤمنین علیه‏السلام با دیگران را درک کنیم. از این گذشته علم آن حضرت در برابر علم خداوند ناچیز است.
اینجاست که ما به عظمت نامحدود خداوند پی می‏بریم و این معرفت، طی مراحل تدریجی و در حد ظرفیت ذهن و عقل ما حاصل شده و در انتها، دل ما عظمت نامحدود خداوند را باور می‏کند؛ باوری که تحصیل آن به صورت دفعی ممکن نیست.
مثالی دیگر برای درک عظمت خداوند:
اگر از ما بپرسند که حاضر هستید ده سال پیاده‏روی کنید تا به جایی برسید که خیمه و بارگاه مقدس حضرت ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در آنجا برپاست، مسلما به جهت معرفتی که ما به آن حضرت داریم، جوابمان مثبت خواهد بود. حال اگر به ما بگویند که اگر ده سال راه بپیمایید، موفق می‏شوید سایه آن حضرت و یا یک لحظه جمال ایشان را مشاهده کنید، مسلما تحمل رنج سفر برای ما هموار و آسان است؛ چه رسد به این که پس از سالها تلاش و کوشش موفق شویم ساعتی در خدمت ایشان باشیم.
و اگر به ما بگویند در ایام حج امسال حضرت در مکه حضور می‏یابند و اگر شما روانه مکه شوید، توفیق پیدا می‏کنید که پشت سر آن حضرت نماز بخوانید، بی‏تردید ما درنگ نمی‏کنیم و با هر زحمتی خود را به مکه می‏رسانیم که از فیض درک نماز ایشان محروم نمانیم.
آنچه گفتیم حاکی از آن است که وجود مقدس آن بزرگوار از چنان شکوه و عظمتی برخوردار است که ما حاضریم عمری را صرف کنیم تا یک لحظه چشممان به جمال نورانی‏اش منور شود. آن شکوه و عظمت ناشی از آن است که آن حضرت نزد خداوند عزیز است. حال خداوند کیست که بنده عزیز و مقربش آن قدر شرافت و عظمت دارد که می‏ارزد جان میلیونها نفر فدای خاک پای او گردد؟
بنابراین هر قدر انسان در بزرگی مخلوقات بیندیشد، ذهنش آماده می‏شود تا عظمت خالق را درک کند و او ناچار است که برای درک عظمت خداوند، این راه را طی کند؛ مگر آن که بر اثر عبادت مخلصانه خداوند و توفیقی که در پرتو عمل به دستورات اهل بیت علیهم السلام به ما عنایت می‏شود، خداوند نور معرفت خویش را در دل ما بتاباند و جلوه‏ای از جمال خویش را به ما نشان دهد و ما را محو خویش سازد.
جای تأمل است که وقتی موجود بی‏مقداری چون انسان - موجودی که از آب گندیده‏ای به وجود آمده و درون او آکنده از پلشتی‏ها و پلیدی‏هاست - در مقابل خداوند بی‏نهایت عظیم و بی‏نهایت قادر می‏ایستد و الله‏اکبر می‏گوید و او را می‏خواند، خداوند به او لبیک می‏گوید و او را مورد عنایت و توجه خود قرار می‏دهد. توجه و سخن گفتن او با بنده ضعیف و حقیر خویش، از رأفت و رحمت بی‏نهایت او سرچشمه می‏گیرد.
بی‏تردید اگر ما این معنا را درک کنیم و حقارت خوی شرا با عظمت خداوند مقایسه کنیم، هنگام عبادت و قرار گرفتن در برابر خداوند، چنان لذتی از عبادت و نماز می‏بریم که حاضر نمی‏شویم آن را رها کنیم، و فزونی یافتن لذت عبادت موجب تقرب بیشتر ما به خداوند می‏شود.