اگر کسی به ما کمکی کند و هنگام نیاز و تنگدستی پولی در اختیار ما نهد، همیشه خود را وامدار او میدانیم و سپاسگزار او هستیم و میکوشیم آن پول را در راهی که خوشایند دوستمان نیست، صرف نکنیم؛ اما با این که خداوند نعمتهای بیشماری در اختیار ما نهاده نه فقط آن نعمتها را به حساب نمیآوریم، بلکه خود را طلب کار خدادانیم و پروایی از کفران نعمت و عصیان خداوند نداریم و نعمتهای الهی را در راهی مصرف میکنیم که موجب غضب و خشم خداوند میشود. اگر نسبت به دوستان خود بیوفایی کنیم و به آنان زیان برسانیم، ما را از خود میرانند و دیگر روی خوش به ما نشان نمیدهند؛ اما با همه بیوفایی، عصیان و جفاکاری در حق خداوند و بیاحترامی و بیادبی به ساحت پروردگار عالم و کفران نعمتهای او، خداوند ما را از خود نمیراند و ما را میپذیرد.
ما اگر برای عذرخواهی نزد دوستمان برویم، ممکن نیست هنگام سخن گفتن با او به وی پشت کنیم و توجه نداشته باشیم؛ اما پس از گناهان فراوان هنگامی که به سراغ خداوند میرویم، با زبان خدا را ذکر میگوییم؛ اما دلمان به جای دیگری توجه دارد؛ گویی در مقام نیاز و توجه به ساحت ربوبی به او پشت کردهایم.
این نهایت زشتی و بیادبی بنده در برابر خداوند است؛ خداوندی که مظهر کمال، جمال، لطف و بخشش بینهایت است و با همه رفتار زشتی که از ما سر زده، باز هم ما را میپذیرد. علاوه بر آن به قدری از بازگشت ما به سوی خویش خوشحال میشود که در وصف نمیگنجد.
از ابوعبیده حذاء نقل شده:
سمعت اباجعفر علیهالسلام یقول: ان الله تعالی اشد فرحا بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیلة ظلماء، فوجدها فالله اشد فرحا بتوبة عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجدها؛(50)
از امام باقر علیهالسلام شنیدم که فرمود: خوشحالی خداوند از توبه بندهاش، شدیدتر است از خوشحالی مردی که در شبی ظلمانی زاد و راحله و آب و غذایش را گم میکند و سپس آنها ارا مییابد. همانا خوشحالی خداوند از توبه بندهاش، از خوشحالی آن مرد به هنگام یافتن زاد و راحلهاش شدیدتر است.
آیا بنده گنهکار نباید در برابر چنین خداوند مهربانی احساس شرم داشته باشد؟ آیا نباید فرصت را مغتنم بشمارد و توبه کند؟ او اگر اکنون توبه نکند، از کجا مطمئن است تا چه زمانی زنده میماند؟ بسیاری از افراد مشغول زندگی روزمره خود بودند؛ اما ناگاه مرگ به سراغ آنها آمد و بر اثر سکته یا حادثه دیگری جان سپردند. ما حتی وقتی مشغول نماز هستیم، مطمئن نیستیم که تا پایان آن زنده بمانیم. همین تصور که ممکن است در بین نماز مرگ به سراغ ما بیاید و این نماز آخر ما باشد، به ما کمک میکند که از پراکنده شدن حواس خود جلوگیری کنیم و به این سو و آن سو توجه نداشته باشیم و با تمرکز و حضور قلب بیشتری نماز بخوانیم.
اگر برای مدتی با تمرین به هنگام نماز، عظمت خداوند و نعمتها و الطاف او و ناپایداری زندگی را در نظر میآوریم، رفته رفته توجه به این معانی برای ما عادت و ملکه میشود و خود به خود به آنها توجه پیدا میکنیم و در نتیجه، استفاده شایستهتری از نماز میکنیم.
وقتی انسان به رفتار و باورهایی انس گرفت و کرارا به آنها پرداخت، خداوند این توان را به او داده که بتواند یک جا همه آن انگیزهها، ایدهها و رفتاری را که با آنها انس گرفته، تصور کند و به آنها توجه یابد. از این رو توجه مکرر به معانی عالی و بلند الهی و معنوی به هنگام نماز، ما را در یافتن حضور قلب و تمرکز و درک مقام عبودیت خداوند مدد میرساند.
عالمان و بزرگان در کتابهای خود، کمتر به این دستورالعمل ارزشمند توجه کردهاند؛ اما در دعاهای افتتاحیه نماز که توصیه شده قبل از نماز خوانده شوند، به این دستورالعمل توجه شایانی شده که جا دارد مضامین عالی و بلند این دعاها را مورد بررسی قرار دهیم؛ از جمله توصیه شده که در آستانه نماز این آیه را بخوانیم:
انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین؛(51)
من یکسره روی [دل] خویش به سوی آنکه آسمانها و زمین را آفریده است کردم و در حالی که حقگرایم و از مشرکان نیستم.
(کاربرد حضور قلب و توجه قلبی به خداوند در تعابیر ما شایع است و بر اساس آنچه در روایات و تفاسیر درباره آیه فوق آمده، لا اقل یکی از معانی وجهت وجهی توجه قلبی به خداوند است.)
در اینجا دو نکته مهم وجود دارد که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار میگیرد و لازم است که ما آنها را از نظر دور نداریم.آن دو عبارتند از: اهمیت پذیرش بنده از سوی خدا، و نقش توسل به اهل بیت علیهم السلام در تقرب به خداوند.