آنچه فعلا از ما برمیآید این است که از طریق دادهها و مفاهیم علمی، کمالات و صفات خداوند را بشناسیم. برخی از متکلمان تا هشت صفت ذاتی برای خداوند شمردهاند که عبارتند از:
1. علم؛
2. قدرت؛
3. حیات؛
4. سمع؛
5. بصر؛
6. ادراک؛
7. اراده
و 8. ازلیت و ابدیت؛
اما میتوان صفات ذاتی خداوند را در علم، قدرت و حیات منحصر دانست و بقیه را در قلمرو آنها جای داد و تعریف کرد.
در مقابل صفات ذاتی خداوند، صفات فعل خداوند قرار دارد که در ارتباط با مخلوقات و فیض الهی درباره آنهاست؛ نظیر صفت مالکیت، رازقیت، زنده کردن و میراندن.
معروف است که اسمای حسنای خداوند، 99 عدد است. البته در قرآن و روایات اسمهای بسیط و ترکیبی خداوند از هزار عدد نیز تجاوز میکنند؛ چنان که در دعای جوشن کبیر هزار اسم ترکیبی و غیر ترکیبی خداوند شماره شده است.
وقتی ما صفتهای خدا را شناختیم، به نحوی خداوند را شناختهایم؛ چون صفت با موصوف و ذاتی که بدان معرفت تصف میشود، همراه است. وقتی میگوییم سیب قرمز است یا سیب شیرین است، میدانیم که جسمی به نام سیب وجود دارد که متصف قرمزی و شیرینی است.
هنگامی که صفات ذات و فعل خدا را شناختیم، پی میبریم که ذاتی به نام خداوند وجود دارد که آن ویژگیها به او مربوط میشوند. در واقع، ما پس از شناخت مفاهیم متعددی از اوصاف خداوند، مفهوم جامعی از آنها در ذهنمان ترسیم میکنیم که نمادی از مفاهیم زیرمجموعه آن است و با آن به خداوند اشاره میکنیم. این عملیات ذهنی، به روانشناسی ذهن مربوط میشود. در این عملیات ذهنی، مفاهمیم به دست آمده از صفات، درجهبندی میشوند و برای مجموع بخشی از آنها، اسم خاصی انتخاب میشود؛ چنان که علما، اسما و صفات الهی را ردهبندی کردهاند و هر مجموعهای از آنها را با یک عنوان و مفهوم خاص مشخص نمودهاند.