تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

بهره عموم بندگان از عبادت و نعمت‏های معنوی خدا

حقیقت عبادت این است که بنده بر اساس معرفتش درک کند که هستی از آن خداوند است و همه کمالات و خیرها به ذات اقدس الهی منتهی می‏شود؛ آنگاه وقتی خود را در برابر چنین پروردگاری یافت، احساس حقارت می‏کند و خود را در برابر خداوند بی‏مقدار می‏یابد.
چنان که گفتیم این معرفت مراتب دارد و فاصله بین عالی‏ترین مراتب آن با مرتبه فرودین، میل به بی‏نهایت دارد. کسانی که معرفتشان به خداوند محدود است خداوند را کسی می‏شناسند که امر و نهی دارد و اگر کسی او را اطاعت کند، بهشت را نصیبش می‏سازد و اگر از وی فرمان نبرد، گرفتار جهنم می‏شود؛ یعنی توجه آنان بیشتر به بهشت و جهنم معطوف است، نه خداوند؛ از این جهت ما به هنگام عبادت یا توجه‏مان به عذاب الهی و ویژگی‏های آن معطوف‏شود و همین ترس از عذاب باعث حضور قلب در عبادت می‏گردد یا این که به بهشت و نعمت‏های آن توجه می‏کنیم و شوق به آنها انگیزه ما را برای بهتر عبادت کردن گسترش می‏بخشد. البته نسبت به کسانی که از اصل عبادت خدا محرومند و خدا و آخرت را باور ندارند، رسیدن به این مرحله از عبادت و توجه برای ما ارزشمند است؛ اما نسبت به مقام کسانی که به فراخنای معرفت الهی دست یافته‏اند و توجهشان هنگام عبادت فقط معطوف به خداوند است و شوق و لقای محبوب، تنها انگیزه آنان در عبادت می‏باشد، بسیار فرومایه به شمار می‏آید.
خداوند نعمت عبادت را برای همه بندگان خویش گسترانده و آن را مختص اولیای مقرب خویش قرار نداده است؛ از این رو، قرآن نیز همه بندگان مؤمن خدا را مخاطب خویش می‏سازد و شیوه عبادت را به آنان تعلیم می‏دهد تا هر کس به فراخور معرفت خویش، از تعلیم قرآن در عبادت خداوند بهره گیرد. اگر قرآن تنها مرتبه عالی عبادت را مد نظر قرار می داد و تنها عبادتی چون عبادت امیرالمؤمنین علیه‏السلام را که فرمود: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک و لکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک؛(118) پروردگار من، من تو را به جهت ترس از آتش و طمع به بهشت عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم آنگاه به عبادت تو پرداختم، می‏پذیرفت، دیگران از عبادت خداوند محروم می‏دشند و راه افاضه الهی مسدود می‏گشت.
یکی از معجزات قرآن این است که فهم آموزه‏های آن - از جمله سوره حمد که عبادت خدا را به بندگان تعلیم می‏دهد - تشکیکی و دارای مراتب است و هر کس متناسب با درجه ایمان و معرفتش می‏تواند آنها را بفهمد.
شاید روایاتی که در باب ظاهر و باطن قرآن وارد شده، ناظر به همین معنا باشد؛ مثلا در روایتی امام کاظم علیه‏السلام فرمودند: ان القرآن له ظهر و بطن؛(119)
همانا برای قرآن ظاهر و باطنی است.
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الی سبعة ابطن؛(120)
همان قرآن دارای ظاهر و باطنی است و برای باطن آن نیز باطنی تا هفت باطن است.
البته فهم صحیح از قرآن مراتبی دارد؛ ولی آنچه اولیای خاص خدا و معصومان علیهم السلام از باطن قرآن دریافت‏کنند، با یکدیگر تباین ندارد. همه این معانی در یک سلسله از ظاهر و باطن قرآن جای می‏گیرند؛ نظیر نورکه حقیقتی تشکیکی و ذومراتب است و هم نور ضعیفی چون نور شمع را در بر می‏گیرد و هم نور خورشید و حتی ستارگانی که صدها هزار برابر خورشید پرتوافشانی دارند. پس فهم‏های متعدد از قرآن و همچنین فهم‏های متعدد از حقیقی چون عبادت، همگی لایه‏های متعدد و تو در توی یک حقیقت هستند که عظمت فاصله بین بعضی از آنها با مقیاس‏های مادی قابل سنجش نیست.
فاصله بین آنچه ما از قرآن و نیز عبادت خدا می‏فهمیم با آنچه علی علیه‏السلام از ظاهر و باطن قرآن و عبادت خداشناسد، شبیه بی‏نهایت است؛ با این وصف هم فهم ما - اگر صحیح باشد - و هم فهم آن حضرت از قرآن، هر دو از مصادیق فهم قرآن به شمار می‏آیند.