چنان که گفتیم، ضلالت نیز مراتب دارد و منحصر به کسانی نیست که از روی عناد به گمراهی گرفتار شدهاند. همچنین به افرادی که قاصرند و جهل و عدم دسترسی به منابع هدایت باعث شده که حقیقت را نشناسند، اختصاص ندارد، بلکه گمراه حتی بر کسانی که استعداد دریافت هدایت خصوصی خداوند را دارند، اما از ان هدایت بهرهمند نشدهاند، اطلاق میگردد؛ از این روست که خداوند درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
الم یجدک یتیما فآوی و وجدک ضالا فهدی؛(230)
آیا تو را یتیمی نیافت پس پناه داد؟ و تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد؟
مراد از ضلال در آیه فوق گمراهی معمولی نیست، بلکه منظور عدم هدایت است. خداوند میفرماید هیچ کس و حتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پیش خود هدایت نیافته، و همه محتاج هدایت خدا هستند؛ حتی وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، نیز صرف نظر از هدایت الهی به این معنا ضال است؛ البته آن حضرت همواره از هدایت الهی برخوردار بودهاند. سخن در فقر ذاتی انسان و حتی نیاز ذاتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خداوند و هدایت اوست.
گاهی گمراه از باب تقدم زمانی بر افراد اطلاق میشود؛ به این معنا که افرادی در زمانی هدایت نشده بودند، و سپس هدایت یافتند. این اطلاق بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ناصواب است؛ چون آن حضرت از لحظه خلقت، از هدایت الهی جدا نبودند. گاهی نیز از حیث تقدم رتبی چنین اطلاقی صورت میپذیرد و این اطلاق در مورد ان حضرت صحیح است؛ بدین معنا که ایشان استقلالا از هدایت برخوردار نبود. خداوند آن حضرت را هدایت کرد و در وجود ایشان ظرفیت عظیمی قرار داد که بتواند هدایت خصوصی الهی را که دیگران از آن بیبهرهاند، دریافت کند.
درک گونه هدایتی که خداوند نصیب پیامبر خود ساخت و بسیاری از هدایتهای الهی، برای ما دشوار است؛ اما از روایات استفاده میکنیم که ارتباط خداوند با دوستان خود چنان صمیمی است که اگر آنان لحظهای در دل خود از خدا غافل شوند، خداوند آنان را هشیار میسازد و از غفلت نجات میدهد، و همچنان که آنان با خداوند نجوا دارند، خداوند در سویدای دلشان با ایشان رازگویی میکند:
عباد ناجاهم فی فکرهم و کلمهم فی ذات عقولهم.(231)
ممکن است انسان دوستی بسیار صمیمی داشته باشد و در جلسهای یک لحظه از او غافل شود؛ اما آن دوست با اشاره وی را متوجه خود کند. در این حال چه بسا اشاره از دیگران پوشیده بماند؛ اما برای مخاطبش از هر تکریم و احترامی بالاتر است؛ چون از شدت علاقه و محبت دوست حکایت میکند.
همچنین وقتی دوستان خدا از او غافل میشوند، خداوند با تابیدن نور هدایت و ایجاد دگرگونی در دلشان، آنان را متوجه خود میکند که اگر این تصرف الهی نمیبود، آنان از خدا غافل میماندند؛ و همچنان که برای فرزندان با شخصیت، اخم و بیاعتنایی پدر از مجازات بدنی دردناکتر است، برای دوستان خدا محروم ماندن از توجه خدا و تصرف روحانی وی، از هر عذاب و شکنجهای گرانتر میباشد.