تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اعتقاد به ربوبیت مطلق خدا و نفی استقلال از دیگران‏

کسی که به علم، قدرت و هنرش می‏نازد، باید بیندیشد که در آغاز پیدایش چه بوده و عاقبتش چه خواهد شد. انسان در ابتدای آفرینش خود، قطره آب گندیده‏ای بیش نبود که نفرت را بر می‏انگیزد و پس از مرگ به مرداری تبدیل می‏شود که بوی تعفنش همه را می‏آزارد. با این آگاهی از آغاز و انجام خود، خجالت می‏کشد و دیگر به خویش نمی‏بالد.
مگر جز این است که ما زمانی نطفه‏ای بیش نبودیم. همان نطفه را نیز خداوند آفرید و استعداد رشد و تبدیل شدن به انسن را در آن قرار داد و خود نیز، زمینه رشد آن را فراهم ساخت؟ پس آیا جا دارد که به خود بنازیم؟ آیا نباید باور داشته باشیم که زمانی می‏میریم و بر ما منت می‏نهد که ما را در خاک مدفون می‏سازند و اگر جنازه ما را دفن نکنند، بعد از چند روز متعفن می‏شود و همه را می‏آزارد؟ پس اگر علم، قدرت، فهم، هنر و کمالی داریم، همه را خداوند به ما عنایت کرده و اصل هستی و همه کمالات به او اختصاص دارد. حتی حرکات و کارهای اختیاری که به اراده ما انجام می پذیرند، در واقع به اراده و مشیت الهی مستند هستند و در انام دادن آنها به افاضه خداوند محتاجیم.
فراوان اتفاق می‏افتد که انسان در حال سخن گفتن جمله‏ای را می‏گوید؛ اما جمله دوم را فراموش می‏کند. گاهی انسان نماز می‏خواند و بعد از سر بر داشتن از سجده فراموش معرفت یکند که سجده اول را انجام داده یا سجده دوم را.
این حاکی از آن است که ما اختیار فهم و ح افظه خود را نداریم و خداست که این نعمت‏ها را در اختیار ما قرار داده و هرگاه بخواهد از ما می‏ستاند. آیا جز این است که حتی نفس کشیدن نیز در اختیار ما نیست و ما به اراده الهی نفس‏کشیم و اگر او نخواهد، نفس ما قطع می‏شود؟ حتی هنگامی که سخن می‏گوییم، اطمینان نداریم که می‏توانیم آن را به فرجام برسانیم و ممکن است پس از بیان جمله‏ای نفس قطع شود و دیگر توفیق نیابیم سخنان خود را تمام کنیم! پس ما سر تا پا نیاز هستیم و هر چه داریم از خداست.
خداوند نیازهایی را در ما قرار داده و بر این اساس از خداوند؛ سلامت، راحتی، رزق و روزی، آبرو، احترام و امنیت - و در کل، همه نعمت‏های دنیوی و اخروی - را طلب می‏کنیم؛ اما باید توجه داشته باشیم که کسی جز خدا آنها را در اختیارمان نمی‏نهد. پس باید با همه وجود احساس نیاز به خداوند کنیم و لحظه‏ای فقر و نیاز خویش، و غنای مطلق حضرت حق را از یاد نبریم. در این صورت است که ارتباط قلبی ما با ساحت پروردگار برقرار می‏شود و همواره در برابر او خضوع و خشوع خواهیم داشت.
نکته دیگری که باید بدان اشاره شود، این است که انسان در آغاز علاوه بر آنکه در مقابل خداوند برای خویش استقلال قائل است، دیگران را نیز مستقل می‏بیند و اگر احتیاجی داشت، سراغ آنها می‏رود. اگر به پول نیاز داشت، می‏گوید: از پدر، مادر، برادر، و یا از دوستم می‏گیریم و آنان را تکیه‏گاه و تأمین‏کننده نیاز خود می‏شناسد. پس او گرفتار دو اشتباه شده؛ یکی این که به خیال خام خود، برای خویش استقلال قائل است و توجه ندارد که هر چدارد، از خداست؛ دوم این که وقتی خداوند به وسیله دیگران نیازهای او را برطرف می‏سازد، دست خدا را ورای اقدام دیگران نمی‏نگرد و خیال می‏کند که دیگران به او کمک کرده‏اند؛ غافل از ااین که دیگران نیز، چونن او فقیر و نیازمندند و از خود چیزی ندارند.
وقتی ما حقیقتا درک کردیم که هستی از آن خداست و اوست که غنی مطلق است و نیازهای دیگران را برطرف‏سازد، به این نتیجه می‏رسیم که باید با نهایت ذلت، حقارت و خضوع در پیشگاه با عظمت الهی کرنش کنیم. حقیقت عبادت نیز، خضوع و کرنش در برابر عظمت الهی است.
روشن شد که ارتباط با خداوند، سکه‏ای است که دو روی دارد: یک روی آن احساس خضوع، حقارت و بی‏مقداری در پیشگاه الهی است، و روی دیگر آن، درخواست رفع نیازها از خداوند می‏باشد و انگیزه‏های عبادت - با اختلاف مراتب و وسعتی که هر یک از مراتب آن دارد - از آن دو ناشی می‏شود.