تربیت
Tarbiat.Org

به سوی تو (منک و بک و لک و الیک)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

جمع‏بندی مطالب پیشین‏

تفسیر فرازهایی از اذان و قسمتی از سوره حمد گذشت. اکنون جمع‏بندی و خلاصه‏ای از مباحث گذشته را ارائه‏دهیم و سپس به ادامه بحث می‏پردازیم.
از مباحث قبل به دست آمد که بزرگترین شرف برای انسان، این است که خداوند او را به حضور بپذیرد و به او اجازه دهد که در برابر خالق خویش بایستد و با او سخن گوید. بالاتر از آن، این که در مقام انجام دادن عبادت و وظیفه خویش، از این لیاقت و مقام والا برخوردار شود که کلمات و آیات خدا را بر زبان آورد.
این کلمات که از زبان ما جاری می‏شود و ما به وسیله آنها با خدای خود سخن می‏گوییم از آنجا که سخن خداست و به ذات پروردگار انتساب دارند، نورانیت و شرافتی به گوینده می‏بخشد که در وصف نمی‏گنجد. علاوه بر آن، وقتی از بین چند هزار آیه قرآن، خداوند بر ما واجب کرده که سوره حمد را در هر نمازی دو بار بخوانیم، این انتخاب و گزینش عظمت و جایگاه ویژه سوره حمد در قرآن را برای ما ترسیم می‏کند؛ تا آنجا که خداوند بر رسول خود منت می‏نهد و می فرماید:
و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم؛(131)
و به راستی به تو سبع المثانی [: سوره حمد] و قرآن بزرگ را عطا کردیم.
بر اساس تفسیری که از این آیه در روایات آمده، منظور از سبع المثانی سوره حمد است؛ از جمله محمد بن مسلم از امام صادق علیه‏السلام سوال می‏کند که آیا سبع المثانی سوره فاتحه است. حضرت در پاسخ می‏فرمایند: بله؛ آنگاه سوال می‏کند که آیا بسم الله الرحمن الرحیم نیز از سبع المثانی است؟
حضرت می‏فرمایند: نعم هی افضلهن؛(132) بله [بسم الله الرحمن الرحیم‏] برترین آیه از سوره حمد است.
چنان که می‏نگرید، در آیه فوق، خداوند سوره حمد را عدل قرآن قرار داده، به تعبیر دیگر، برای سوره حمد عظمتی برابر قرآن در نظر گرفته است. حال با توجه به این که ع ظمت کوتاه‏ترین آیه قرآن فراتر از گستره جهان است، آیا نباید قدر خود را بدانیم که خداوند ما را لایق ساخته در نمازمان سوره‏ای را بخوانیم که عظمتی برابر قرآن دارد و مقیاسی برابر سنجش عظمت و ارزش آن وجود ندارد؟
به راستی اگر در هنگام عبادت و نماز به این نکته توجه داشته باشیم که خداوند ما را لایق سخن گفتن با خویش ساخته و به ما اجازه داده که با آیات و کلمات خود با او سخن گوییم، تلقی ما از نماز و عبادت دگرگون خواهد شد و بهره شایانی از آن می‏بریم.
از سوی دیگر، عدم درک مقام عبادت و سخن گفتن با خداوند، خسارت بزرگی است که چجیزی نمی‏تواند آن را جبران کند؛ نماز و عبادتی که به حق می‏توان ادعا کرد اگر کسی در طول عمرش تنها یک نماز - به خصوص سوره حمد - را آنگونه که شایسته است بخواند، به عالی‏ترین مقامات انسانی دست می‏یابد.
چنان که گفتیم، در سوره حمد برجسته‏ترین و عمومی‏ترین صفات خداوند صفت رحمان و رحیم ذکر شده است. تاکید بر این دو صفت از آن روست که صفت رحمانیت خداوند سرچشمه پیدایش همه موجودات است و با صفت رحمانیت و فیاضیت مطلق خویش عالم را آفرید؛ ولی بخش از موجودات، قدرت انتخاب دارند و به اختیار خویش مسیر تکاملی خود را می‏پیمایند؛ از این رو خداوند بر اساس صفت رحیمیت خویش مسیر هدایت و سعادت را به انان می‏نمایاند و با مدد و توفیقات خود مسیر به فعلیت رساندن استعدادهایشان و رسیدن به مدارج عالی کمال را برای آنان هموار می‏سازد.
قرآن این بخش از موجودات را که تکامل اختیاری دارد به عنوان جن و انسان معرفی کرده است؛ اما از آن جهت که ماهیت انسان برای ما شناخته شده‏تر است و بحث از تعالی معنوی او ارتباط مستقیم با ما دارد، به بحث درباره انسان و بهره مندی او از صفت رحیمیت الهی می‏پردازیم.
صفت رحیمیت همان است که اسباب، لوازم و شرایط کافی برای تکامل و رسیدن انسان به عالی‏ترین درجه کمال را فراهم می‏سازد. بر این نکته تاکید می‏شود که صفت رحیمیت الهی مطلق است و حد و مرزی ندارد؛ از این رو نمی‏توان برای تکامل انسانی نیز، حدی در نظر گرفت بنابراین باید به این صفت الهی که مبدا تکامل و هموار سازنده مسیر تکاملی است، توجه داشته باشیم و از یاد نبریم که همه ظرفیت‏ها و عواملی که زمینه تکامل ما را فراهم می‏آورند، از صفت رحیمیت الهی سرچشمه می‏گیرند.
بر اساس انچه ذکر شد، توجه به دو اسم رحمان و رحیم ما را متوجه موقعیت و مسوولیت خاص انسان در بین مخلوقات می‏کند؛ چه این که اصل وجود ما از صفت رحمان ناشی شده و در این جهت با سایر موجودات و مخلوقات مشترک هستیم؛ اما اختصاصا به عنوان انسان و در پرتو صفت رحیم از تکامل اختیاری برخوردار شده‏ایم؛ به همین دلیل باید به تفاوت اساسی در سنخ تکامل اختیاری انسان با تکاملی که برای سایر موجودات وجود دارد، توجه داشته باشیم.
توضیح این که سایر موجودات نیز، دارای تکامل هستند؛ اما تکامل آنها صرفا تکوینی، به نوعی جبری، بدون اختیار و محدود است و تنها در دایره و چارچوب معینی تکامل دارند؛ اما انسان دارای تکامل اختیاری است که نمی‏توان برای آن حد و مرزی مشخص کرد. این تکامل با اراده و تلاش انسن حاصل می‏شود و از آن جهت که انسان دارای عقل، شعور، قدرت انتخاب و اختیار است، موظف به پیمودن این مسیر تکاملی است تا از دستاوردهای عظیم و ارزشمند آن برخوردار گردد؛ به همین دلیل آیه مالک یوم الدین علاوه بر آن که مالکیت مطلق خداوند بر گستره هستی و از جمله حوزه وجودی انسان را بیان می‏کند، او را به مسوولیت بزرگ خویش در استفاده از سرمایه‏های خداداد در جهت رسیدن به کمال و راکد نگذاشتن آنها توجه می‏دهد. به علاوه تاکید می‏کند که انسان نباید انتظار داشته باشد که حاصل تلاشش را در همین دنیا ببیند، بلکه او نتیجه اعمال محدود و زودگذر خویش را در روز حساب و سرای جاودان و نامتناهی آخرت می‏یابد. البته بدان جهت که سرای آخرت را محدودیت و مرزی نیست، پاداش اعمال شایسته انسان نیز حد و مرزی ندارد.
پس ما باید منتظر ظهور نتایج اعمال خویش در روز جزا باشیم؛ روزی که مالک ان خداست و همه چیز به مشیت الهی است و حق آشکار می‏شود و هر کس به آنچه که در دنیا کشته، می‏رسد. آنان که در دنیا فرصت شیطنت و گمراه کردن مردم و ناحق جلوه دادن حق را داشتند، در آن روز به سزای اعمال خویش می‏رسند و ماهیت واقعی‏شان برای همگان آشکار می‏گردد.
بنابراین، توجه به صفت مالکیت خداوند بر سرای آخرت و همچنین صفت رحمانیت و رحیمیت، باعث می‏شود که انسان احساس مسوولیت کند و بداند که لحظه لحظه عمرش حساب دارد و نباید آن را بیهوده صرف کند. همچنین او به ثمره مطلوب اعمال خود در این دنیا نمی‏رسد، بلکه در سرای ابدی آخرت نتیجه اعمالش آشکار می‏شود.
علاوه بر این، توجه به صفات مذکور موجب می‏گردد که مبدا آفرینش و تدبیر الهی در تکامل موجودات و از جمله انسان را بشناسیم؛ تدبیری که علاوه بر تکامل تکوینی برای انسان، کمال اختیاری را رقم زده است تا در پرتو اراه، اختیار و تلاش بدان دست یابد و به سعادت ابدی برسد. از کف دادن سرمایه بزرگ خدادای در مسیر هدایت و کمال؛ خسران، پشیمانی و عذاب ابدی برای انسان به دنبال می‏آورد.
وقتی انسان در حد فهم خویش خداوند را شناخت، باید به مسوولیت خود در قبال پروردگار واقف شود. و ثمره این مسوولیت، بندگی است؛ چون ما عبدیم و او رب و پروردگار ماست، و وظیفه عبد این است که همه هستی خویش را به پروردگاری بسپارد که اختیاردار او و همه هستی است و به نحو احسن آموزش را تدبیر می‏کند.
مسوولیت بندگی چیزی است که عقل و فطرت انسان آن را درک می‏کند، و البته پیامبران و فرستادگان خداوند نیز بر آن تاکید کرده‏اند. همان‏طور که کار خورشید نورافشانی است و اگر نورافشانی نکند خورشید نیست، و لازمه ذاتی آتش حرارت دادن است؛ حقیقت انسان نیز در گرو عبودیت است و کمال او در پرتو گسترش بندگی خدا حاصل می‏شود.
بی تردید چنین نگرشی به وظیفه انسان در قبال خدا، باعث خالص شدن نیت انسان در عبادت خدا و پالایش آن از شائبه‏های نفسانی می‏گردد و انجام دادن خالصانه‏ترین عبادت در پیشگاه خداوند، برخاسته از چنین دیدگاهی است؛ عبادتی که علی علیه‏السلام درباره آن عرض می‏کرد:
الهی، ما عبدتک خوفا من عقابک و لا طمعا فی ثوابک و لکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک؛(133)
خدای من، من تو را به جهت ترس از عقابت و یا طمع به پاداشت عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم؛ از این رو، به عبادت تو پرداختم.
همه انسان‏ها به چنین درجه‏ای از بندگی نرسیده‏اند، بلکه برخی برای منافعی که عاید آنان می‏شود خدا را عبادت‏کنند و عده‏ای به جهت مصون ماندن از خطر و زیان‏های ناشی از مخالفت با خداوند. در یک کلام، آنان برای برآورده شدن نیازهایشان سراغ خداوند و عبادت او می‏روند. شاید با توجه به این حقیقت است که در سوره حمد، خداوند پس از ذکر پاره‏ای صفات برجسته خویش، به مساله عبادت و استعانت از خویش اشاره می‏کند.
عبادت خدا مقتضای بندگی خداست و انسان چون عبد خداست، باید به عبادت بپردازد. استعانت از خدا نیز برخاسته از نیاز فطری انسان است؛ چون انسان فطرتا نیازهایی دارد و نمی‏تواند از آنها صرف‏نظر کند؛ از این رو برای تأمین آنها از خداوند مدد می‏جوید.
چنان که گفتیم، به حسب مراتب معرفت افراد، نحوه استعانت از خدا نیز مراتبی دارد. برخی که برای خود استقلال و اصالت قائل هستند و می‏پندارند که بخشی از کارها از آنان ساخته است، استعانتشان از خداوند برای این است که قدرت خدا را با توان خود ضمیمه کنند تا با تتمیم توان خود با قدرت خدا به خواسته خویش دست یابند؛ اما عالی‏ترین مرتبه استعانت از خدا، مربوط به کسی است که استقلالی برای خود و غیر خدا قائل نیست و همه چیز و همه امور را در اختیار خدا می‏داند و معتقد است که سررشته همه کارها - بلکه تمام حلقات زنجیره امور وجودی - در دست خداست و در سراسر هستی و نظام وجود هیچ کاری بدون اراده و مشیت الهی صورت نمی‏پذیرد.