وقتی خداوند به بنده ناچیز، گنهکار و سیهروی خود اجازه میدهد که در پیشگاه او بایستد و سخن بگوید و حتی کلامش را نازل میکند و به بنده خود میآموزد که با آن با پروردگار خویش گفتگو کند، او را رهین بزرگترین لطف خود ساخته است.
اگر انسان اهمیت این لطف الهی را درک کند، سزاوار است برای هر کلمهای که در هنگام نماز میگوید، هزاران بار خدای را شکر گوید؛ چه رسد که در قبال ادای نماز، از خداوند انتظار پاداش نیز داشته باشد.
وقتی به کسی اجازه حضور در پیشگاه شخصیت بزرگی را میدهند، آن را افتخار بزرگی برای خود میشمرد. حال چه افتخاری بزرگتر از این که به محضر خداوند بار یابد؟
نمازگزاران واقعی که حقیقت عبادت و نماز را میشناسند، حضور و عرض ادب در پیشگاه خداوند و تلاوت آیات الهی و سخن گفتن با معبود خویش را بالاترین توفیق برای خود میدانند و در مقام سپاس از این توفیق بزرگ، هر چیزی جز خدا را فراموش میکنند و درخواست از خدا را عیب میشمرند. آنان خوب میدانند که خداوند به هر کسی این توفیق را عنایت نمیکند که یاد و کلام او را بلند آوازه سازد و پیوسته نحیط و خانه خویش را با کلام الهی بیاراید:
فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال. رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة؛(79)
در خانههایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه]ها هر بابمداد و شامگاه او را نیایش میکنند. مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات، به خو مشغول نمیدارد.