اکنون این سوال مطرح میشود که وقتی تعلقات مادی و استفاه حلال از امکانات مادی - چه رسد به استفاده نامشروع از آنها - غل و زنجیری بر پای انسان است و مانع حرکت وی به سوی مقصد میوشد، وظیفه او چیست؟
همچنین با توجه به این که خداوند انسان را آفرید و هدف او را رسیدن به کمال نهایی، یعنی جوار و قرب الهی قرار داد - همان مقام متعالیای که در وصف آن فرمود: ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛(42) در حقیقت، مردم پرهیزگار در میان باغها و نهرها، در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانایند - چرا وی را به تعلقات و دلبستگیهای مادی گرفتار کرد تا مانع سیر او به سوی خداوند شوند؟
پاسخ این است که خداوند انسان را از عقل و نیروی اختیار برخوردار ساخت و حرکت انسانی باید با انتخاب و اختیار انجام گیرد. او برای رسیدن به کمال، باید موانع را کنار بزند و با عواملی که مخالف سعادت و کمال انسان هستند، مبارزه کند. او باید با مشکلات و سختیها دست و پنجه نرم کند و در بین راهها و بیراهههایی که فراروی اوست، با اختیار خود راه کمال و سعادت را برگزیند تا با پیمودن آن به تکامل انسانی و مقام خلافت الهی دست یابد. در این نگرش است که وجود شیطان و عوامل شیطانی تبیین و تفسیر میشوند.
اگر انسان از نیروی اختیار برخوردار نبود و همانند ملائکه، راهی جز اطاعت و بندگی خداوند فراروی او نبود و قوه شهوت و غضب را نیز نداشت، ممکن نبود به مقام خلیفة اللهی نایل شود؛ مقامی که برتر از مقام فرشتگان است و در نهایت حرکت تکاملی انسان حاصل میگردد.
اکنون با توجه به این واقعیت که خداوند ما را برای رسیدن به کمال نهایی و قرب الهی آفریده و در عین حال انسان، در دنیا گرفتار مشکلات و گرفتاریها و تعلقات مادی است و بدون آنها زندگی مادی تداوم نمییابد، چه عاملی او را از منجلاب تعلقات مادی نجات میدهد؟ او چگونه م یتواند قید و بندها را از روح خود بردارد تا روحش آزادانه و فارغ از مزاحمت تعلقات مادی راه کمال و رستگاری را طی کند؟
پاسخ این است که بهترین عاملی که میتواند انسان را از دام تعلقات مادی برهاند، یاد خداست، و بهترین جلوه یاد خدا در نماز تحقق مییابد. بنابراین اگر گفته میشود که نماز عامل فلاح و رستگاری است؛ یعنی نماز میتواند انسان را از آلودگیها و تعلقات مادی و از اسارت شیطان و خواستههای حیوانی برهاند و او را به مسیر اصلی حیات انسانی که همان مسیر تکامل معنوی انسانی است، هدایت کند.
به واقع، انسان مانند موجودی است که در فضا معلق مانده و دو جاذبه متضاد هر کدام وی را به طرف خود میکشاند. یکی از آن دو، تعلقات مادی است که همواره انسان را به سوی خود میکشاند. این عوامل اگر مهار نشوند، انسان را به منجلابی گرفتار میکنند که رهایی از آن بسیار دشوار است. جاذبه دیگر، جاذبه الهی و معنوی است که در پرتو یاد خدا و نماز با خشوع و حضور قلب حاصل میشود. این همان جاذبهای است که میتواند انسان را از دام تعلقات مادی و منجلاب آلودگیها، تیرگیها و انحطاط برهاند. پس نماز همراه با خشوع و خضوع در مقابل خداوند، عاملی اساسی برای رستگاری انسان و تقویت توجه به خداوند و ثبات بخشیدن به آن است؛ چنان که خداوند فرمود: قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون؛(43)
به راستی که مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان فروتنند.
همچنین بدان جهت که نماز بهترین عامل و قالبی است که ذکر خداوند در آن تجلی مییابد و باعث رشد، ثبات و دوام ذکر میشود و انسان را از پلیدیها و پلشتیها باز میدارد، خداوند فرمود:
... ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر...؛(44)
نماز [انسان را] از زشتیها باز میدارد و قطعا یاد خدا بالاتر است.
در جای دیگر خطاب به حضرت موسی علیهالسلام فرمود: و اقم الصلاة لذکری؛(45)
و نماز را برای یاد من برپا دار.
پس در اذان و اقامه، نماز عامل فلاح و رستگاری معرفی شده است و مردم به ادای آن دعوت میشوند؛ چون نماز انسان را از آلودگیها و حجابهای نفسانی و بندهای شیطانی میرهاند و باعث میشود که جاذبههای مادی و حیوانی بیاثر گردند و انسان مجذوب جاذبههای معنوی و الهی شود و به ملکوت خداوند توجه یابد.
اکنون این سوال مطرح میشود که آیا فقط نماز است که موجب رستگاری میشود؟
پاسخ این است که با ملاحظه و بررسی عوامل رستگاری، در مییابیم که نماز شرط لازم رسیدن به فلاح است و بدون آن، هیچ عامل و برنامهای نمیتواند انسان را به فلاح و رستگاری برساند؛ به همین دلیل در آیاتی که درباره صفات رستگاران و مفلحان نازل شده، یا صراحتا اسم نماز برده شده - چنان که در ابتدای سوره بقره و آیه اول سوره مومنون نماز صراحتا عامل فلاح و رستگاری شمرده شده - یا تعبیرات عامی در آن ایات به کار رفته که شامل نماز نیز میشود؛ نظیر: ... و اتقوا الله لعلکم تفلحون؛(46) و از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید، و مسلما تارک نماز اهل تقوا نخواهد بود.
چنان که گفتیم، ناز شرط لازم فلاح است ولی شرط کافی نیست و جایگزین سایر تکالیف انسان نمیشود. پس اگر کسی شبانهروز مشغول خواند نماز شود و از ادای وظایفی چون روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و تحصیل علم واجب خودداری کند، رستگار نمیگردد؛ چون این وظایف نیز عوامل رستگاری و فلاح هستند، البته در بین مجموعه عواملی که موجب رستگاری میشوند، نماز شرط لازم و مهمترین و موثرترین عامل برای رسیدن به فلاح است.