اشاره :
تجسّس به معنی جستجوگری در اعمال و امور مربوط به دیگران است، و غالباً در مورد امور نامطلوب و خلاف اخلاق به کار میرود، ولی تجسّس در لغت عرب به معنی جستجوگری در امور مثبت است.
در حقیقت سوءظن و گمان بد سبب میشود که انسان برای کشف اسرار و رازهای نهانی مردم به جستجو بپردازد، و گاه عوامل دیگری مانند بُخل و حسد و تنگنظری ممکن است انگیزه این کار زشت باشد.
تجسّس به صورتی که در بالا گفته شد در اسلام شدیداً ممنوع است و سبب ناامنی اجتماع و سرچشمه انواع خصومتها میشود، اگر اجازه داده شود هر کسی به جستجوگری در زندگی خصوصی دیگران بپردازد، ممکن است آبروی بسیاری از افراد برباد برود، و آتش کینهتوزی و دشمنی در جامعه روشن شود، و جهنمی به وجود آید که تمام افراد اجتماع در آن در عذاب باشند.
البته این حکم اخلاقی و اسلامی هیچگاه تضادی با ضرورت وجود دستگاههای اطلاعاتی در حکومت اسلامی ندارد، چرا که آن مربوط به زندگی خصوصی افراد است و این مربوط به سرنوشت جامعه، و پیشگیری از نفوذ عوامل بیگانه و توطئه و تخریب آنان است. با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم.
تنها آیهای که در قرآن مجید با صراحت نهی از تجسّس میکند آیه 12 سوره حجرات است میفرماید:
یا أیّها الّذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظّنّ انّ بعض الظّنّ اثم و لاتجسّسوا و لایغتب بعضکم بعضاً؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری از گمانها بپرهیزید چرا که پارهای از گمانها گناه است و (در کار دیگران) تجسّس نکنید، و یکدیگر را غیبت ننماید....
همانگونه که در بحث غیبت و سوءظن نیز اشاره شد، آیه شریفه فوق از سه چیز نهی میکند که در واقع علّت و معلول یکدیگرند، نخست از گمان بد که سرچشمه تجسّس میشود، سپس از تجسّس که سبب آگاهی بر عیوب پنهانی مردم و غیبت آنان میگردد.
همانگونه که در بالا اشاره شد تجسّس بار منفی دارد و معمولاً در مواردی گفته میشود که یک کار غیراخلاقی صورت میگیرد. ولی تجسّس در جایی به کار میرود که انسان در جستجوی شیء مطلوبی باشد. چنانکه در داستان یوسف علیه السّلام میخوانیم که یعقوب به فرزندانش دستور داد: یا بنّی اذهبوا فتحسّسوا من یوسف و أخیه و لاتیئسوا من روح اللّه؛ ای فرزندان من بروید و از (گمشدههای من) یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت الهی مأیوس نشوید.(460)
بعضی نیز گفتهاند: تحسّس به معنی گوش دادن مخفیانه یا استراق سمع نسبت به سخنان دیگران است در حالی که تجسّس، جستجوی عملی از اسرار و عیوب دیگران میباشد.
این نکته قابل توجّه است که نهی از تجسّس در آیه سوره حجرات، هیچ قید و شرطی ندارد، و این نشان میدهد اصل بر حرمت تجسّس به عنوان یک قاعده کلّی است، و اگر در شرایط خاصی به خاطر اهداف مهمتری مجاز شمرده شود، عنوان استثناء خواهد داشت.
توجّه به این آیه فوق و حرمت تجسّس در میان مسلمین به قدری روشن بوده است که توده مردم نیز در مسائل مورد ابتلاء خود به آن استدلال میکردند. حدیثی که در بعضی از منابع اهل سنّت (کنزالعّمال) از (ثور کندی) نقل شده شاهد این مدّعا است، میگوید عمر بن خطاب گاهی در شبها برای مسایل امنیتی در مدینه گشت میزد از درون خانهای صدای مردی را شنید که مشغول آوازخوانی بود، عمر از دیوار بالا رفت و گفت: ای دشمن خدا آیا گمان کردی تو مشغول گناهی و خداوند تو را مستور داشته است؟
آن مرد به عمر گفت ای خلیفه عجله مکن! اگر من یک گناه کردهام تو سه گناه کردهای، خداوند میفرماید: ولاتجسّسوا تو تجسّس کردی، و نیز میفرماید: و أتوا البیوت من أبوابها؛ از در وارد خانه شوید(461) تو از دیوار آمدی! و خداوند میفرماید: لاتدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتّی تستأنسوا و تسلّموا علی أهلها؛ در خانههایی غیر از خانههای خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید.(462) تو بدون اجازه وارد شدی.
عمر (در برابر این استدلال) واماند (و به او) گفت: اگر تو را مورد عفو قرار دهم به راه راست خواهی آمد؟ گفت: آری، عمر از او صرفنظر کرد و بیرون آمد.(463)