همه انسانها در زندگی شخصی خود رازهایی دارند که گاه مربوط به ضعفها و عیوب آنها است و گاه مربوط به پیروزیها و موفّقیّتها میباشد، به یقین اِفشا کردن آنچه مربوط به ضعف و عیب است، اعتبار و حیثیت اجتماعی افراد را زیر سؤال میبرد، و ای بسای مایه سلب اعتماد عمومی و شکست و آبروریزی شود، به همین دلیل هم خودشان باید آن اسرار را بپوشانند و هم دیگران، تا مجالی برای اصلاح عیوب و برطرف کردن ضعفها حاصل شود.
و اِفشا کردن آنچه مربوط به پیروزیها است آتش حَسد را در دل حَسودان شعلهور میسازد، و افراد تنگنظر و بخیل را برای از بین بردن اسباب موفّقیّت تحریک میکند، و در هر حال مایه شرّ و فساد و بدبختی و ناکامی است به همین دلیل باید در حفظ این اسرار کوشید.
در حدیثی از امام کاظم علیه السّلام چنین نقل شده است که فرمود: احفظ لسانک تعز، ولاتمکنّ النّاس من قیاد رقبتک فتذّل؛ زبانت را حفظ کن تا آبرومند باشی، و زمام اختیار خود را به دست مردم نده که ذلیل خواهی شد.(505)
جالب اینکه در آغاز این حدیث چنین آمده است: ان کان فی یدک هذه شیء فان استطعت الّا تعلم هذه فافعل؛ هرگاه در یک دست تو چیزی باشد و بتوانی کاری کنی که دست دیگر باخبر نشود بکن.(506)
از اینجا روشن میشود که هرگاه کسی از اسرار دیگری باخبر شود، نزد او امانت است اگر آن را اِفشا کند خیانت در امانت کرده، و سبب میشود که او گرفتار خسارات عظیمی شود، یا مقام و موقعیّت اجتماعی او به خطر میافتد و یا تنگنظران و حَسودان بر ضد او تحریک و بسیج شوند، و یا رذائل و اوباش در مال و عرض و ناموس او طمع ورزند.
به همین دلیل در احادیث بالا خواندیم که میفرمود: اسرار شما مایه خوشحالی شما است اگر آنها را کتمان کنید، ولی اگر اِفشا کنید مایه هلاکت شما است.
بنابراین انسان تا ممکن است باید اسرار خود را به کسی نگوید و به تعبیر دیگر سینه او صندوق سرّ او باشد، و اگر ضرورتی ایجاب کرد، یا بر اثر تصادفی دیگری از آن آگاه شد، او باید در حفظ اسرار بکوشید و نسبت به برادر مؤمنش خیانت نکند.
در مورد اِفشای اسرار مذهب و مکتب در برابر متعصبان لجوج و کینهتوز که هیچ مذهب و مکتبی را تحمل نمیکنند، و هیچ فکری غیر از فکر قاصر خویش را به رسمیّت نمیشناسد نیز مطلب همینگونه است مخصوصاً در مورد فضائل ائمّه معصومین علیهم السّلام که شنیدن آن برای دشمنان حَسود و تنگنظر سخت و سنگین است.
همچنین در مورد حفظ اسرار سیاسی و نظامی کشور اسلام و اِفشای آن که گاه سرنوشت کشور اسلام را به خطر میاندازد یا سبب میشود خونهای بیگناهان زیادی ریخته شود و اموال و آبروها و جانهایی بر باد رود، رازداری از اَهمّ وظائف، و اِفشای اسرار از زشتترین رذائل اخلاقی است، و ترک آن کیفر سنگینی دارد.
به همین دلیل در احادیث گذشته خواندیم که امام صادق علیه السّلام میفرماید: کسی که چیزی از اسرار ما را فاش کند، همچون کسی است که ما را عمداً به قتل رسانده نه به عنوان قتل خطا.
در حدیث جالبی که مرحوم علّامه مجلسی در بحارالانوار نقل کرده است میخوانیم که خلاصهاش چنین است: دو نفر نزد علی علیه السّلام آمدند، یکی از آنها را ماری گزیده بود و دیگری عقربی به او نیش زده بود، آنها سخت گریه میکردند. علی علیه السّلام فرمود: اینها کیفر کاری را تحمل میکنند که انجام دادهاند، آنها را به منزلشان بردند و دو ماه در ناراحتترین حالات به سر میبردند، سپس امیرمؤمنان علی علیه السّلام دستور داد آنها را نزد او حاضر کردند، فرمود: حالتان چگونه است؟ عرض کردند در سختترین درد و رنجها به سر میبریم فرمود: از گناهی که شما را به اینجا کشیده است توبه کنید؟ و به او پناه برید. عرض کردند ای امیرمؤمنان چه گناهی از ما سرزده است؟ امام روبه یکی از آنها کرد و فرمود: امّا آیا تو به خاطر داری روزی فلان کس نسبت به سلمان فارسی به خاطر علاقهاش به ما بدگویی میکرد ولی تو دفاع از او نکردی بیآنکه ترسی به جان و مال و فرزندان خویش داشته باشی، تنها نوعی شرمساری مانع تو شد (که نمیباید بشود) اگر میخواهی خداوند درد تو را درمان کند تصمیم بگیر که بعد از این هر کسی از دوستان ما بدگویی کرد و تو میتوانی یاریش کنی کوتاهی نکن مگر این که بر جان و مال و خانوادهات بترسی.
و به دوّمی فرمود: آیا میدانی چرا به این وضع گرفتار شدی؟ آیا به خاطر داری روزی قَنبر من وارد مجلس یکی از حُکّام جور شد و تو در آنجا بودی و به احترام او برخاستی، حاکم جور به تو اعتراض کرد که چرا در حضور من به قَنبر احترام کردی؟ تو در پاسخ گفتی من چگونه به احترام او برنخیزم در حالی که فرشتگان خدا بالهای خود را در راه او میگسترانند، و روی بالهای فرشتگان راه میرود. هنگامی که این سخن را گفتی او عصبانی شد و برخاست و به ظرب و شتم و آزار قَنبر پرداخت، اگر میخواهی خداوند عافیت به تو دهد، هرگز دربرابر دشمنان ما کاری نکن که به زیان دوستان ما تمام شود.(507)
همچنین اگر در تواریخ میخواندیم که بعضی از پیشوایان اسلام جاسوسهایی را اعدام کردند به خاطر این است که کار آنها خونهای پاکی را بر زمین میریزد، از این رو باید خون ناپاک آنها برزمین ریخته شود.