تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پیامدهای رازداری و اِفشای اسرار

همه انسان‏ها در زندگی شخصی خود رازهایی دارند که گاه مربوط به ضعف‏ها و عیوب آنها است و گاه مربوط به پیروزی‏ها و موفّقیّت‏ها می‏باشد، به یقین اِفشا کردن آنچه مربوط به ضعف و عیب است، اعتبار و حیثیت اجتماعی افراد را زیر سؤال می‏برد، و ای بسای مایه سلب اعتماد عمومی و شکست و آبروریزی شود، به همین دلیل هم خودشان باید آن اسرار را بپوشانند و هم دیگران، تا مجالی برای اصلاح عیوب و برطرف کردن ضعف‏ها حاصل شود.
و اِفشا کردن آنچه مربوط به پیروزی‏ها است آتش حَسد را در دل حَسودان شعله‏ور می‏سازد، و افراد تنگ‏نظر و بخیل را برای از بین بردن اسباب موفّقیّت تحریک می‏کند، و در هر حال مایه شرّ و فساد و بدبختی و ناکامی است به همین دلیل باید در حفظ این اسرار کوشید.
در حدیثی از امام کاظم علیه السّلام چنین نقل شده است که فرمود: احفظ لسانک تعز، ولاتمکنّ النّاس من قیاد رقبتک فتذّل؛ زبانت را حفظ کن تا آبرومند باشی، و زمام اختیار خود را به دست مردم نده که ذلیل خواهی شد.(505)
جالب اینکه در آغاز این حدیث چنین آمده است: ان کان فی یدک هذه شی‏ء فان استطعت الّا تعلم هذه فافعل؛ هرگاه در یک دست تو چیزی باشد و بتوانی کاری کنی که دست دیگر باخبر نشود بکن.(506)
از اینجا روشن می‏شود که هرگاه کسی از اسرار دیگری باخبر شود، نزد او امانت است اگر آن را اِفشا کند خیانت در امانت کرده، و سبب می‏شود که او گرفتار خسارات عظیمی شود، یا مقام و موقعیّت اجتماعی او به خطر می‏افتد و یا تنگ‏نظران و حَسودان بر ضد او تحریک و بسیج شوند، و یا رذائل و اوباش در مال و عرض و ناموس او طمع ورزند.
به همین دلیل در احادیث بالا خواندیم که می‏فرمود: اسرار شما مایه خوشحالی شما است اگر آنها را کتمان کنید، ولی اگر اِفشا کنید مایه هلاکت شما است.
بنابراین انسان تا ممکن است باید اسرار خود را به کسی نگوید و به تعبیر دیگر سینه او صندوق سرّ او باشد، و اگر ضرورتی ایجاب کرد، یا بر اثر تصادفی دیگری از آن آگاه شد، او باید در حفظ اسرار بکوشید و نسبت به برادر مؤمنش خیانت نکند.
در مورد اِفشای اسرار مذهب و مکتب در برابر متعصبان لجوج و کینه‏توز که هیچ مذهب و مکتبی را تحمل نمی‏کنند، و هیچ فکری غیر از فکر قاصر خویش را به رسمیّت نمی‏شناسد نیز مطلب همین‏گونه است مخصوصاً در مورد فضائل ائمّه معصومین علیهم السّلام که شنیدن آن برای دشمنان حَسود و تنگ‏نظر سخت و سنگین است.
همچنین در مورد حفظ اسرار سیاسی و نظامی کشور اسلام و اِفشای آن که گاه سرنوشت کشور اسلام را به خطر می‏اندازد یا سبب می‏شود خونهای بی‏گناهان زیادی ریخته شود و اموال و آبروها و جان‏هایی بر باد رود، رازداری از اَهمّ وظائف، و اِفشای اسرار از زشت‏ترین رذائل اخلاقی است، و ترک آن کیفر سنگینی دارد.
به همین دلیل در احادیث گذشته خواندیم که امام صادق علیه السّلام می‏فرماید: کسی که چیزی از اسرار ما را فاش کند، همچون کسی است که ما را عمداً به قتل رسانده نه به عنوان قتل خطا.
در حدیث جالبی که مرحوم علّامه مجلسی در بحارالانوار نقل کرده است می‏خوانیم که خلاصه‏اش چنین است: دو نفر نزد علی علیه السّلام آمدند، یکی از آنها را ماری گزیده بود و دیگری عقربی به او نیش زده بود، آنها سخت گریه می‏کردند. علی علیه السّلام فرمود: اینها کیفر کاری را تحمل می‏کنند که انجام داده‏اند، آنها را به منزلشان بردند و دو ماه در ناراحت‏ترین حالات به سر می‏بردند، سپس امیرمؤمنان علی علیه السّلام دستور داد آنها را نزد او حاضر کردند، فرمود: حالتان چگونه است؟ عرض کردند در سخت‏ترین درد و رنجها به سر می‏بریم فرمود: از گناهی که شما را به اینجا کشیده است توبه کنید؟ و به او پناه برید. عرض کردند ای امیرمؤمنان چه گناهی از ما سرزده است؟ امام روبه یکی از آنها کرد و فرمود: امّا آیا تو به خاطر داری روزی فلان کس نسبت به سلمان فارسی به خاطر علاقه‏اش به ما بدگویی می‏کرد ولی تو دفاع از او نکردی بی‏آنکه ترسی به جان و مال و فرزندان خویش داشته باشی، تنها نوعی شرمساری مانع تو شد (که نمی‏باید بشود) اگر می‏خواهی خداوند درد تو را درمان کند تصمیم بگیر که بعد از این هر کسی از دوستان ما بدگویی کرد و تو می‏توانی یاریش کنی کوتاهی نکن مگر این که بر جان و مال و خانواده‏ات بترسی.
و به دوّمی فرمود: آیا می‏دانی چرا به این وضع گرفتار شدی؟ آیا به خاطر داری روزی قَنبر من وارد مجلس یکی از حُکّام جور شد و تو در آنجا بودی و به احترام او برخاستی، حاکم جور به تو اعتراض کرد که چرا در حضور من به قَنبر احترام کردی؟ تو در پاسخ گفتی من چگونه به احترام او برنخیزم در حالی که فرشتگان خدا بالهای خود را در راه او می‏گسترانند، و روی بالهای فرشتگان راه می‏رود. هنگامی که این سخن را گفتی او عصبانی شد و برخاست و به ظرب و شتم و آزار قَنبر پرداخت، اگر می‏خواهی خداوند عافیت به تو دهد، هرگز دربرابر دشمنان ما کاری نکن که به زیان دوستان ما تمام شود.(507)
همچنین اگر در تواریخ می‏خواندیم که بعضی از پیشوایان اسلام جاسوس‏هایی را اعدام کردند به خاطر این است که کار آنها خون‏های پاکی را بر زمین می‏ریزد، از این رو باید خون ناپاک آنها برزمین ریخته شود.