در فصل نهم این کتاب به بحثهای مربوط به تعصّب و لجاجت پرداختیم و آیات و روایات و بحثهای مربوط به لجاجت را که ناشی از تعصبهای جاهلانه و تقلیدهای کورکورانه میشود روشن ساختیم، در بحث کنونی سخن از بهانهجویی و لجاجت است و به تعبیر دیگر پافشاری کردن روی یک مسأله غلط، نه به خاطر تعصّبهای قومی و تقلید کورکورانه، بلکه به خاطر خوی بهانهجویی کودکانهای که در بعضی از افراد دیده میشود که بدون هیچ دلیل منطقی در برابر حق تسلیم نمیشوند و برای فرار از حق دنبال بهانهای میگردند.
همانگونه که در آیات گذشته دیدیم این رذیله اخلاقی در بسیاری از اقوام بوده و به خاطر همان سعادت محروم گشتند و در گرداب بدبختی افتادند، در احادیث اسلامی نیز بحث گستردهای در این زمینه دیده میشود.
1- در حدیثی از پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میخوانیم: ألخیر عادة و الشرّ لجاجة؛ کارهای نیک تدریجاً به صورت عادت در میآید، ولی کارهای شرّ و بد ناشی از لجاجت است.(25)
2- در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام میخوانیم: ایّاک و مذموم اللّجاج فانّه یثیر الحروب؛ از لجاجت مذموم و نکوهیده بپرهیز که مایه بروز جنگها است.(26)
تعبیر به لجاجت مذموم اشاره به این است که گاهی انسان در کارهای خیر اصرار میورزد و به صورت منطقی پافشاری میکند، بیشک این اصرار و پافشاری کار بسیار خوبی است و سرچشمه پیروزی و موفقیت.
ولی اصرار و پافشاری لجوجانه و بهانهجویانه که از آن تعبیر به مذموم اللجاج در حدیث فوق شده است، سبب تحریک همین حس در دیگران میگردد و ادامه آن به جنگ و خونریزی میکشد.
3- در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: جماع الشّرّ أللّجاج و کثرة المماراة؛ کانون شرّ و فساد همان لجاجت و بحث و جدال تعصّبآمیز است.(27)
در واقع بسیاری از مشکلات و مصائب اجتماعی، سرچشمهای جز همین امور ندارد، از یک سو گروهی به بحث و جدل و لجاجت برمیخیزند، و از سوی دیگری، گروهی دیگر نیز بر اثر جهل و نادانی و خودخواهی همین راه را ادامه میدهند، ناگهان آتش نزاع شعلهور میشود، و هر دو گروه بیآنکه هدفی را دنبال کنند به جان هم میافتند، در حالی که اگر یک طرف بر سر عقل بیاید و کمی خویشتنداری به خرج دهد جلو مفاسد عظیمی گرفته میشود.
4- در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار میخوانیم که در مذمّت این خویزشت فرمود: خیر الأخلاق أبعدها عن اللّجاج؛ بهترین اخلاق، اخلاقی است که از لجاجت دورتر باشد.(28)
از این تعبیر استفاده میشود که روح لجاجت و بهانهجویی با تمام صفات رذیله پیوند دارد، یا در آنها مؤثّر است و یا از آنها متأثّر میباشد.
5- و نیز از آن حضرت نقل شده است که در همین رابطه فرمود: لا مرکب أجمح من اللّجاج؛ هیچ مرکبی سرکشتر از لجاجت نیست.(29)
این تعبیر نشان میدهد که لجاجت انسان را به وادیهایی میکشاند که صاحب آن نیز در انتظارش نیست، گاه او را به دروغ، گاهی به تکبّر، گاهی به خدعه و نیرنگ و گاه به جنگ و جدال، که در روایات سابق به آن اشاره شد.
6- در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم هنگامی که موسیبنعمران علیه السّلام میخواست از استاد و معلّمش خضر علیهالسّلام جدا شود از او تقاضای پند و اندرز کرد، از جمله توصیههای خضر علیه السّلام این بود: ایّاک و اللّجاجة أو تمشی فی غیر حاجة أو أن تضحک من غیر عَجب واذکر خطیئتک و ایّاک و خطایا النّاس؛ از لجاجت بپرهیز و همچنین از گام برداشتن در طریقی که نیاز تو در آن نیست (دخالت در اموری که با تو ارتباط ندارد) و همچنین از خندههای بیمعنی، و همواره به یاد گناهان خویش باش و از بررسی گناهان مردم بپرهیز.(30)
در این حدیث لجاجت همردیف گامهای بیهدف و دخالت در اموری که ارتباطی به انسان ندارد قرار داده شده و این نشان میدهد لجوج هرگز تابع منطق نیست.
7- این بحث را با حدیث پُرمعنای دیگر از علی علیه السّلام پایان میدهیم آنجا که فرمود: من لّج و تمادی فهو راکس الّذی ران اللّه علی قلبه و صارت دائرة السّوء علی رأسه؛ کسی که لجاجت کند و این راه را همچنان ادامه دهد، او کسی است که فکرش وارونه میشود و خداوند زنگار بر قلبش مینهد و بدیها و بدبختیها بر گرد وجود او دور میزند.(31)
به هر حال احادیث در نکوهش این رذیله اخلاقی بسیار است و آنچه در بالا آمد نمونه بارزی از آن احادیث است که نشان میدهد این خوی زشت از آن رذیلی است که صاحبش را بدبخت و بیچاره میکند، از حق دور میسازد، به باطل نزدیک میکند و به سرنوشت دردناکی که در انتظارش نیست گرفتار میسازد.