در نخستین آیه مورد بحث خداوند سه گروه را شدیداً مورد تهدید قرار میدهد منافقان و بیماردلان (اراذل و اوباش هوسباز) و شایعهپراکنان که اگر دست از کارهای خود یعنی مزاحمت نوامیس مردم و تضعیف روحیه مسلمین و نشر شایعات دروغین درباره زنان پاکدامن برندارند به شدیدترین مجازات گرفتار خواهند شد، میفرماید: اگر منافقان و آنها که در دلهایشان بیماری است و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش میکنند دست از کار خود نکشند تو را بر ضد آنان میشورانیم، سپس نمیتوانند جز مدت کوتاهی در این شهر در کنار تو باشند - و از همه جا طرد میشوند - و هر جا یافت شوند دستگیر خواهند شد و به قتل میرسند (لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم ثمّ لایجاورونک فیها الّا قلیلاً - ملعونین أینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلاً).
این غیرت الهیّه که سبب دفاع شدید از عرض و نوامیس و کیان مسلمین شده است سرمشقی برای همه در مسأله غیرت دینی و ناموسی است و نشان میدهد که در برابر اراذل و اوباش و منافقان کوردل و بیماردلان نباید بیتفاوت یا خونسرد باشند.
این تعبیر با آنچه از فعل پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم در تاریخ نقل شده که در اینگونه موارد سختگیر بود و با متخلفان برخورد شدید میکرد، نشان میدهد که این مسأله به عنوان فضیلت اخلاقی و وظیفه اجتماعی پذیرفته شده است.
تعبیرات سهگانه در آیه بالا (منافقون، الّذین فی قلوبهم مرض و ألمرجفون) ممکن است همه اشاره به گروه معینی باشد که با انواع کارهای خلاف به تضعیف مسلمین میپرداختند، ولی ظاهر آیه، و پارهای از شأن نزولها نشان میدهد که اشاره به سه گروه مختلف است: منافقان با پخش شایعاتی درباره غزوات پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم در مدینه سعی داشتند روحیه مسلمانان را تضعیف کنند، و گروهی از اراذل و اوباش با ایجاد مزاحمت در مورد زنان مسلمان اسباب ناراحتی آنها را فراهم میکردند و گروه دیگری با پخش شایعات درباره زنان باایمان، آنها را سخت آزار میدادند، آیه فوق هر سه گروه را تهدید به مجازات شدید تبعید و قتل میکند.
تعبیر به الّذین فی قلوبهم مّرض در آیات قرآن در معانی مختلف به کار رفته، گاه اشاره به نفاق است، مانند آنچه در آیه 10 سوره بقره آمده است (فی قلوبهم مرض فزادهم اللّه مرضاً) و گاه در مورد کسانی که هوسهای سرکش جنسی دارند به کار رفته، چنان که در آیه 32 همین سوره به زنان پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم دستور داده شده که به هنگام صحبت کردن با نامحرمان، به گونهای هوسانگیز سخن نگویند که بیماردلان در آنها طمع کنند (فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض).
جالب توجّه این که قرآن در ادامه همین آیات (آیه 60 و 61) میافزاید: این سنّت خداوند در اقوام پیشین است (و منحصر به امّت اسلام نیست) و برای سنّت الهی هیچ تغییری نخواهی یافت.
این تعبیر نشان میدهد که حکم بالا یک حکم عام در تمام ادیان الهی بوده، و سنّتی است تغییرناپذیر که باید در برابر مزاحمین و منافقین و شایعه پراکنان برخورد قاطعانه کرد (البتّه با حفظ تمام موازین شرعی و منطقی) و مفهوم غیرت همین است.
در دوّمین آیه به نمونه غیرت دینی یکی از بزرگترین پیامبران الهی یعنی حضرت یوسف علیه السّلام برخورد میکنیم هنگامی که از سوی زنان هوسباز مصر مخصوصاً ذلیخا مورد تهاجم قرار گرفت و از او خواستند تسلیم خواستههای نامشروع ذلیخا یا تسلیم خواستههای نامشروع خودشان شود یوسف که در سن جوانی و در برابر طوفان شهوات قرار داشت به شدّت مقاومت کرد تا آنجا که زندان را با همه رنجهایش بر تسلیم در برابر خواستههای آنها ترجیح داد و به درگاه پروردگار چنین عرضه داشت پروردگار من! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن میخوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من برنگردانی قلب من به آنها مایل میشود و از جاهلان خواهم بود. (قال ربّ السّجن أحبّ الیّ ممّا یدعوننی الیه و الّا تصرف عنّی کیدهنّ أصب الیهنّ و أکن من الجاهلین)؛ این تعبیر هم از مقام عفت و عصمت یوسف حکایت میکند و هم از غیرت و پارسائی او و هنگامی که این روحیه پاک را مقایسه با عدم غیرت عزیز مصر مقایسه میکنیم که وقتی ناپاکی همسرش ذلیخا بر او ثابت شد تنها به این جمله قناعت کرد! یوسف أعرض عن هذا واستغفری لذنبک انّک کنت من الخاطئین؛ یوسف! از این موضوع صرف نظر کن و تو ای زن نیز استغفار کن که از خطاکاران بودی (یوسف - 29) فرق میان این دو روشن میشود واضح است منظور یوسف این نبود که از خداوند طلب زندان کند بلکه هدف این بود که اگر او را در میان زندان و عمل نامشروع مخیّر کنند (همان گونه که ساختند) زندان را ترجیح میدهد.
در سوّمین آیه مورد بحث خداوند دستوری به زنان مؤمنه میدهد که علاوه بر حفظ حجاب هنگام راه رفتن پاهای خورا به زمین نزنید تا زینت پنهانش پیدا شود و صدای خلخالی که بر پا دارند به گوش نرسد! (ولا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن).
در این آیه نیز عفت و غیرت به هم آمیخته شده تا آنجا که به زنان اجازه نمیدهند پا را بر زمین بکوبند و صدای خلخال را ظاهر کنند(617) و همان گونه که در بالا اشاره کردیم اسلام به زنان پیامبر (به عنوان الگو و سرمشق) دستور میدهد که هنگام سخن گفتن با بیگانگان سخنان خود را با آهنگی هوسانگیز ادا نکنند که سبب تحریک هویبازان گردد اینها همه دستوراتی است که هم تأکید در رعایت نهایت عفت را دارد و هم رعایت غیرت.