در تعریف غیبت، ارباب لغت و فقها و علمای اخلاق، تفسیرهای مختلفی ذکر کردهاند که در واقع همه آنها به یک معنی باز میگردد، هر چند از نظر تعمیم و تخصیص در میان آنها تفاوتهایی است.
صحاح اللّغه میگوید: غیبت آن است که انسان پشت سرکسی که عیب و عملش پوشیده است سخنی بگوید که اگر به گوش او برسد ناراحت شود.
مصباح المنیر میگوید: غیبت آن است که عیوب پنهانی کسی را که از فاش شدن آن ناراحت میشود (پشت سر او) بازگویی کنی.
مرحومه شیخ انصاری از بعضی از بزرگان علما نقل کرده است که اجماع و اخبار معصومین علیهم السّلام دلالت دارد بر این که حقیقت غیبت آن است که از دیگری (در پشت سرش) چیزی بگویی که اگر بشنود ناراحت شود.(105)
این مضمون در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم نقل شده است.
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام میخوانیم که غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.(106)
از آنچه در بالا آمد استفاده میشود که غیبت ارکانی دارد، نخست این که سخنی را پشت سر کسی بگوید، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان دیگری به خود میگیرد (عنوان ایذاء، یا هتک و مانند آن) دیگر این که باید از قبیل ذکر عیوب باشد، و آن هم عیب مستور و پنهان که اگر آشکار باشد غیبت نیست، هر چند ممکن است به عناوین دیگری حرام باشد، و دیگر این که هنگامی که غیبت شونده آن را بشنود غمگین و ناراحت شود، ولی به نظر میرسد این یک قید توضیحی است برای این که آشکار کردن عیب پنهانی آن هم پشت سر اشخاص برای هر انسانی غمانگیز است. ممکن است افراد بیبندوباری پیدا شوند که هر چه درباره آنها گفته شود، پروانداشته باشند، ولی این گونه افراد بسیار کمند.
از آنچه در بالا آمد این نکته نیز روشن میشود این که بعضی از عوام هنگامی که به آنها گفته میشود چرا پشت سرفلان کس غیبت کردی؟ میگویند این سخنان را پیش روی آنها هم میگوییم، از قبیل عذر بدتر از گناه است چرا که پیش روی آنها گفتن هرگز مجوّز غیبت نیست، و آن هم گناه بزرگی است چرا که هم آزار مؤمن است و هم هتک احترام او.
در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میخوانیم که نام شخصی را نزد پیامبر بردند بعضی از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسیار ناتوانی است، پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم فرمود: شما غیبتش کردید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، صفتش را گفتیم، فرمود: ان قلتم ما لیس فیه فقد بهتتموه؛ هرگاه چیزی را میگفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت.(107)
عذر دیگر عوامانهای که بعضی از افراد نادان به آن متوسّل میشوند که در برابر نهی از غیبت میگویند مگر دروغ میگوییم فلان فلان کس این عیب را دارد، این نیز دست کمی از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا که اگر عیبی در کسی نباشد و بگویند تهمت است نه غیبت، آن است که عیب پنهانیای که در او هست پشت سر او بگویند.
ذکر این نکته نیز حائز اهمّیّت است که از بعضی از کلمات بزرگان گاه چنین استفاده میشود که غیبت در مورد همه مؤمنان نیست، بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند، و یا توبه کردهاند و در سر حد عدالتند.
و ما افراد فاسد و گنهکار، غیبتشان جایز است، هر چند گناهشان پنهان باشد، و گاه به این روایت از امام صادق علیه السّلام نیز استناد جستهاند که فرمود: من عامل النّاس فلم یظلمهم، وحدّثهم فلم یکذبهم، و وعدهم فلم یخلفهم کان ممّن حرّم غیبته و کملت مروّته، و ظهر عدالته، و وجبت اخوته؛ کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که میگوید به مردم دروغ نگوید و از وعدههایش تخلّف نجوید، چنین کسی غیبتش حرام و شخصیّتش کامل، و عدالت او ظاهر، و اخوّتش واجب است.(108)
به این ترتیب غیبت کسی را حرام میشمرند که عادل باشد و شخص فاسق را هر چند عملش مستور باشد جائز الغیبه میدانند.
مرحوم علّامه مجلسی در جلد 72 بحارالانوار در کتاب العشره نیز در ابتدای سخن تمایلی به این سخن پیدا کرده، هر چند در ذیل کلام، از آن تقریباً عدول میکند.(109)
ولی مسلّم است این عقیده سبب میشود که اکثریت مردم جایزالغیبه شوند و این برخلاف اطلاق آیه قرآن و روایات بیشماری است که در زمینه حرمت غیبت آمده است.
اضافه بر این روایات متعددی داریم که میگوید: چند گروهند که غیبت آنها جایز است، یا غیبتی برای آنها نیست، از جمله فاسقی است که متجاهر به فسقش باشد، و از جمله در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میخوانیم: أربعة لیست غیبتهم غیبة، الفاسق المعلن بفسقه...؛ چهار گروهند که غیبت آنها غیبت نیست، نخست فاسقی است که آشکارا گناه کند.(110)
همین مضمون در روایت دیگری از امام باقر علیه السّلام نقل شده است.
امام صادق علیه السّلام میفرماید: اذا جاهر الفاسق بفسقه فلاحرمة له علی غیبة؛ هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند، نه احترامی دارد و نه غیبتی.(111)
و در حدیث دیگری از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام میخوانیم ((من ألقی جلباب الحیاء فلاغیبة له؛ کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد.(112)
و احادیث متعدد دیگری نیز تصریح به این موضوع کرده است، این احادیث به مقتضای مفهوم وصف، بلکه مفهوم شرط که در مقام احتراز و نفی غیر، بیان شده است، به خوبی نشان میدهد که اگر شخصی گناهی کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست. و چنان که در بحث استثنائات غیبت خواهد آمد، غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن میکند جایز است، نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است، چرا که نوعی ظلم و ستم و افشاء اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب میشود، و بیشک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست، مگر در مواردی که غیبت سبب نهیاز منکر، یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد، و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.
در بحث استثنائات غیبت، شرح بیشتری در این زمینه خواهد آمد.