تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

1- تعریف غیبت‏

در تعریف غیبت، ارباب لغت و فقها و علمای اخلاق، تفسیرهای مختلفی ذکر کرده‏اند که در واقع همه آنها به یک معنی باز می‏گردد، هر چند از نظر تعمیم و تخصیص در میان آنها تفاوت‏هایی است.
صحاح اللّغه می‏گوید: غیبت آن است که انسان پشت سرکسی که عیب و عملش پوشیده است سخنی بگوید که اگر به گوش او برسد ناراحت شود.
مصباح المنیر می‏گوید: غیبت آن است که عیوب پنهانی کسی را که از فاش شدن آن ناراحت می‏شود (پشت سر او) بازگویی کنی.
مرحومه شیخ انصاری از بعضی از بزرگان علما نقل کرده است که اجماع و اخبار معصومین علیهم السّلام دلالت دارد بر این که حقیقت غیبت آن است که از دیگری (در پشت سرش) چیزی بگویی که اگر بشنود ناراحت شود.(105)
این مضمون در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم نقل شده است.
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می‏خوانیم که غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.(106)
از آنچه در بالا آمد استفاده می‏شود که غیبت ارکانی دارد، نخست این که سخنی را پشت سر کسی بگوید، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان دیگری به خود می‏گیرد (عنوان ایذاء، یا هتک و مانند آن) دیگر این که باید از قبیل ذکر عیوب باشد، و آن هم عیب مستور و پنهان که اگر آشکار باشد غیبت نیست، هر چند ممکن است به عناوین دیگری حرام باشد، و دیگر این که هنگامی که غیبت شونده آن را بشنود غمگین و ناراحت شود، ولی به نظر می‏رسد این یک قید توضیحی است برای این که آشکار کردن عیب پنهانی آن هم پشت سر اشخاص برای هر انسانی غم‏انگیز است. ممکن است افراد بی‏بندوباری پیدا شوند که هر چه درباره آن‏ها گفته شود، پروانداشته باشند، ولی این گونه افراد بسیار کمند.
از آنچه در بالا آمد این نکته نیز روشن می‏شود این که بعضی از عوام هنگامی که به آنها گفته می‏شود چرا پشت سرفلان کس غیبت کردی؟ می‏گویند این سخنان را پیش روی آنها هم می‏گوییم، از قبیل عذر بدتر از گناه است چرا که پیش روی آنها گفتن هرگز مجوّز غیبت نیست، و آن هم گناه بزرگی است چرا که هم آزار مؤمن است و هم هتک احترام او.
در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم می‏خوانیم که نام شخصی را نزد پیامبر بردند بعضی از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسیار ناتوانی است، پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم فرمود: شما غیبتش کردید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، صفتش را گفتیم، فرمود: ان قلتم ما لیس فیه فقد بهتتموه؛ هرگاه چیزی را می‏گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت.(107)
عذر دیگر عوامانه‏ای که بعضی از افراد نادان به آن متوسّل می‏شوند که در برابر نهی از غیبت می‏گویند مگر دروغ می‏گوییم فلان فلان کس این عیب را دارد، این نیز دست کمی از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا که اگر عیبی در کسی نباشد و بگویند تهمت است نه غیبت، آن است که عیب پنهانی‏ای که در او هست پشت سر او بگویند.
ذکر این نکته نیز حائز اهمّیّت است که از بعضی از کلمات بزرگان گاه چنین استفاده می‏شود که غیبت در مورد همه مؤمنان نیست، بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند، و یا توبه کرده‏اند و در سر حد عدالتند.
و ما افراد فاسد و گنهکار، غیبتشان جایز است، هر چند گناهشان پنهان باشد، و گاه به این روایت از امام صادق علیه السّلام نیز استناد جسته‏اند که فرمود: من عامل النّاس فلم یظلمهم، وحدّثهم فلم یکذبهم، و وعدهم فلم یخلفهم کان ممّن حرّم غیبته و کملت مروّته، و ظهر عدالته، و وجبت اخوته؛ کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که می‏گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده‏هایش تخلّف نجوید، چنین کسی غیبتش حرام و شخصیّتش کامل، و عدالت او ظاهر، و اخوّتش واجب است.(108)
به این ترتیب غیبت کسی را حرام می‏شمرند که عادل باشد و شخص فاسق را هر چند عملش مستور باشد جائز الغیبه می‏دانند.
مرحوم علّامه مجلسی در جلد 72 بحارالانوار در کتاب العشره نیز در ابتدای سخن تمایلی به این سخن پیدا کرده، هر چند در ذیل کلام، از آن تقریباً عدول می‏کند.(109)
ولی مسلّم است این عقیده سبب می‏شود که اکثریت مردم جایزالغیبه شوند و این برخلاف اطلاق آیه قرآن و روایات بی‏شماری است که در زمینه حرمت غیبت آمده است.
اضافه بر این روایات متعددی داریم که می‏گوید: چند گروهند که غیبت آنها جایز است، یا غیبتی برای آنها نیست، از جمله فاسقی است که متجاهر به فسقش باشد، و از جمله در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم می‏خوانیم: أربعة لیست غیبتهم غیبة، الفاسق المعلن بفسقه...؛ چهار گروهند که غیبت آنها غیبت نیست، نخست فاسقی است که آشکارا گناه کند.(110)
همین مضمون در روایت دیگری از امام باقر علیه السّلام نقل شده است.
امام صادق علیه السّلام می‏فرماید: اذا جاهر الفاسق بفسقه فلاحرمة له علی غیبة؛ هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند، نه احترامی دارد و نه غیبتی.(111)
و در حدیث دیگری از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام می‏خوانیم ((من ألقی جلباب الحیاء فلاغیبة له؛ کسی که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد.(112)
و احادیث متعدد دیگری نیز تصریح به این موضوع کرده است، این احادیث به مقتضای مفهوم وصف، بلکه مفهوم شرط که در مقام احتراز و نفی غیر، بیان شده است، به خوبی نشان می‏دهد که اگر شخصی گناهی کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست. و چنان که در بحث استثنائات غیبت خواهد آمد، غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن می‏کند جایز است، نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است، چرا که نوعی ظلم و ستم و افشاء اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب می‏شود، و بی‏شک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست، مگر در مواردی که غیبت سبب نهی‏از منکر، یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد، و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.
در بحث استثنائات غیبت، شرح بیشتری در این زمینه خواهد آمد.