برای ریشهکن کردن این صفت رذیله (دروغگویی) از همان طرقی باید وارد شد که در طریق درمان سایر رذایل اخلاقی وارد میشویم؛ یعنی نخست به سراغ ریشهها برویم، چرا که تا ریشهها قطع نشود، این نهال شوم همچنان پابرجاست. اگر انگیزه دروغگویی ضعف ایمان نسبت به توحید افعالی است، باید پایههای ایمان را تقویت کرد، خدا را قادر بر همه چیز دانست، رزق و روزی و موفقیت و عزّت و آبرو را به دست او بدانیم، تا ضعفهایی که سبب توسّل به دروغ میشود برطرف گردد.
و اگر انگیزه آن حَسد و بخل و کبر و غرور است باید به درمان آنها پرداخت و به یعنی اگر این ریشهها تدریجاً قطع شود، چیزی جز صداقت و راستی باقینخواهد ماند.
و از سوی دیگر باید روی پیامدهای سوء زیانبار دروغ که سبب تیرهروزی و بدبختی و رسوائی در دنیا و آخرت میشود اندیشید، و به یقین هر کس در اینها که به طور مشروح سابقاً بیان کردیم،به ویژه در روایات پُرمحتوای که در این زمینه وارد شده درست بیندیشد تأثیر مهم بازدارندهای دارد.
و اگر اشخاص که مبتلا به رذیله اخلاقی هستند از دوستان ناباب و دروغگو و محیطهایی که آنها را به دروغ تشویق میکند بپرهیزند سریعتر درمان میشوند.
همان گونه که پرهیز از افراد آلوده به بیماریهای جسمی و محیطهای آلوده به میکروب بیماریها سبب سرعت بهبود این بیماری خواهد شد.
رهبران جامعه و بزرگ خانواده نیز نقش مؤثّری میتواند در عادت دادن مردم به راستگویی داشته باشند چرا که افراد یک جامعه یا اعضاء خانواده چیزی جز صدق و راستی از بزرگترها نبینند به سرعت به صدق و راستی روی میآورند و به عکس، یک دروغ از آنان صادر شود زمینههای آلودگی جامعه یا خانواده را به این صفت رذیله فراهم میسازند.
در ضمن نباید طرق دروغگویی را به مردم یاد داد، در حدیثی میخوانیم که رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم فرمود: لاتلفّنوا النّاس فیکذبون فانّ بنی یعقوب لم یعلموا انّ الذّئب یأکل الأنسان فلمّا لقّنهم انّی أخاف أن یأکله الذّئب. قالوا أکله الذّنب؛ هرگز تلقین دروغ به مردم نکنید، چرا که فرزندان یعقوب (تا آن زمان) نمیدانستند که گرگ ممکن است انسان را بخورد، هنگامی که یعقوب پدرشان به آنها (سفارش کرد مراقب یوسف باشند و) گفت من از این بیم دارم که گرگ او را بخورد (آنها یاد گرفتند و) گفتند یوسف را گرگ خورد (در حالی که دروغ میگفتند و یوسف در چاه کنعان بود).(296)
آری این ترک اوّلی بهانهای به دست پسران یعقوب داد.
ایجاد شخصیّت در افراد یکی دیگر از مؤثّرترین طرق درمان دروغ است زیرا همان گونه که در گذشته اشاره کردیم یکی از عوامل مهم دروغگویی احساس حقارت و کمبود شخصیّت است، و دروغگو میخواهد با لاف زدن آن را جبران کند، و اگر احساس کند صاحب استعدادها و نیروهایی است که با پرورش آن میتواند به مقامات عالی در جامعه برسد نیازی به توسّل جستن به دروغ برای ایجاد شخصیّت کاذب در خود نمیبیند.
به ویژه اگر به آنها توجّه داده شود که راستگویان و صدّیقان در پیشگاه خدا در صف انبیاء و شهیدان هستند و رفیق و همنشین آنان در قیامت خواهند بود به یقین برای ترک دروغ و اقبال به راستگویی تشویق خواهند شد، قرآن کریم میفرماید: و من یطع اللّه الرّسول فاولئک مع الّذین أنعم اللّه علیهم من النّبیّین و الصّدیقین و الشّهداء و الصّالحین و حَسن اولئک رفیقاً؛ و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، وآنها رفیقهای خوبی هستند.(297)
این نکته نیز قابل توجّه است که نفوذ صفت زشت دروغگویی مانند صفات دیگر در وجود انسان در جاهای ساده و کوچک شروع میشود و تدریجاً انسان را به دروغهای خطرناک میکشاند همان گونه که امام سجّاد علیهالسّلام فرمود: اتّقوا الکذب فی صغیر و کبیر فی کلّ جدّ و هزل فانّ الرّجل اذا کذب فی الصّغیر اجترء علی الکبیر؛از دروغ بپرهیز خواه کوچک باشد خواه بزرگ، جدّی باشد یا شوخی، چرا که انسان هنگامی که در موضوعات کوچک دروغ بگوید جرئت میکند که دروغ بزرگ هم بگوید.(298)