تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

انگیزه‏ها و پیامدهای بهانه‏جویی و لجاجت‏

از آنجا که این خُلق و خُوی در زمره اخلاق کودکان است سرچشمه آن قبل از هر چیز، جهل و نادانی. کوته فکری است، افراد عاقل و فهمیده که دارای فکری عمیق هستند همیشه تابع منطق و استدلالند، هرگاه کسی با برهان منطقی برای آنها ثابت کند، کاری را که سالیان دراز انجام می‏دهند اشتباه است همان ساعت از آن باز می‏گردند، ولی افراد کوته فکر و جاهل و نادان به آسانی از راه و روشی که به آن عادت کرده‏اند باز نمی‏گردند، و تمام استدلالات منطقی در برابر آنها بی‏رنگ و بی‏اثر است.
یکی دیگر از علل و انگیزه‏های آن سرزنش‏های بی‏موردی است که از خارج بر کسی تحمیل می‏شود، هرگاه کسی را نسبت به کار خلافی که انجام داده است ملامت کنند و در راه ملامت، طریق افراد را نپویند و ملامت آمیخته با لطف و محبّت باشد، غالباً سبب بیداری و بازگشت به طریق حق می‏شود، ولی اگر ملامت و سرزنش از حد بگذرد، و توأم با خشونت و یا در انظار عموم باشد غالباً افراد خطاکار را بر سر لج می‏آورد، و آنها برای این که اثبات کنند کار خلافی را انجام نداده‏اند و ملامت‏ها بی‏مورد است بر سر حرف خود و ادامه راه خویش پافشاری می‏کنند و تدریجاً کار به جایی می‏رسد که باور می‏کنند کار خوبی انجام می‏دهند، و باید آن را ادامه داد، از همین‏رو از حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام می‏خوانیم ألافراط فی الملامة یشّب نیران اللّجاجة؛ زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله‏ور می‏کند.(32)
سوّمین عامل پیدایش این صفت، احساس حقارت است، عقده حقارت سبب می‏شود که افراد زیر بار دیگران نروند و برای اثبات شخصیّت خویش گوش به حرف هیچ‏کس ندهند، سخنان منطقی را نپذیرند و بر پندار و رفتار باطل خویش اصرار و پافشاری کنند در حالی که افراد با شخصیّت خود را بی‏نیاز از این کارهای خلاف می‏بینند به راحتی در برابر منطق و برهان تسلیم می‏شوند، و هرگز بر خطاهای خود اصرار نمی‏ورزند.
ضعف اراده و عدم شخصیّت در انتخاب و تصمیم‏گیری را می‏توان عامل چهارمی برای لجاجت و بهانه‏جویی دانست، بدیهی است جدا شده از برنامه‏های اشتباه آلود که انسان مدّتها به آن خوگرفته، و همچنین اعتراف به خطا و اشتباه کار ساده‏ای نیست، و نیاز به قوّت اراده و شجاعت دارد؛ آنها که از این فضیلت انسانی محرومند، رو به لجاجت و بهانه‏جویی می‏آورند.
راحت‏طلبی را می‏توان عامل پنجم شمرد، چرا که ترک مسیری که انسان مدّتها داشته است همیشه آسان نیست، غالباً مشکلاتی دارد، که با روحیّه افراد راحت طلب و عافیت خواه به یقین سازگار نیست.
اینها عواملی بود که می‏توان برای خوی زشت بهانه‏جویی و لجاجت ذکر کرد.
آثار منفی این خوی زشت نیز بر کسی پوشیده نیست زیرا از یک سو انسان را گرفتار مشکلات ناخواسته‏ای می‏کند، همان گونه که در داستان گاو بنی‏اسرائیل آمده است که آنها با لجاجت و بهانه‏جویی تکلیف خودشان را ساعت به ساعت سخت‏تر کردند، تا آنجا که پیدا کردن گاوی به آن صفات که بعد از اصرار و لجاجت تعیین شده بود، هزینه بسیار سنگینی داشت، در حدیثی آمده است که آنها اموال خود را روی یکدیگر گذاردند تا توانایی برخریدن آن گاو پیدا کردند سپس نزد موسی علیه السّلام آمدند و ناله و فریاد سردادند و گفتند ای موسی! قبیله ما فقیر شده و به گدایی افتاده است و به خاطر لجاجت، ما دستمان از کم و بیش کوتاه شد و در اینجا موسی علیه‏السّلام به آنها محبّت کرد و دعایی به آنان آموخت تا در سایه آن مشکلاتشان حل شود.(33)
محروم شدن از درک واقعیّت‏ها که زمینه‏ساز تکامل انسان است یکی دیگر از آثار منفی این خوی زشت است چرا که لجاجت و بهانه‏جویی به انسان اجازه نمی‏دهد خطاهای خویش را اصلاح کند و در برابر واقعیّت‏ها و حقایق، سر تعظیم فرودآورد و به همین دلیل از پیشرفت، ترقی و تکامل باز می‏ایستد.
انزوای اجتماعی و پراکندگی مردم از گرد انسان سوّمین پیامد سوء این خوی‏زشت است، زیرا عموم مردم از افراد لجوج و بهانه‏جو متنفّر و بیزارند و حاضر به همکاری با آنها نیستند، اصولاً همکاری اجتماعی نیاز به انعطاف و تذکر پذیری دارد، کاری که از لجوج ساخته نیست.
اضافه بر این، این گونه اشخاص به سبک مغزی و نادانی در جامعه مشهور می‏شوند، و همین سوءسمعه، آنها را به عقب می‏راند و منزوی‏تر می‏کند، همان گونه که در حدیث معروف دعائم کفر، از علی علیه السّلام نقل شده است که فرمود: و من نازع فی الرأی و خاصم، شهر بالمثل (بالفشل) من طول اللّجاج؛ کسی که به دفاع شدید و لجوجانه از اعتقاد خود برخیزد و با مخالفان مخاصمه کند، به خاطر لجاجتش مشهور به نادانی می‏شود.(34)
کوتاه سخن این که خوی زشت لجاجت و بهانه‏جویی انسان را از خدا و خُلق‏و خُوی و حتّی از خویشتن دور می‏سازد، و جز با ترک این خوی زشت، انسان نمی‏تواند از موقعیّت و مکانت شایسته‏ای برخوردار شود.