تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

طریق جمع بین آیات روایات‏

ولی با دقّت در متون آیات و روایات به خوبی ثابت می‏شود که مسأله عُزلت و گوشه‏گیری در یک سلسله شرایط خاص اجتماعی، و به صورت استثنایی توصیه شده است. در مورد اصحاب کهف می‏دانیم که آنها در یک جامعه کافر و بی‏بند و بار گرفتار شده بودند و به جرم ایمانشان به خدا، تحت تعقیب بودند، و چاره‏ای جز فرار از شهر و دیار و پناه بردن به کوه و غار نداشتند.
در مورد ابراهیم علیه السّلام نیز چنین بود، او نهایت تلاش و کوشش خود را در طریق مبارزه با بت‏پرستی تا پای جان انجام داد، ولی هنگامی که مؤثّر واقع نشد و جانش در خطر بود، مأمور به مهاجرت و عُزلت شد.
بدیهی است این شرایط برای هر کس در هر زمان حاصل شود، چاره‏ای جز هجرت و عُزلت نیست، امّا این اصل یک اصل اساسی محسوب نمی‏شود بلکه یک استثناء مربوط به شرایط خاص است.
در روایات نیز قرائن برای این جمع فراوان است.
در آنجا که امام صادق علیه السّلام گوشه‏گیری را برای خود انتخاب می‏کند، دلیل آن را فساد زمان و تغییر اخوان و عدم امکان همکاری با مردم آن عصر می‏شمرد.
در حدیثی که از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نقل کردیم سلامت دین را در عُزلت می‏داند که مربوط به جایی است که معاشرت با مردم به راستی دین انسان را به خطر بیفکند.
گاه بعضی از افراد شرایط خاصی دارند، و بسیار آسیب‏پذیر و ضعیف در برابر مظاهر فسادند، ممکن است به این گونه افراد توصیه شود، کمتر در اجتماعات ظاهر شوند. آنها شبیه افراد بسیار ضعیف المزاجی هستند که اگر در اجتماعات حاضر شوند به زودی مزاج آنها انواع بیماری‏ها را به خود جذب می‏کند، ممکن است طبیب به چنین شخصی دستور دهد کمتر در اجتماع ظاهر شود. امروز معمول است هنگامی که هوا بیش از حد آلوده می‏شود، به افراد ضعیف مانند کودکان و پیرمردان و بیماران قلبی و تنفّسی توصیه می‏شود در خانه بمانند.
بدیهی است هیچ یک از اینها یک اصل کلّی نیست، بلکه مربوط به شرایط خاص اجتماعی است، یا شرایط خاص فرد است، بنابراین نباید آن را به همگان و در هر زمان و مکان توصیه کرد.
اگر می‏بینیم امام صادق علیه السّلام به یکی از یارانش می‏فرماید اگر می‏توانی از خانه‏ات بیرون نروی چنین کن، چرا که از غیبت و دروغ و حَسد و ریا و ظاهر سازی و مداهنه نجات خواهی یافت، حتماً یا شرایط جامعه در آن زمان چنین ایجاب می‏کرده و یا آن فرد، فرد آسیب‏پذیر و ضعیفی بوده است.
از مجموع آنچه در بالا گفته شد نتیجه می‏گیریم:
این نکته را نیز نمی‏توان نادیده گرفت که انسان‏های اجتماعی نیز برای انس به پروردگار ساعت یا ساعاتی را از روز باید به خویشتن پردازند، مخصوصاً در ساعات آخر شب، تنها باشند و با خدا اُنس گیرند و راز و نیاز کنند، و از این فراتر این که سالکان راه خدا و عاشقان پروردگار و عارفان پاکباخته در همان ساعاتی که در میان. جمعند، با خدا هستند، و جز او نمی‏بینند، و به غیر او اُنس نمی‏گیرند، و همه را برای او می‏خواهند.
گاه می‏شود که جدایی و قهرکردن از مردمی که راه فساد را لجوجانه می‏پیمایند، یکی از طرق مبارزه منفی با مفاسد است، چرا که این امر سبب می‏شود که آنها تکان بخورند و به خویش آیند. در حالات جمعی از علما دیده می‏شود که وقتی مردم در فساد اصرار می‏ورزیدند آنها را ترک می‏گفتند و به صورت قهر از میان آنها بیرون می‏رفتند، و چیزی نمی‏گذشت که مردم احساس سرشکستگی و کمبود می‏نمودند، و به سراغ آن عالم رفته او را به میان خود بازگردانده و اعمال خویش را اصلاح می‏نمودند.
همه اینها استثنائاتی است که در برابر اصل کلّی اجتماعی بودن انسان قابل قبول است.