تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تفسیر و جمع‏بندی‏

در نخستین آیه مسأله حُسن خُلق به عنوان یکی از ویژگی‏های اخلاقی پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم و یکی از عوامل پیشرفت او در جامعه اسلامی ذکر شده است، می‏فرماید: به خاطر رحمت الهی در برابر آن‏ها نرم (و مهربان) شدی، و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می‏شدند (فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک).(145)
بنابراین خُلق و خُوی نیکویی پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم یک رحمت الهی درباره او و درباره تمام امّت بود. و به یقین این نرمش و مهربان و حُسن و مهربانی و حُسن و خُلق در هر کس باشد مایه رحمت و برکت است.
در تعبیر فوق به نقطه مقابل آن یعنی خشونت و کج خُلقی و نامهربانی نیز اشاره شده که اثر مستقیم آن، پراکندگی مردم از دور انسان است، و به تعبیر دیگر حُسن خُلق خمیر مایه پیوند جوامع انسانی است، و کج خُلقی عامل پراکندگی و نفرت.
در این که فظّ و غلیظ القلب هر دو به یک معنی و به معنی تأکید است یا دو معنی متفاوت را می‏رساند، مرحوم طبرسی در مجمع‏البیان تعبیر جالب و جامعی دارد می‏گوید: بعضی گفته‏اند جمع بین این دو وصف با این که هر دو از نظر معنی قریب الافق هستند به خاطر این است که فظّ معمولاً در مورد خشونت در سخن به کار می‏رود، غلیظالقلب در مورد خشونت در عمل که ناشی از سنگدلی است. بنابراین هر دو به معنی خشونت است، ولی یکی به معنی خشونت در سخن، و دیگری خشونت در برخورد عملی است.
در هر حال خداوند به پیامبرش نرمش و انعطاف و خوش‏رویی و خوش‏خویی داده بود به گونه‏ای که در برابر افراد گنه‏کار، خشن و سنگدل، نرمش نشان می‏داد و به این وسیله خشن‏ترین افراد را غالباً به سوی اسلام جلب و جذب می‏کرد.
و به دنبال آن یک سلسله دستورات عملی می‏دهد که خوش‏رویی و خوش‏خویی از صورت تظاهر بیرون آید و جنبه‏های عملی به خود بگیرد، می‏فرماید: آنها را عفو کن و برای آنان از خدا آمرزش بطلب، و در کارها با آنها مشورت کن، و هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش!) و بر خدا توکّل‏نما که خداوند متوکلان را دوست دارد. (فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فی الأمر فاذا عزمت فتوکّل علی اللّه انّ اللّه یحبّ المتوکّلین).
و به این ترتیب جاذبه فوق‏العاده‏ای بر محور وجود پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم پیدا شد که دورترین افراد را به سوی خود جلب کرد.
سیاق آیات نشان می‏دهد که این آیه از آیات مربوط به جنگ اُحد است که دوست و دشمن سخت‏ترین فشارها را در طول این جنگ بر پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم وارد کرد، بدیهی است عفو و گذشت و استغفار و برخورد محبت‏آمیز در چنین شرایطی، نشانه قرار داشتن پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم در بالاترین سطح خوش‏خویی و محبت و مهربانی بود، و کمتر انسانی را می‏توان یافت که در چنین شرایطی از کوره در نرود و تندخویی نکند.

دومین آیه نیز اشاره به حُسن خلق عجیب پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم است که از آن به اخلاق عظیم تعبیر شده می‏فرماید: و انّک لعلی خُلق عظیم.
خُلق (بر وزن افق) مفرد است، و با خلق (بر وزن قفل) یک معنی دارد، و به طوری که از مفردات راغب استفاده می‏شود با خَلق (بر وزن حَلق) ریشه مشترک دارد منتها خَلق به صفات ظاهری گفته می‏شود، و خُلق و خُلُق را به صفات درونی.
بعضی از ارباب لغت خُلق و خُلُق را به معنی دین و طبیعت و سجیّه تفسیر کرده‏اند و آن را صورت باطنی انسان می‏دانند.(146)
در هر حال توصیف پیامبر اسلام صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم به خلق عظیم، نشان می‏دهد که این ویژگی اخلاقی از والاترین صفات انبیاء است.
بعضی از مفسران خلق عظیم پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم را به صبر در راه حق، وسعت بذل و بخشش، تدبیر امور، و رفق و مدارا و تحمّل سختی‏ها در راه دعوت به سوی خدا و عفو و گذشت و جهاد در راه پروردگار و ترک حرص و حسد تفسیر کرده‏اند(147) و این نشان می‏دهد که خلق عظیم را منحصر به خوش‏خویی و نرمش و مدارا ندانسته‏اند بلکه آن را مجموعه‏ای از صفات والای انسانی شمرده‏اند، و به تعبیر دیگر تقریباً همه اخلاق حسنه را در خلق عظیم به طور جمعی دیده‏اند.
حدیثی که از امام صادق علیه السّلام در این زمینه نقل شده است نیز مؤیّد این معنی است می‏فرماید: انّ اللّه عزّوجلّ أدّب نبیّه فأحسن أدبه فلمّا أکمل له الأدب قال انّک لعلی خُلق عظیم؛ خداوند پیامبرش را تربیت اخلاقی کرد، هنگامی که تربیت او کامل شد به او فرمود: انّک لعلی خُلق عظیم.(148)
و اگر در بعضی از روایات خلق عظیم به اسلام یا آداب قرآنی تفسیر شده به خاطر آن است که اسلام و قرآن دربردارنده مجموع فضایل اخلاقی است.
این در حالی است که در بعضی از روایات حُسن خُلق به خوش‏رویی، نرمش و خوبی گفتار تفسیر شده، از جمله در حدیثی که در نورالثقلین در ذیل همین آیه نقل شده می‏خوانیم: از امام صادق علیه السّلام پرسیدند: حُسن خُلق چیست؟ فرمود: تلین جانبک و تطیّب کلامک و تلقی أخاک ببشر حَسن؛ حُسن خُلق آن است که رفتار خود را آمیخته با نرمش، و کلام خود را پاکیزه و محبت‏آمیز کنی، و با چهره گشاده برادر مسلمانت را ملاقات‏نمایی.(149) و این دو با هم منافاتی ندارند.
آخرین نکته‏ای را که در زمینه این آیه شایسته دقت می‏دانیم این است که بعضی از مفسّران از تعبیر به علی در انّک لعلی خُلق عظیم با توجّه به این که علی معمولاً مفهوم سلطه دربردارد، چنین استفاده کرده‏اند که پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم سلطه کاملی بر فضایل اخلاقی داشت، آن چنان که این فضایل جزیی از وجود او را تشکیل می‏داد، و بدون تکلّف آنها را ظاهر می‏ساخت.(150)

در سومین آیه گفتاری از لقمان حکیم به فرزندش نقل شده که در آن بر چهار چیز تأکید نموده است: نخست این که می‏گوید با بی‏اعتنایی از مردم روی مگردان (ولا تصعّر خدّک للنّاس).
سپس می‏افزاید: و مغرورانه بر روی زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست نمی‏دارد. (ولا تمش فی الأرض مرحاً انّ اللّه لایحبّ کلّ مختال فخور).
و در سومین و چهارمین جمله می‏گوید: در راه رفتن اعتدال را رعایت کن و از اوج صدای خود بکاه و فریاد نزن که زشت‏ترین صداها صدای خران است (واقصده فی مشیک و اغضض من صوتک انّ أنکر الأصوات لصوت الحمیر).
این دستور که غالباً در رابطه با برخورد با دیگران است بخش مهمی از حُسن‏خُلق را که آمیزه‏ای از خوش‏رویی و تواضع و نرمش در سخن و رفتار را منعکس می‏کند، و خداوند سخن این مرد حکیم را چنان باارزش دانسته که در لابلای کلمات خود آن را بیان فرموده است.
تُصَعّر از ماده صعر (بر وزن خطر) در اصل نوعی بیماری است که به شتر دست می‏دهد و گردن خود را کج می‏کند، سپس به هرگونه روی گردانی اطلاق شده است، این تعبیر ممکن است بیانگر این معنی باشد که بدخُلقی یک نوع بیماری و شبیه کارهای حیوانی است. و جالب این که نهی از این کار تنها در مورد مؤمنان نیست بلکه در مورد همه انسانها است، می‏فرماید: ولا تُصَعّر خَدّک للنّاس و به هر حال قرارگرفتن این صفت رذیله در کنار تکبر و افراط کاری در راه رفتن و صدا نشان می‏دهد که همه از صفات رذیله‏ای است که باعث تنفّر مردم می‏شود.
در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که در تفسیر جمله ولا تُصَعّر خَدّک للنّاس) فرمود: مفهومش آن است که صورتت را از مردم برمگردان و از کسی که با تو سخن می‏گوید به عنوان توهین و بی‏اعتنایی صورت بر متاب.(151)

در چهارمین آیه مورد بحث خداوند بنی‏اسرائیل را به عنوان اخذ یک پیمان الهی مخاطب ساخته و بعد از تأکید بر توحید خالص و احسان به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان می‏فرماید: به مردم نیک بگویید، و نماز را برپا دارید و زکات را بدهید (وقولوا للنّاس حُسناً و أقیموا الصّلوة و آتوالزّکوة) قرارگرفتن جمله وقولوا للنّاس حُسناً در میان پیمان‏های مربوط به توحید و نیکوکاری و برپاداشتن نماز و دادن زکات، بیانگر اهمّیّت حسن برخورد، نسبت به مردم است، و به این ترتیب خوش‏خویی و برخورد خوب با توده مردم در ردیف مهمترین و اساسی‏ترین دستورات اسلام قرار دارد.
در واقع چون مال انسان محدود است و نمی‏تواند همه دوستان و نیازمندان را با آن بی‏نیاز کند، دستور به بذل حسن خلق داده، همان سرمایه‏ای که فناناپذیر است، همان‏گونه که در حدیث معروف از پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم می‏خوانیم: انّکم لاتسعون الناس بأموالکم ولکن یسعهم منکم بسط الوجه و حُسن الخُلق؛ شما نمی‏توانید همه مردم را با اموال خود راضی کنید، ولی خوش‏رویی و حسن خلق از سوی شما همه را شامل می‏شود و خشنود می‏سازد.(152)
در حدیثی از امام باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه آمده است که فرموده: قولوا للناس أحسن ماتحبّون أن یقال لکم؛ به مردم بهترین سخنانی بگویید که دوست دارید به شما گفته شود.(153)
درست است که مخاطبین این آیه بنی‏اسرائیل هستند، ولی هدف قرآن از ذکر آن بیان یک اصل کلّی برای همه است.

پنجمین آیه نشان می‏دهد که مسأله خوش‏رویی و برخورد خوب با افراد حتی دشمنان را نیز شامل می‏شود، مخصوصاً در مقام دعوت آنها به سوی حق، از همین‏رو هنگامی که موسی علیه السّلام مأمور شد پیام الهی را به فرعون طغیانگر که بنی‏اسرائیل را به بردگی کشیده بود برساند، با این خطاب مخاطب شد: تو و برادرت هارون به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است، امّا به نرمی با او سخن بگویید شاید متذکّر شود یا (از خدا) بترسد (اذهبا الی فرعون انّه طغی - فقولا له قولاً لیّناً - لعلّه یتذکّر أو یخشی).
این تعبیر نشان می‏دهد که اگر امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به سوی حق با نرمش و برخورد محبت‏آمیز همراه باشد، امید این می‏رود که حتی در سنگدل‏ترین افراد اثر بگذارد.
در این که میان یتذکّر أو یخشی چه تفاوتی است؟ می‏توان گفت منظور این است که اگر شما با سخنان نرم و ملایم با او روبرو شوید و در عین حال مطالب لازم را با صراحت و قاطعیت بیان کنید احتمال این است که دلائل منطقی را پذیرا شود، و از اعماق جان ایمان بیاورد. و اگر ایمان نیاورد ممکن است لااقل از ترس مجازات الهی دست از مخالفت و کارشکنی در طریق ایمان دیگران بردارد.
فخررازی می‏گوید: ما نمی‏دانیم چرا خداوند موسی را به سوی فرعون فرستاد با این که می‏دانست او هرگز ایمان نمی‏آورد. سپس می‏گوید: در این‏گونه موارد جز این که ما تسلیم در مقابل آیات قرآن باشیم و لب به اعتراض نگشاییم راه دیگری در پیش نیست.(154)
ولی پاسخ این سؤال روشن است و نمی‏بایست بر شخصی مثل فخررازی مخفی بماند، زیرا کار خداوند اتمام حجت است، یعنی حتّی نسبت به کسانی که یقیناً ایمان نمی‏آورند اتمام حجت می‏کند، مبادا به هنگام مجازات لب به اعتراض بگشایند که اگر رسولان الهی به سراغ ما می‏آمدند به یقین ایمان می‏آوردیم. همان‏گونه که در آیه 165 سوره نساء می‏فرماید: رسلاً مبشّرین و منذرین لئلّا یکون للناس علی اللّه حجّة بعد الرّسل؛ پیامبرانی که بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده بودند تا بعد از این پیامبران حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند (و بر همه اتمام حجت شود).
و این که می‏فرماید: شاید او متذکر شود، یا از خدا بترسد، به این معنی است که طبیعت تبلیغ آمیخته با نرمش و خوش‏خویی، رسیدن به چنین نتیجه‏ای است، هر چند ممکن است این طبیعت در پاره‏ای از افراد با موانع سختی برخورد کند، و به تعبیر دیگر، تبلیغ توأم با خوش‏رویی جنبه مقتضی دارد نه علّت تامّه.
بدیهی است مخاطبان آیه گرچه موسی و برادرش هارون است ولی مفهوم آیه شامل تمام مبلغان دین و آمران به معروف و ناهیان از منکر می‏شود، و آنقدر که انسان، با ادب و متانت و نرمی می‏تواند هدایت کند، با خشونت و درشتی نمی‏تواند هادی باشد، و این معنی بارها و بارها تجربه شده است.

در ششمین و آخرین آیه مورد بحث سخن از نرمش و مدارا حتی با دشمنان سرسخت است، و بیان تأثیر شگرفی که این کار دارد می‏فرماید: بدی را با نیکی دفع کن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند. (ادفع بالّتی هی أحسن فاذا الّذی بینک و بینه عداوة کانّه ولیّ حمیم).
البته دفع سیئات با حسنات، طرق و مصادیق مختلفی دارد که یکی از آنها نرمی و مدارا و خوش‏رویی و ادب در برابر دشمنان لجوج و سرسخت است که در بسیاری از اوقات آن‏ها را به کلی منقلب می‏کند، و دشمنان سرسخت را به دوستان مهربان تبدیل می‏نماید.
جالب این که در آیه بعد از آن می‏فرماید: این کار از هر کس ساخته نسیت؛ تنها کسانی که دارای صبر و استقامتند توفیق چنین برخوردی را با دشمنان پیدا می‏کنند، و تنها کسانی که بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند به آن نائل می‏شوند (و ما یلقّاها الّا الّذین صبروا و ما یلقّاها الّا ذو حظّ عظیم).
البته رسیدن به این مرحله از حسن خلق که انسان بدی‏ها را به نیکی پاسخ گوید کار هر کس نیست زیرا احتیاج به سلطه کامل بر نفس دارد و تنها کسانی که خودسازی کرده‏اند و از سعه صدر کافی برخوردارند و انتقام‏جویی را از وجود خود ریشه‏کن ساخته‏اند توان بر چنین کاری دارند.
از مجموع آیات بالا به این نتیجه می‏رسیم که قرآن منادی حسن خلق و نرمش و محبت و ملاطفت است، و پیشوایان اسلام مخصوصاً پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم نمونه کاملی از آن بوده است، به گونه‏ای که می‏توان یکی از معجزات پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم را معجزه اخلاقی او شمرد.