تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد سوّم - فروع مسائل اخلاقی‏
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

رازداری در روایات اسلامی‏

در احادیث اسلامی درباره رازداری و ترک اِفشای سرّ تعبیرات گوناگونی دیده می‏شود که نشان‏دهنده اهتمام اسلام به این موضوع است تا آنجا که اسرار دیگران به منزله امانتهای آنها شمرده شده و اِفشای سرّ به عنوان خیانت در امانت است.
1- در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم می‏خوانیم: اذا حدّث الرّجل الحدیث ثمّ التفت فهی أمانة؛ هنگامی که شخصی سخنی با دیگری می‏گوید سپس به اطراف خود نگاه می‏کند (که دیگری آن را نشنود) آن به منزله امانت است (و اِفشاء این سرّ همچون خیانت در امانت است).(483)
2- در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام می‏خوانیم: من أفشی سرّاً استودعه فقد خان؛ هر کس سرّی را که به او سپرده شده فاش کند خیانت کرده است.(484)
3- در حدیث دیگری از همان حضرت می‏خوانیم: من کشف حجاب أخیه انکشف حجاب بیته؛ کسی که پرده از روی اسرار برادر مسلمانش بردارد خداوند عیوب اسرار او را برملا می‏کند.(485)
4- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علیه السّلام می‏خوانیم: جمع خیر الدّنیا و الآخرة فی کتمان السرّ و مصادقة الأخیار و جمیع الشّر فی الأذاعة و مواخاة الأشرار؛ تمام خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده؛ در رازداری و دوستی با نیکان و تمام بدی‏ها در دو چیز جمع است اِفشای سرّ و دوستی با بدان.(486)
البتّه کتمان سِرّ ممکن است اشاره به کتمان سِرّ خویشتن باشد ولی اصلاق حدیث شامل کتمان اسرار خویش و دیگران هر دو می‏شود.
5- در حدیث دیگری می‏خوانیم که پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم در مواعظ خویش به ابوذر چنین فرمود: یا أباذر المجالس بالأمانة، و اِفشاء سرّ أخیک خیانة، فاجتنب ذلک؛ جلسات خصوصی امانت است، و اِفشاء سرّ برادر مؤمن خیانت می‏باشد، از آن بپرهیز.(487)

رازداری شاخه‏های متعدّدی دارد:
1- حفظ اسرار دیگران؛
2- حفظ اسرار خویشتن؛
3- حفظ اسرار اولیاء دین؛
4- اسرار نظام و حکومت اسلامی.
آنچه در بالا از روایات آمد مربوط به حفظ اسرار دیگران بود، و امّا در مورد حفظ اسرار خویشتن نیز روایات فراوانی داریم که به مسلمانان توصیه می‏کند اسرار زندگی خصوصی خود را حفظ کنند، چرا که اِفشای آن گاهی منشأ حَسد، کینه‏توزی، رقابت‏های ناسالم می‏گردد، و انسان مورد تهاجم افراد تنگ‏نظر و کینه‏توز واقع می‏شود و مصالح او به خطر می‏افتد، که نمونه‏ای از آن ذیلاً از نظر می‏گذرد:
1- در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام می‏خوانیم: سرّک سرورک ان کتمته و ان أذعته کان ثبورک؛ سرّ تو مایه سرور و خوشحالی تو است به شرط آن که آن را کتمان کنی، و اگر آن را اِفشا کنی (ای بسا) مایه هلاک تو می‏شود.(488)
2- در تعبیر دیگر می‏فرماید: سرّک أسیرک فان أفشیته سرت أسیره؛ سرّ تو اسیر تو است اگر آن را اِفشا کنی تو اسیر او می‏شوی.(489)
3- باز در حدیث دیگری از همان بزرگوار آمده است: صدر العاقل صندوق سّره؛ سینه عاقل صندوق سرّ او است.(490)
4- در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می‏خوانیم: سرّک من دمک فلایجرینّ من غیر أوداجک؛ سرّ تو به منزله خون تو است که فقط باید در رگ‏های تو جاری باشد.(491)
5- در حدیث پُرمعنای دیگری از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام آمده است که مؤمن نمی‏تواند مؤمن باشد مگر این که سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنّتی از پروردگار، و سنّتی از پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم و سنّتی از ولیّ او، سپس می‏فرماید: فسنّة من ربّه کتمان سرّه قال اللّه عزّوجلّ: عالم الغیب فلایظهر علی غبیه أحداً الّا من ارتضی من رسول؛ خداوند عالم‏الغیب است و اسرار غیب را بر کسی فاش نمی‏کند، مگر برای رسولانی که آنها را (برای حفظ اسرار غیب) پذیرفته است. سپس سنّت پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم را مدارات با مردم، و سنّت ولیّ او را صبر در برابر مشکلات می‏شمرد.(492)
حتّی در بعضی از روایات توصیه شده است که همه اسرار زندگی خصوصی خود را حتّی به نزدیکترین دوستان نگویید، چرا که ممکن است روزی ورق برگردد و آن دوست، دشمن شود، و به اِفشای اسرار و ریختن آبرو بپردازد.
امام صادق علیه السّلام می‏فرماید: لاتطّلع صدیقک من سرّک الّا علی مالو اطّلعت علیه عدّوک لم یضرک، فانّ الصّدیق قد یکون عدّواً یوماً ما؛ دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز، که اگر دشمنت را از آن آگاه سازی به تو زیانی نرسد، چرا که دوست ممکن است روزی دشمن شود.(493)

در مورد اِفشای اسرار اولیاءاللّه و ائمّه معصومین علیهم‏السّلام روایات بسیار مهمّی وارد شده و تأکید شدید بر کتمان این اسرار گردیده است.
این اسرار ممکن است اشاره به مقامات مهم معصومین علیهم‏السّلام باشد که اگر دشمنان از آن آگاه شوند حمل به غلوّ می‏کنند و آن را دستاویزی برای تکفیر شیعیان و تضعیف یا از میان بردن آنها می‏کنند در حالی که مطالبی وجود دارد که حساب شده و هماهنگ با قرآن مجید و سنّت پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم می‏باشد.
یا اشاره به اسرار آنها در مورد نشر مکتب اهل‏بیت علیهم‏السّلام در مناطق مختلف که برای دشمنان اهل‏بیت علیهم‏السّلام بسیار حسّاسیت برانگیز بود.
و یا اشاره به زمان قیام امام قائم (عج) از اهل‏بیت علیهم‏السّلام است، و همان‏گونه که از بعضی روایات اشاره دارد، بعضی از ائمّه معصومین علیهم‏السّلام تصمیم بر قیام در برابر حکومت‏های سالم زمان داشتند، ولی چون گروهی از شیعیان ناآگاه اسرار را اِفشا کردند، آن قیام، عقیم شد. و در ذیل به بخشی از روایاتی که در زمینه کتمان اسرار معصومین علیهم‏السّلام وارد شده اشاره می‏کنیم:
1- در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می‏خوانیم: اذا تقارب هذا الأمر کان أشدّ للتّقیّه؛ هنگامی که امر قیام ما نزدیک می‏شود تقیه و کتمان را بیشتر کنید. (و در حفظ اسرار بکوشید).(494)
2- در حدیث دیگری از همان امام همام می‏خوانیم: من أفشی سرّنا اهل البیت أذاقه اللّه حرّ الحدید؛ کسی که اسرار ما اهل‏بیت علیهم‏السّلام را اِفشا کند، خداوند گرمی آهن را به او می‏چشاند (این تعبیر ممکن است اشاره به گرمی سلاح دشمنان بر پیکر او باشد).(495)
3- در حدیث دیگری از امام حسن عسکری می‏خوانیم که به یکی از یاران خود فرمود:
آمرک أن تصون دینک و علمنا الّذی أودعناک، و أسرارنا الّذی حمّلناک فلاتبد علومنا لمن یقابلها بالعناد... و لاتفش سرّنا الی من یشنع علینا عند الجاهلین بأحوالنا؛ به تو دستور می‏دهم که دین خود را مصوم داری، و دانشی را که نزد تو به ودیعت گذاردیم حفظ کنی، و همچنین اسرار خود را که به تو سپردیم، بنابراین علوم ما را نزد افراد لجوج که با آن به دشمنی برمی‏خیزند آشکار مکن، و اسرار ما را نزد بی‏خبران نسبت به احوال ما که آن را عیب بر ما می‏گیرند اِفشا ننما.(496)
از این حدیث شریف در ضمن معلوم می‏شود که بیان کردن اسرار ائمّه علیهم‏السّلام نزد آگاهان و افراد حق‏جو و حق‏طلب، هیچ مشکلی ندارد، این افراد عنود و لجوج هستند که اگر مقامات اهل‏بیت علیهم‏السّلام و فضایل آنان و علومشان را در معارف اسلامی و احکام بشنوند بر آن خُرده می‏گیرند و بد و بیراه می‏گویند و ایجاد مزاحمت برای پیروان مکتب اهل‏بیت علیهم‏السّلام می‏نمایند.
4- در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می‏خوانیم که فرمود: امتحنوا شیعتنا عند ثلاث: عند مواقیت الصّلاة کیف محافظتهم علیها، و عند أسرارهم کیف حفظهم لها عن عدوّنا و الی أموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها؛ شیعیان ما را به سه چیز امتحان کنید، یکی با وقت نماز که چگونه آن را حفظ می‏کنند (آیا نمازها را اوّل وقت می‏خوانند) و دیگر با اسراری که نزد آنها است چگونه آن را از دشمنان محافظت می‏نمایند، و سوّم نسبت به اموالشان، آیا مواسات با برادران دینی خود در آن دارند؟(497)
5- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام آمده است که فرمود: ما قتلنا من أذاع حدیثنا قتل خطاء ولکن قتلنا قتل عمد؛ کسی که اسرار ما را فاش کند ما را به صورت قتل خطا نکُشته، بلکه به صورت قتل عَمد کُشته است.(498)
6- در واقع بسیاری از مشکلات ائمه علیهم‏السّلام و گرفتاری آنها در چنگال ظالمان بی‏رحم و دشمنان سرسخت و حسود اهل‏بیت علیهم السّلام به خاطر این بود که بعضی از شیعیان که زبان آنها چاک و بست درستی نداشت مطالبی درباره فضائل آن بزرگواران یا ضعف‏ها و رذائل دشمنان آنها می‏شنیدند و آن را فاش می‏کردند، و به گوش حُکّام ظالم وقت می‏رسید، و مایه درد سَر می‏شد و گاه به قتل آن بزرگواران می‏انجامید، همچنین اخباری که درباره قائم اهل‏بیت علیهم السّلام و انتقام او از دشمنان بوده که سخت مایه وحشت دشمنان می‏شد، هنگامی که اِفشا می‏گشت، مشکلات عظیمی برای آن بزرگواران به دست می‏آمد.
7- در حدیث دیگری که همان مضمون حدیث سابق را به شکل تازه‏ای دنبال می‏کند از همان بزرگوار می‏خوانیم که در تفسیر آیه شریفه و یقتلون الأنبیاء بغیر حقّ؛ آنها - یعنی یهود - پیامبران خدا را به ناحق می‏کشند(499) می‏فرماید: أما واللّه ما قتلوهم بأسیافهم ولکن أذاعوا سرّهم و أفشوا علیهم فقتلوا؛ به خدا سوگند آنها پیامبران را با شمشیرشان نکُشتند، بلکه اسرار آنها را فاش کردند (و دشمنان حق ترسیدند مزاحمی برای تخت و تاج حکومتشان پیدا شود) در نتیجه پیامبران الهی کُشته شدند.(500)
8- در حدیث دیگری از مفضل بن عمر نقل شده که می‏گوید: آن روز که معلّی بن خنیس (یکی از یاران امام صادق) را کُشتند من خدمت آن حضرت رسیدم و عرض کردم یابن رسول اللّه! آیا این حادثه مهمّی که امروز برای شیعه اتفاق افتاده است نمی‏بینی؟ فرمود: چه شده است؟ عرض کردم معلّی بن خُنیس را کشتند فرمود: رحم اللّه المعلّی قد کنت أتوقّع ذلک أنّه قد أذاع سرّنا، و لیس النّاصب لنا حرباً بأعظیم مؤنة علینا من المریع علینا سرّنا؛ خدا معلّی را رحمت کند، من هم‏چنین انتظاری درباره او داشتم، او اسرار ما را فاش کرد، و کسی که در برابر ما به جنگ برخیزد مشقت او بر ما بیش از کسی نیست که اسرار ما را فاش کند.(501)
به هر حال حفظ اسرار ائمّه اهل‏بیت علیهم السّلام و به طور کلّی حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّمی است که نمی‏توان در آن تردید کرد، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، در مورد فضائل آنها حسادت می‏ورزند، و در مورد برنامه‏های اجتماعی و تربیتی آنان سعی می‏کنند، تمام آنها را خنثی نمایند، به همین دلیل دستور اکید به حفظ اسرار داده شده است.

شاخه دیگر از رازداری، حفظ اسرار نظامی و سیاسی کشور اسلامی است، که لزوم آن از بدیهیّات است به همین دلیل پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم هم خودش نسبت به این مسأله فوق‏العاده اهمّیّت می‏داد، و هم اصحاب و یارانش را به آن توصیه می‏کرد، و بسیاری از پیروزی‏های مسلمین به خاطر حفظ اهمّیّت اسرار بود.
مثلاً در داستان فتح مکّه اگر آن زن (ساره) که از سوی دشمنان مأمور بود آمادگی مسلمانان را برای فتح مکّه به مشرکان قریش برساند، در کار خود موفق می‏شد مکّه به این آسانی فتح نمی‏شد، و ای بسا خون‏های زیادی از طرفین بر زمین می‏ریخت. ولی تأکید پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم برکنترل راه‏ها و توقیف کردن آن زن مرموز و خبرچین سبب شد که لشکر عظیم اسلام ناگهان در کنار مکّه پیاده شد، و مشرکان که خود در برابر عمل انجام شده یافتند، تسلیم شدند.
در روایات اسلامی به این مسأله نیز اشاره شده و تعبیرهای پُرمعنایی در این روایات دیده می‏شود از جمله:
1- امیرمؤمنان علی علیه السّلام می‏فرماید: الظّفر بالحزم و الحزم بالجالة الرّأی و الرّأی بتحصین الأسرار؛ پیروزی در پرتوی دوراندیشی است، و دوراندیشی در به کارگیری صحیح اندیشه است، و اندیشه صحیح با نگهداری و رازداری میسّر است.(502)
2- در حدیث از امام صادق علیه السّلام می‏خوانیم: انّ اللّه عزّوجلّ عیّر قوماً بالاذاعة، فقال اذا جائهم أمر من الأمن أو الخوف أذاعوا به، فایّاکم والاذاعة؛ خداوند متعال گروهی را به خاطر اِفشای اسرار سرزنش فرموده و گفته است هنگامی که مطلبی درباره امنیت یا خوف (پیروزی یا شکست) به آنها می‏رسد، فوراً آن را فاش می‏کنند (یا آنها را به عنوان پیروزی از خطرات دشمن غافل می‏سازند و یا به عنوان شکست مأیوس می‏کنند) بنابراین از اِفشاء اسرار بپرهیزید.(503)
3- در حدیث دیگری از امام باقر علیه السّلام می‏خوانیم: اظهار الشّی‏ء قبل أن یستحکم مفسدة له؛ اظهار کردن چیزی قبل از آن که استحکام یابد، سبب فساد آن می‏شود. (چرا که مخالفان آگاه می‏شوند و سنگ در راه آن می‏اندازند، و چه بسا از رسیدن به نتیجه مانع می‏شوند).(504)