در احادیث اسلامی درباره رازداری و ترک اِفشای سرّ تعبیرات گوناگونی دیده میشود که نشاندهنده اهتمام اسلام به این موضوع است تا آنجا که اسرار دیگران به منزله امانتهای آنها شمرده شده و اِفشای سرّ به عنوان خیانت در امانت است.
1- در حدیثی از رسول خدا صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میخوانیم: اذا حدّث الرّجل الحدیث ثمّ التفت فهی أمانة؛ هنگامی که شخصی سخنی با دیگری میگوید سپس به اطراف خود نگاه میکند (که دیگری آن را نشنود) آن به منزله امانت است (و اِفشاء این سرّ همچون خیانت در امانت است).(483)
2- در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام میخوانیم: من أفشی سرّاً استودعه فقد خان؛ هر کس سرّی را که به او سپرده شده فاش کند خیانت کرده است.(484)
3- در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: من کشف حجاب أخیه انکشف حجاب بیته؛ کسی که پرده از روی اسرار برادر مسلمانش بردارد خداوند عیوب اسرار او را برملا میکند.(485)
4- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علیه السّلام میخوانیم: جمع خیر الدّنیا و الآخرة فی کتمان السرّ و مصادقة الأخیار و جمیع الشّر فی الأذاعة و مواخاة الأشرار؛ تمام خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده؛ در رازداری و دوستی با نیکان و تمام بدیها در دو چیز جمع است اِفشای سرّ و دوستی با بدان.(486)
البتّه کتمان سِرّ ممکن است اشاره به کتمان سِرّ خویشتن باشد ولی اصلاق حدیث شامل کتمان اسرار خویش و دیگران هر دو میشود.
5- در حدیث دیگری میخوانیم که پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم در مواعظ خویش به ابوذر چنین فرمود: یا أباذر المجالس بالأمانة، و اِفشاء سرّ أخیک خیانة، فاجتنب ذلک؛ جلسات خصوصی امانت است، و اِفشاء سرّ برادر مؤمن خیانت میباشد، از آن بپرهیز.(487)
رازداری شاخههای متعدّدی دارد:
1- حفظ اسرار دیگران؛
2- حفظ اسرار خویشتن؛
3- حفظ اسرار اولیاء دین؛
4- اسرار نظام و حکومت اسلامی.
آنچه در بالا از روایات آمد مربوط به حفظ اسرار دیگران بود، و امّا در مورد حفظ اسرار خویشتن نیز روایات فراوانی داریم که به مسلمانان توصیه میکند اسرار زندگی خصوصی خود را حفظ کنند، چرا که اِفشای آن گاهی منشأ حَسد، کینهتوزی، رقابتهای ناسالم میگردد، و انسان مورد تهاجم افراد تنگنظر و کینهتوز واقع میشود و مصالح او به خطر میافتد، که نمونهای از آن ذیلاً از نظر میگذرد:
1- در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السّلام میخوانیم: سرّک سرورک ان کتمته و ان أذعته کان ثبورک؛ سرّ تو مایه سرور و خوشحالی تو است به شرط آن که آن را کتمان کنی، و اگر آن را اِفشا کنی (ای بسا) مایه هلاک تو میشود.(488)
2- در تعبیر دیگر میفرماید: سرّک أسیرک فان أفشیته سرت أسیره؛ سرّ تو اسیر تو است اگر آن را اِفشا کنی تو اسیر او میشوی.(489)
3- باز در حدیث دیگری از همان بزرگوار آمده است: صدر العاقل صندوق سّره؛ سینه عاقل صندوق سرّ او است.(490)
4- در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: سرّک من دمک فلایجرینّ من غیر أوداجک؛ سرّ تو به منزله خون تو است که فقط باید در رگهای تو جاری باشد.(491)
5- در حدیث پُرمعنای دیگری از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام آمده است که مؤمن نمیتواند مؤمن باشد مگر این که سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنّتی از پروردگار، و سنّتی از پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم و سنّتی از ولیّ او، سپس میفرماید: فسنّة من ربّه کتمان سرّه قال اللّه عزّوجلّ: عالم الغیب فلایظهر علی غبیه أحداً الّا من ارتضی من رسول؛ خداوند عالمالغیب است و اسرار غیب را بر کسی فاش نمیکند، مگر برای رسولانی که آنها را (برای حفظ اسرار غیب) پذیرفته است. سپس سنّت پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم را مدارات با مردم، و سنّت ولیّ او را صبر در برابر مشکلات میشمرد.(492)
حتّی در بعضی از روایات توصیه شده است که همه اسرار زندگی خصوصی خود را حتّی به نزدیکترین دوستان نگویید، چرا که ممکن است روزی ورق برگردد و آن دوست، دشمن شود، و به اِفشای اسرار و ریختن آبرو بپردازد.
امام صادق علیه السّلام میفرماید: لاتطّلع صدیقک من سرّک الّا علی مالو اطّلعت علیه عدّوک لم یضرک، فانّ الصّدیق قد یکون عدّواً یوماً ما؛ دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز، که اگر دشمنت را از آن آگاه سازی به تو زیانی نرسد، چرا که دوست ممکن است روزی دشمن شود.(493)
در مورد اِفشای اسرار اولیاءاللّه و ائمّه معصومین علیهمالسّلام روایات بسیار مهمّی وارد شده و تأکید شدید بر کتمان این اسرار گردیده است.
این اسرار ممکن است اشاره به مقامات مهم معصومین علیهمالسّلام باشد که اگر دشمنان از آن آگاه شوند حمل به غلوّ میکنند و آن را دستاویزی برای تکفیر شیعیان و تضعیف یا از میان بردن آنها میکنند در حالی که مطالبی وجود دارد که حساب شده و هماهنگ با قرآن مجید و سنّت پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم میباشد.
یا اشاره به اسرار آنها در مورد نشر مکتب اهلبیت علیهمالسّلام در مناطق مختلف که برای دشمنان اهلبیت علیهمالسّلام بسیار حسّاسیت برانگیز بود.
و یا اشاره به زمان قیام امام قائم (عج) از اهلبیت علیهمالسّلام است، و همانگونه که از بعضی روایات اشاره دارد، بعضی از ائمّه معصومین علیهمالسّلام تصمیم بر قیام در برابر حکومتهای سالم زمان داشتند، ولی چون گروهی از شیعیان ناآگاه اسرار را اِفشا کردند، آن قیام، عقیم شد. و در ذیل به بخشی از روایاتی که در زمینه کتمان اسرار معصومین علیهمالسّلام وارد شده اشاره میکنیم:
1- در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: اذا تقارب هذا الأمر کان أشدّ للتّقیّه؛ هنگامی که امر قیام ما نزدیک میشود تقیه و کتمان را بیشتر کنید. (و در حفظ اسرار بکوشید).(494)
2- در حدیث دیگری از همان امام همام میخوانیم: من أفشی سرّنا اهل البیت أذاقه اللّه حرّ الحدید؛ کسی که اسرار ما اهلبیت علیهمالسّلام را اِفشا کند، خداوند گرمی آهن را به او میچشاند (این تعبیر ممکن است اشاره به گرمی سلاح دشمنان بر پیکر او باشد).(495)
3- در حدیث دیگری از امام حسن عسکری میخوانیم که به یکی از یاران خود فرمود:
آمرک أن تصون دینک و علمنا الّذی أودعناک، و أسرارنا الّذی حمّلناک فلاتبد علومنا لمن یقابلها بالعناد... و لاتفش سرّنا الی من یشنع علینا عند الجاهلین بأحوالنا؛ به تو دستور میدهم که دین خود را مصوم داری، و دانشی را که نزد تو به ودیعت گذاردیم حفظ کنی، و همچنین اسرار خود را که به تو سپردیم، بنابراین علوم ما را نزد افراد لجوج که با آن به دشمنی برمیخیزند آشکار مکن، و اسرار ما را نزد بیخبران نسبت به احوال ما که آن را عیب بر ما میگیرند اِفشا ننما.(496)
از این حدیث شریف در ضمن معلوم میشود که بیان کردن اسرار ائمّه علیهمالسّلام نزد آگاهان و افراد حقجو و حقطلب، هیچ مشکلی ندارد، این افراد عنود و لجوج هستند که اگر مقامات اهلبیت علیهمالسّلام و فضایل آنان و علومشان را در معارف اسلامی و احکام بشنوند بر آن خُرده میگیرند و بد و بیراه میگویند و ایجاد مزاحمت برای پیروان مکتب اهلبیت علیهمالسّلام مینمایند.
4- در حدیثی از امام صادق علیه السّلام میخوانیم که فرمود: امتحنوا شیعتنا عند ثلاث: عند مواقیت الصّلاة کیف محافظتهم علیها، و عند أسرارهم کیف حفظهم لها عن عدوّنا و الی أموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها؛ شیعیان ما را به سه چیز امتحان کنید، یکی با وقت نماز که چگونه آن را حفظ میکنند (آیا نمازها را اوّل وقت میخوانند) و دیگر با اسراری که نزد آنها است چگونه آن را از دشمنان محافظت مینمایند، و سوّم نسبت به اموالشان، آیا مواسات با برادران دینی خود در آن دارند؟(497)
5- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام آمده است که فرمود: ما قتلنا من أذاع حدیثنا قتل خطاء ولکن قتلنا قتل عمد؛ کسی که اسرار ما را فاش کند ما را به صورت قتل خطا نکُشته، بلکه به صورت قتل عَمد کُشته است.(498)
6- در واقع بسیاری از مشکلات ائمه علیهمالسّلام و گرفتاری آنها در چنگال ظالمان بیرحم و دشمنان سرسخت و حسود اهلبیت علیهم السّلام به خاطر این بود که بعضی از شیعیان که زبان آنها چاک و بست درستی نداشت مطالبی درباره فضائل آن بزرگواران یا ضعفها و رذائل دشمنان آنها میشنیدند و آن را فاش میکردند، و به گوش حُکّام ظالم وقت میرسید، و مایه درد سَر میشد و گاه به قتل آن بزرگواران میانجامید، همچنین اخباری که درباره قائم اهلبیت علیهم السّلام و انتقام او از دشمنان بوده که سخت مایه وحشت دشمنان میشد، هنگامی که اِفشا میگشت، مشکلات عظیمی برای آن بزرگواران به دست میآمد.
7- در حدیث دیگری که همان مضمون حدیث سابق را به شکل تازهای دنبال میکند از همان بزرگوار میخوانیم که در تفسیر آیه شریفه و یقتلون الأنبیاء بغیر حقّ؛ آنها - یعنی یهود - پیامبران خدا را به ناحق میکشند(499) میفرماید: أما واللّه ما قتلوهم بأسیافهم ولکن أذاعوا سرّهم و أفشوا علیهم فقتلوا؛ به خدا سوگند آنها پیامبران را با شمشیرشان نکُشتند، بلکه اسرار آنها را فاش کردند (و دشمنان حق ترسیدند مزاحمی برای تخت و تاج حکومتشان پیدا شود) در نتیجه پیامبران الهی کُشته شدند.(500)
8- در حدیث دیگری از مفضل بن عمر نقل شده که میگوید: آن روز که معلّی بن خنیس (یکی از یاران امام صادق) را کُشتند من خدمت آن حضرت رسیدم و عرض کردم یابن رسول اللّه! آیا این حادثه مهمّی که امروز برای شیعه اتفاق افتاده است نمیبینی؟ فرمود: چه شده است؟ عرض کردم معلّی بن خُنیس را کشتند فرمود: رحم اللّه المعلّی قد کنت أتوقّع ذلک أنّه قد أذاع سرّنا، و لیس النّاصب لنا حرباً بأعظیم مؤنة علینا من المریع علینا سرّنا؛ خدا معلّی را رحمت کند، من همچنین انتظاری درباره او داشتم، او اسرار ما را فاش کرد، و کسی که در برابر ما به جنگ برخیزد مشقت او بر ما بیش از کسی نیست که اسرار ما را فاش کند.(501)
به هر حال حفظ اسرار ائمّه اهلبیت علیهم السّلام و به طور کلّی حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّمی است که نمیتوان در آن تردید کرد، چرا که اگر این اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست یابند، در مورد فضائل آنها حسادت میورزند، و در مورد برنامههای اجتماعی و تربیتی آنان سعی میکنند، تمام آنها را خنثی نمایند، به همین دلیل دستور اکید به حفظ اسرار داده شده است.
شاخه دیگر از رازداری، حفظ اسرار نظامی و سیاسی کشور اسلامی است، که لزوم آن از بدیهیّات است به همین دلیل پیامبر اکرم صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم هم خودش نسبت به این مسأله فوقالعاده اهمّیّت میداد، و هم اصحاب و یارانش را به آن توصیه میکرد، و بسیاری از پیروزیهای مسلمین به خاطر حفظ اهمّیّت اسرار بود.
مثلاً در داستان فتح مکّه اگر آن زن (ساره) که از سوی دشمنان مأمور بود آمادگی مسلمانان را برای فتح مکّه به مشرکان قریش برساند، در کار خود موفق میشد مکّه به این آسانی فتح نمیشد، و ای بسا خونهای زیادی از طرفین بر زمین میریخت. ولی تأکید پیامبر صلیّ اللّه علیه وآله و سلّم برکنترل راهها و توقیف کردن آن زن مرموز و خبرچین سبب شد که لشکر عظیم اسلام ناگهان در کنار مکّه پیاده شد، و مشرکان که خود در برابر عمل انجام شده یافتند، تسلیم شدند.
در روایات اسلامی به این مسأله نیز اشاره شده و تعبیرهای پُرمعنایی در این روایات دیده میشود از جمله:
1- امیرمؤمنان علی علیه السّلام میفرماید: الظّفر بالحزم و الحزم بالجالة الرّأی و الرّأی بتحصین الأسرار؛ پیروزی در پرتوی دوراندیشی است، و دوراندیشی در به کارگیری صحیح اندیشه است، و اندیشه صحیح با نگهداری و رازداری میسّر است.(502)
2- در حدیث از امام صادق علیه السّلام میخوانیم: انّ اللّه عزّوجلّ عیّر قوماً بالاذاعة، فقال اذا جائهم أمر من الأمن أو الخوف أذاعوا به، فایّاکم والاذاعة؛ خداوند متعال گروهی را به خاطر اِفشای اسرار سرزنش فرموده و گفته است هنگامی که مطلبی درباره امنیت یا خوف (پیروزی یا شکست) به آنها میرسد، فوراً آن را فاش میکنند (یا آنها را به عنوان پیروزی از خطرات دشمن غافل میسازند و یا به عنوان شکست مأیوس میکنند) بنابراین از اِفشاء اسرار بپرهیزید.(503)
3- در حدیث دیگری از امام باقر علیه السّلام میخوانیم: اظهار الشّیء قبل أن یستحکم مفسدة له؛ اظهار کردن چیزی قبل از آن که استحکام یابد، سبب فساد آن میشود. (چرا که مخالفان آگاه میشوند و سنگ در راه آن میاندازند، و چه بسا از رسیدن به نتیجه مانع میشوند).(504)