بکوشیم با سید و آقایمان رابطهای عاشقانه برقرار، و آن را تقویت کنیم و بدانیم که این ارتباط، امری حقیقی است. اگر صد سال پیشتر به ما میگفتند: انسان از این جا که نشسته است میتواند با آن طرف کره زمین ارتباط برقرار کند و با آشنایانش حرف بزند و صورت ایشان را ببند، باور نمیکردیم. بشر در آن زمان نمیدانست که با امواج الکترومغناطیسس یا با تصویرهای تلویزیونی یا ارتباطهای تلفنی میشود ارتباط برقرار کرد؛ اما این امواج در همان زمان نیز موجود بودهاند. در قلمرو مسائل روحی و معنوی روابطی وجود دارد که من و شما نمیدانیم. همان طور که در این عالم، قوه جاذبهای وجود دارد که اثر میکند و ما نمیفهمیم. در گستره دل ما نیز چنین رابطهای برقرار است و واقعیت دارد. روح آدمی میتواند با روح والای معصومان (علیهم السلام) ارتباط یابد. این رابطه خیلی مهمتر از رابطه برقرار کردن با شخصی است که در امریکا یا در مریخ زندگی میکند؛ اما چقدر مهم است که انسان بتواند از همین جا که نشسته است، با امام زمان (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) ارتباط یابد؛ با کسی که همچون اجداد پاکش (علیهم السلام) به ساحت قدس الاهی متصل است؛ همان گونه که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) محو و فانی در ذات خدا بود: فانه ممسوس فی ذات الله.
بعضیها گمان میکنند چنین رابطهای، یک ارتباط شاعرانه است. مساله از اینها خیلی بالاتر است. برای برقراری این ارتباط، شما نیاز ندارید با شبکه رایانهای ارتباط داشته باشید. کلیدش دست خود شما است. همین که توجه پیدا کنید، کلید دل را زدهاید و ارتباط برقرار میشود. حالا آیا میارزد که این ارتباط را داشته باشید یا نه؟! امروز ولی الله الاعظم، حضرت صاحب الامر ((عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام و مولای همه ما است. شما هر جا و در هر حالی که باشید میتوانید این رابطه را برقرار کنید. آیا میارزد یا نمیارزد؟!
ببینید چه گنجی در اختیار ما است و آن را نشناختهایم و قدرش را نمیدانیم. ببینید چه ستمی میکنند کسانی که میخواهند این معرفتها را از ما بگیرند و هستی را در روابط محض این جهانی محصور کنند. انبیا و اولیا چه خون دلی خوردند تا این معارف را در دلهای مؤمنان تقویت کرده، کاشتند، و آبیاری کردند و به ثمر رساندند؛ اما بعضی با یک سخنرانی، با یک القای شبهه، با یک مقاله میخواهند همه این معارف را بر باد دهند. آیا جنایتی بالاتر از این میشود؟! این جنایت بالاتر است یا قتل نفس؟! خون هزاران انبیا و اولیای خدا ریخته شد تا این ایمانها در دل مردم پدید آید. این ایمانها ارزشش از خون بیشتر است. آن خونها ریخته شد تا این ایمانها پدید بیاید. آن وقت این معرفتها و ایمانها را با یک سخنرانی ساده و با یک شبهه معرفت شناسانه بگیرند و بدزدند. باید در زمینههای گوناگون بکوشیم تا بتوانیم در برابر این امواج گمراهی مقاومت کنیم. اول باید ایمان خودمان را حفظ کنیم و بعد دست دیگران را بگیریم و از گمراهیها برهانیم. کلید این را هم به ما دادهاند. گنجهایی در اختیار ما است که باید بکوشیم و از آنها بهره بگیریم.
عزیزان من! عبادتهای عاشقانه را فراموش نکنید. اگر هنوز عاشقانه عبادت کردن را یاد نگرفتهایم، یاد بگیریم. گاهی انسان نماز شب میخواند تا روزیاش فراوان شود. چنین عبادتی خیلی نازل، و چنین همتی خیلی پست است؛ گرچه در مقایسه با کسی که نماز شب نمیخواند، خیلی خوب است. گاهی انسان از یاد معشوقش، به خواب نمیرود. چگونه ممکن است آدمی کسی را دوست داشته باشد و به یادش نباشد. عبادتی ارزش والا مییابد که از روی عشق و محبت پروردگار صورت پذیرد. امام علی (علیه السلام) میفرماید:
ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک ولکن وجدتک أهلا للعبادة فعبدتک.(87)
تو را از روی ترس از آتش و برای بهشت نمیپرستم؛ بلکه تو را میپرستم؛ چون پرستیدنی هستی و فقط تو سزاوار پرستشی.
من تو را نپرستم، چه کنم؟! حضرت در جای دیگر میفرماید:
و لکنی أعبده حباً له؛
تو را بندگی میکنم؛ چون دوست داشتنی هستی.
عبادت عاشقانه میتواند انسان را خیلی سریع بالا ببرد.
ادعای عبادت عاشقانه آسان، اما عملش مشکل است. برای پیشرفت در این مسیر، باید دست کم در هر شبانه روز، یک عمل عبادی خالصانه را تمرین کنیم بدین صورت که نیت کنیم که اگر خداوند در ازای این عبادت، هیچ مزدی هم به من ندهد، این عبادت را انجام میدهم؛ چون او دوست دارد، و اگر همت کسی بالاتر باشد، میگوید: اگر خدا بخواهد به سبب این عبادت مرا به جهنم نیز ببرد، آن را انجام میدهم؛ چون میدانم او انجام این عمل را دوست دارد؛ البته هرگز چنین نیست؛ زیرا خداوند به هر چیزی که دوست بدارد، پاداش میدهد. از عرصه محبت پروردگار، طمعها چنان باید بیرون برود که فقط دوستی و محبت خداوند حاکم باشد. بکوشیم بر یک کار عبادی کوچک، همچون خواندن دو رکعت نافله یا قرائت یک صفحه قرآن، به طور روزانه مداومت کنیم یا در جهت تطهیر عواطف و پاک کردن عشق و محبت از ناخالصیها، مولایمان صاحب الزمان (علیه السلام) را (هر چند روزی چند لحظه) خالصانه یاد کنیم یا دعای عهد حضرت را با همین نیت بخوانیم یا توسلی خالصانه به حضرت داشته باشیم و خطاب به مولایمان بگوییم: در ازای این توسل چیزی از شما نمیخواهم؛ بلکه چون شما را دوست دارم، میخواهم به یاد شما باشم. چنین عبادتی بر صد سال عبادتی که با نیتهای دیگر انجام بگیرد، برتری دارد و انسان را بیشتر بالا میبرد. اگر کارهای خالصانه در زندگانی کسی مداومت یابد، توفیق او بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که محبت خالصانه، تمام زندگی او را فرا میگیرد و به جایی میرسد که میگوید:
ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.(88)
نماز و تمام عبادتهای من و زندگی و مرگم، همه برای خداوند، پروردگار جهانیان است.
در مناجات شعبانیه از خداوند چنین میخواهیم:
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک.
خدایا! چنان کن که از همه چیز و همه کس جز تو ببُرم.
و ألحقنی بنور عزک الأبهج فأکون لک عارفا و عن سواک منحرفا.
خدایا! مرا به نور مقام عزتت که بهجت و نشاطش از هر لذت دیگر بالاتر است، ملحق کن تا آن که فقط شناسای تو باشم و از غیر تو روی گردانم.
تقدیم جار و مجرور، مفید حصر است. فأکون لک عارفاً و عن سواک منحرفا؛ یعنی تا فقط تو را بشناسم و از غیر تو روی بگردانم.
این مناجاتها را به ما آموختهاند تا بخوانیم و بفهمیم و به دنبالش برویم. بکوشیم چنین رابطه خالصانه و عاشقانهای را بین خود و خدا و اولیای خدا برقرار کنیم. چنین امری شدنی است؛ اما همت میخواهد.