درست است که تعداد امامان، به معنای اصطلاحی خودش، دوازده تا بیشتر نیست؛ اما پیروان واقعی ایشان فراوانند. یکی از اولیا و دوستان خدا که پس از مرگ نیز کرامتهای فراوانی از وی ظاهر شده، مرحوم میرزای قمی (رحمه الله علیه) است. فراوانند کسانی که برای رسیدن به حاجت خود به مقبره آن بزرگوار در قبرستان شیخان قم رفتهاند و پس از خواندن فاتحه و سوره یس به حاجت خود رسیدهاند. این شخصیت بزرگ، نزد خداوند چنان مقامی یافته که آثار وجودی و کرامتهایش فراتر از مواردی است که زمان حیات او رخ داده و به قدری گسترده و فراوان است که ضبط و جمع آوری آنها بسیاری دشوار مینماید.
حضرت آیت الله بهجت، أدام الله ظله العالی، درباره یکی از کرامتهای مرحوم میرزا در زمان حیات او میفرمود: شخصی که مقابل مقبره مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقامه دفن شده، از اهالی قفقاز بوده است. وی زمان حیاتش با کاروانی از قفقاز که در آن دوران، در قلمرو ایران بوده است. جهت انجام مراسم حج، عازم مکه معظمه میشود. پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج، قدری سوغات میخرد و در همیانش میگذارد و به جده میرود و بر کشتی سوار میشود تا به ایران باز گردد. از بد حادثه، همیان و سوغات و پولهای داخل آن و سایر وسایلش در دریا میافتد و او هر چه میکوشد، موفق نمیشود آنها را از آب خارج سازد. به شدت ناراحت و افسرده میشود و چون دل پاک و باصفایی داشته است، خود را به نجف میرساند و به حرم حضرت علی (علیه السلام) میرود و پس از زیارت به حضرت عرض میکند: من همیانم را از شما میخواهم. شب در حالت خواب، حضرت به او میفرماید: برو همیانت را از میرزای قمی بگیر.
روز بعد دوباره به حرم میرود و به حضرت عرض میکند: من میرزای قمی را نمیشناسم و همیانم را از شما میخواهم. شب دوم باز خواب میبینند که به او میفرماید: برو همیانت را در قم از میرزای قمی بگیر. سرانجام چارهای جز این نمیبیند که روانه قم شود. و برای خرج سفر قدری پول از رفقایش قرض میکند و خود را به قم و خانه میرزا میرساند. وقتی در میزند، خادم پشت در میآید و میگوید: چه کار داری؟ میگوید: با میرزا کار دارم. خادم میگوید: میرزا هر روز در این ساعت از بعد از ظهر استراحت میکند برو و یک ساعت دیگر بیا. در این حال، مرحوم میرزا از داخل خانه صدا میزند که من بیدارم و خادم را فرا میخواند و میگوید: این همیان را به آن مرد بده. آن مرد همیانش را میگیرد و خداحافظی میکند و متوجه نمیشود که چه کرامت بزرگی از میرزای قمی رضوان الله علیه سر زده است.
وقتی به قفقاز میرسد، پس از آن که دیدارها و رفت و آمد دوستان و خویشان به منزل او تمام میشود، با خانوادهاش به گفت و گو میپردازد و جریان سفر و از دست دادن و دوباره به دست آوردن همیانش را نقل میکند. زنش میگوید: چگونه همیانت در جده به دریا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردی؟! آیا وقتی در قم سراغ همیانت رفتی، از تو نشانی اجناس داخل آن را نپرسیدند؟ گفت: خیر. من به در خانه میرزا رفتم و... ناگهان میرزا از اندرون خانه، خادم را صدا زد و همیان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت: آخر چطور نامت را نپرسید؟! او از کجا میدانست که تو در خانه را زدهای؟! او از کجا میدانست که چه کاری داری؟! و اصلا چطور همیان تو سر از خانه میرزای قمی در آورده بود؟!
مرد قفقازی تازه متوجه شد که چه کرامت بزرگی از میرزا صادر شده و او غافل بوده است؛ از این رو بسیار ناراحت و متأسف شد. زنش نیز او را سرزنش کرد که چطور چنین کرامت عظیمی را از آن مرد الاهی دیدی و حتی داخل خانه نرفتی که او را ببینی و دستش را ببوسی و همین طور همیان را گرفتی و آمدی؟! آن مرد تصمیم گرفت زندگیاش را در قفقاز رها کند و به قم بیاید و مقیم قم و خادم خانه میرزا (رحمه الله علیه) شود. روزی که به قم رسید، دریافت که میرزا رحلت کرده و مردم بدن مطهر او را تشییع میکنند. او نیز به جمع تشییع کنندگان ملحق شد و گریست و بر سر و سینه میزد و پس از به خاک سپاری میرزا تصمیم گرفت در مجاورت قبر مطهر او سکنا گزیند و خادم مقبره آن جناب شود. مرد قفقازی، عاقبت دار فانی را وداع گفت و او را پایین قبر میرزا اعلی الله مقامه دفن کردند.
آری، پیروان واقعی امامان (علیهم السلام) نیز میتوانند به درجههایی از ولایت، امامت و پیشوایی امت دست یابند:
و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثین؛(150)
و ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.
به فرموده خداوند رحمان در سوره فرقان، یکی از درخواستهای بندگان ویژه او چنین است:
و اجعلنا للمتقین اماماً.(151)
ما را امام و پیشوای پرهیزگاران قرار ده!
تربیت شدگان مکتب آل البیت (علیهم السلام) فقط به این بسنده نمیکنند که فقط گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند؛ بلکه همواره از خداوند میخواهند افزون بر این که خود پرهیزگار شوند و به مراتب عالیه تقوا برسند، امام و پیشوای سایر پرهیزگاران نیز بشوند.
امام زمان (علیه السلام) از ما انجام این دو وظیفه (پرهیزگاری و پیشوایی پرهیزگاران) را میخواهد. اگر توانستیم این دو نقش را به خوبی ایفا کنیم، آنگاه وظیفه شیعه عاشق را در حد وسع و توان خودمان درست انجام دادهایم؛ وگرنه، ادعای عشق بدون انجام وظیفه از هیچ کس پذیرفته نمیشود. کسی که عشق و محبتش راستین است، هماره در پی انجام خواهش محبوبش میرود تا جایی که دیگر چیزی برای خود نمیخواهد؛ بلکه فقط در فکر این است که محبوبش چه میخواهد.