تربیت
Tarbiat.Org

آفتاب ولایت‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نمونه‏ای از ولایت اولیای خدا

درست است که تعداد امامان، به معنای اصطلاحی خودش، دوازده تا بیشتر نیست؛ اما پیروان واقعی ایشان فراوانند. یکی از اولیا و دوستان خدا که پس از مرگ نیز کرامت‏های فراوانی از وی ظاهر شده، مرحوم میرزای قمی (رحمه الله علیه) است. فراوانند کسانی که برای رسیدن به حاجت خود به مقبره آن بزرگوار در قبرستان شیخان قم رفته‏اند و پس از خواندن فاتحه و سوره یس به حاجت خود رسیده‏اند. این شخصیت بزرگ، نزد خداوند چنان مقامی یافته که آثار وجودی و کرامت‏هایش فراتر از مواردی است که زمان حیات او رخ داده و به قدری گسترده و فراوان است که ضبط و جمع آوری آنها بسیاری دشوار می‏نماید.
حضرت آیت الله بهجت، أدام الله ظله العالی، درباره یکی از کرامت‏های مرحوم میرزا در زمان حیات او می‏فرمود: شخصی که مقابل مقبره مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقامه دفن شده، از اهالی قفقاز بوده است. وی زمان حیاتش با کاروانی از قفقاز که در آن دوران، در قلمرو ایران بوده است. جهت انجام مراسم حج، عازم مکه معظمه می‏شود. پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج، قدری سوغات می‏خرد و در همیانش می‏گذارد و به جده می‏رود و بر کشتی سوار می‏شود تا به ایران باز گردد. از بد حادثه، همیان و سوغات و پول‏های داخل آن و سایر وسایلش در دریا می‏افتد و او هر چه می‏کوشد، موفق نمی‏شود آنها را از آب خارج سازد. به شدت ناراحت و افسرده می‏شود و چون دل پاک و باصفایی داشته است، خود را به نجف می‏رساند و به حرم حضرت علی (علیه السلام) می‏رود و پس از زیارت به حضرت عرض می‏کند: من همیانم را از شما می‏خواهم. شب در حالت خواب، حضرت به او می‏فرماید: برو همیانت را از میرزای قمی بگیر.
روز بعد دوباره به حرم می‏رود و به حضرت عرض می‏کند: من میرزای قمی را نمی‏شناسم و همیانم را از شما می‏خواهم. شب دوم باز خواب می‏بینند که به او می‏فرماید: برو همیانت را در قم از میرزای قمی بگیر. سرانجام چاره‏ای جز این نمی‏بیند که روانه قم شود. و برای خرج سفر قدری پول از رفقایش قرض می‏کند و خود را به قم و خانه میرزا می‏رساند. وقتی در می‏زند، خادم پشت در می‏آید و می‏گوید: چه کار داری؟ می‏گوید: با میرزا کار دارم. خادم می‏گوید: میرزا هر روز در این ساعت از بعد از ظهر استراحت می‏کند برو و یک ساعت دیگر بیا. در این حال، مرحوم میرزا از داخل خانه صدا می‏زند که من بیدارم و خادم را فرا می‏خواند و می‏گوید: این همیان را به آن مرد بده. آن مرد همیانش را می‏گیرد و خداحافظی می‏کند و متوجه نمی‏شود که چه کرامت بزرگی از میرزای قمی رضوان الله علیه سر زده است.
وقتی به قفقاز می‏رسد، پس از آن که دیدارها و رفت و آمد دوستان و خویشان به منزل او تمام می‏شود، با خانواده‏اش به گفت و گو می‏پردازد و جریان سفر و از دست دادن و دوباره به دست آوردن همیانش را نقل می‏کند. زنش می‏گوید: چگونه همیانت در جده به دریا افتاد و تو آن را در قم به دست آوردی؟! آیا وقتی در قم سراغ همیانت رفتی، از تو نشانی اجناس داخل آن را نپرسیدند؟ گفت: خیر. من به در خانه میرزا رفتم و... ناگهان میرزا از اندرون خانه، خادم را صدا زد و همیان را به او داد تا به من بدهد. زنش گفت: آخر چطور نامت را نپرسید؟! او از کجا می‏دانست که تو در خانه را زده‏ای؟! او از کجا می‏دانست که چه کاری داری؟! و اصلا چطور همیان تو سر از خانه میرزای قمی در آورده بود؟!
مرد قفقازی تازه متوجه شد که چه کرامت بزرگی از میرزا صادر شده و او غافل بوده است؛ از این رو بسیار ناراحت و متأسف شد. زنش نیز او را سرزنش کرد که چطور چنین کرامت عظیمی را از آن مرد الاهی دیدی و حتی داخل خانه نرفتی که او را ببینی و دستش را ببوسی و همین طور همیان را گرفتی و آمدی؟! آن مرد تصمیم گرفت زندگی‏اش را در قفقاز رها کند و به قم بیاید و مقیم قم و خادم خانه میرزا (رحمه الله علیه) شود. روزی که به قم رسید، دریافت که میرزا رحلت کرده و مردم بدن مطهر او را تشییع می‏کنند. او نیز به جمع تشییع کنندگان ملحق شد و گریست و بر سر و سینه می‏زد و پس از به خاک سپاری میرزا تصمیم گرفت در مجاورت قبر مطهر او سکنا گزیند و خادم مقبره آن جناب شود. مرد قفقازی، عاقبت دار فانی را وداع گفت و او را پایین قبر میرزا اعلی الله مقامه دفن کردند.
آری، پیروان واقعی امامان (علیهم السلام) نیز می‏توانند به درجه‏هایی از ولایت، امامت و پیشوایی امت دست یابند:
و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثین؛(150)
و ما می‏خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.
به فرموده خداوند رحمان در سوره فرقان، یکی از درخواست‏های بندگان ویژه او چنین است:
و اجعلنا للمتقین اماماً.(151)
ما را امام و پیشوای پرهیزگاران قرار ده!
تربیت شدگان مکتب آل البیت (علیهم السلام) فقط به این بسنده نمی‏کنند که فقط گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند؛ بلکه همواره از خداوند می‏خواهند افزون بر این که خود پرهیزگار شوند و به مراتب عالیه تقوا برسند، امام و پیشوای سایر پرهیزگاران نیز بشوند.
امام زمان (علیه السلام) از ما انجام این دو وظیفه (پرهیزگاری و پیشوایی پرهیزگاران) را می‏خواهد. اگر توانستیم این دو نقش را به خوبی ایفا کنیم، آنگاه وظیفه شیعه عاشق را در حد وسع و توان خودمان درست انجام داده‏ایم؛ وگرنه، ادعای عشق بدون انجام وظیفه از هیچ کس پذیرفته نمی‏شود. کسی که عشق و محبتش راستین است، هماره در پی انجام خواهش محبوبش می‏رود تا جایی که دیگر چیزی برای خود نمی‏خواهد؛ بلکه فقط در فکر این است که محبوبش چه می‏خواهد.