یک اثر ظاهری ولایت که هر کسی بر اساس آن میتواند هم خود را و هم دیگران را بیازماید، این است: لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛(77) برای اولیای خدا، هیچ خوف و حزنی نیست.
این خاصیت ولایت است که بر اثر آن، بنده، خودش را مالک چیزی نمیداند تا بترسد که آن را از دست بدهد. بنابر دیدگان ولایی، همه چیز مال خدا است. حتی جان هم مال او است. اگر از دست من رفت، برود. مال او رفته، مال من که نبوده است. همه شؤون زندگی انسان را در بر میگیرد. اگر بین خود و خدا، هم در اعتقاد و هم در عمل، رابطه عبودیت و ربوبیت برقرار کنیم، هیچ جایی برای نگرانی باقی نخواهد ماند: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون.(78) آنهایی که ربوبیت الله را پذیرفتند و در این راه پایمردی میکردند و در عمل نیز بر گفته و اعتقاد و ایمانشان پابرجا ماندند، هیچ ترس و اندوهی در دنیا و آخرت نخواهند داشت.
کسی که خدا را خدا میداند، دیگر هیچ باکی ندارد که از او تعریف یا او را سرزنش کنند؛ چرا که وجود او مال خودش نیست. از مملوک خدا تعریف میکنند که به خدا مربوط است. اگر مرا سرزنش کنند و به جا باشد، به علت این بوده که نقصی داشتهام، و عبودیتم ضعیف بوده است. در این صورت، باید نقصم را برطرف کنم؛ اما اگر بیجهت نکوهش کنند، به من ربطی ندارد. من که ملک خودم نیست. مال خدا هستم و اینان ملک خدا را نکوهش میکنند. مثل این که کسی به شما بگوید: دیوار خانه فلانی کج است. خوب باشد. به من چه ربطی دارد؟ من که مال خودم نیستم. اگر کسی را سرزنش کنیم که چشمش فلان و ابرویش فلان است، مخلوقی از مخلوقات خدا است که دربارهاش صحبت میکنیم. به ما ربطی ندارد. مفهوم تملق در زندگی چنین کسی مصداق نمییابد. برای چه کسی تملق بگوید. فقط خدا است که همه خواستهها و نیازهای او را باید تامین کند. وقتی همه چیز به دست او است، پس برای چه کسی سر خم کند؟ مگر دیگران چه دارند که خدا دارند؟! خلاصه، آثار ولایت خدا چنان گسترده است که همه امور و شؤون زندگی آدمی را در بر میگیرد.