تربیت
Tarbiat.Org

آفتاب ولایت‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

اسوه پذیری، بهترین شیوه تربیتی‏

در این که برای تربیت درست، چند عنصر اصلی باید رعایت شود، بحث‏های فراوانی انجام شده که عمده آن به فلسفه تعلیم و تربیت مربوط می‏شود؛ اما آن چه همه عالمان تعلیم و تربیت در آن اتفاق دارند، این است که یکی از بهترین راه کارهای تربیت، ارائه الگوی درست است؛ البته چون سر و کار مربی با انسان آگاه است، باید مطالبی به او بگوید تا شناخت یابد. ارائه شناخت که نقطه اشتراک تعلیم و تربیت است. بر مربی لازم است چیزهایی را به متربی بیاموزد و این آموختن، نوعی تعلیم، و مربی در اینجا معلم است؛ ولی افزون بر این، کارهای دیگری نیز انجام می‏دهد که آنها وظیفه معلم نیست. موعظه، نصیحت و یادآوری، وظیفه معلم نیست. معلم درسش را می‏آموزد تا شاگرد یاد بگیرد؛ اما این که در هر موردی شاگرد را توجه بدهد که این جا، جای اجرای فلان مطلب است؛ لغزش گاه‏ها را هشدار دهد؛ نصیحت و موعظه کند و پند و اندرز بدهد، این‏ها از جمله شؤون مربی است و از وظایف معلم شمرده نمی‏شود. البته اگر خود معلم بتواند نقش مربی را هم ایفا کند، خیلی مطلوب‏تر است.
مربی مطلوب آن است که خودش فرد نمونه و الگو باشد و آنچه را می‏خواهد در مربی محقق سازد، خودش به نیکوترین صورت دارا باشد و افزون بر خودش، مربیان و الگوهایی را معرفی کند که رفتار آنها برای متربی سرمشق باشد.
خیلی چیزها است که آدم درسش را می‏خواند در کتاب بحث می‏کند و سر امتحان هم نمره می‏آورد؛ موقع عمل فراموش می‏کند یا نمی‏داند چگونه باید آموخته‏های خود را محقق سازد. بعضی از دانستنی‏های انسان، صرفا مفاهیمی ذهنی هستند که آدم باید در ذهن خود آنها را درک کند و بکوشد آنها را فراموش نکند؛ ولی بعضی از آموخته‏ها به عمل مربوط می‏شود و به مهارت تمرین عملی نیاز دارد.
آنهایی که می‏خواهند راننده بشوند، هر اندازه قواعد راهنمایی و رانندگی را بخوانند، تا زمانی که پشت ماشین ننشینند و تمرین رانندگی نکنند، راننده نمی‏شوند. صرف دانستنی‏ها کافی نیست؛ بلکه باید در عمل تمرین کنند. مهارت علمی، بر خلاف دانستنی‏های ذهنی، به تمرین عملی هم نیاز دارد. یکی از کارهای مربی این است که زمینه‏هایی را فراهم آورد تا متربی بتواند در عمل، تمرین و تجربه کند و دانسته هایش را در زمان مناسب محقق سازد. دانستنی‏ها اغلب قواعدی کلی هستند، اما مربی باید آها را به صورت دستورالعمل‏های جزئی در آورد و در عمل نشان دهد که امروز باید چه کار کنی و آن را به چه نحوی انجام دهی.
این‏ها ویژگیهای تربیت، و عامل امتیاز تربیت بر تعلیم است. در عرصه تربیت، نقش الگو از همه چیز در زندگی مؤثرتر است. این که معروف است عالمان اخلاق سفارش می‏کنند برای خود، استاد اخلاق برگزینید، فقط برای این نیست که شاگرد، دستورالعملی را از استاد تلقی کند؛ بلکه معاشرت با استاد، اهمیت بیشتری دارد تا متربی رفتار عملی استاد را ببیند و بتواند از آن الگو، و در عمل سرمشق بگیرد و از آن استفاده کند. حال اگر این الگو، نقطه ضعف‏ها و خطاهایی داشته باشد نمی‏تواند نقش خود را در تربیت به خوبی ایفا کند.
از منت‏های بزرگ خداوند بر انسانها این است که برای تربیت ایشان، بندگانی را آفریده و معرفی کرده است که از هر خطایی معصومند و در رفتارشان هیچ اشتباهی نیست. چنین الگویی، الگوی مطلوب است. وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جایگاه خاتم الانبیا و کامل‏ترین پیامبران، یکی از بزرگترین نعمت‏های خداوند برای انسانها است. انسانی را از جنس خود آنها، طوری آفریده است که در تمام حرکات و سکنات و رفتارش الگو باشد و هیچ اشتباهی نکند. ما شیعیان معتقدیم که عین همین نقش برای امامان و حضرت زهرا علیها السلام نیز ثابت است. آنها نیز الگوهای معصوم هستند و رفتارشان قابل اقتباس و سرمشق‏گیری است.
وقتی پذیرفتیم که یکی از شؤون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام) تعلیم و تزکیه است، بهترین راه استفاده از این نعمت الاهی، مشاهده رفتار معصومان (علیهم السلام) و اسوه پذیری از ایشان است. تعبیر قرآنی الگو دو کلمه اسوه و قدوه است؛ البته کلمه قدوه در قرآن استفاده نشده و تعبیر اقتدا ذکر شده است. آیه شریفه‏ای در قرآن، تعدادی از انبیا را نام می‏برد و بعد می‏فرماید:
أولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده.(51)
این پیامبران را خودمان هدایت کردیم و تربیت آنها را به عهده گرفتیم. اینها تربیت شدگان ما هستند؛ پس در رفتارتان به آنها اقتدا کنید و از آنان الگو بگیرید.
اقتدا، سرمشق گرفتن از دیگران است. این که در نماز می‏گوییم: به امام حاضر اقتدا می‏کنیم، یعنی هر کاری که او انجام می‏دهد، ما نیز انجام می‏دهیم. تعبیر دیگری که در قرآن به کار رفته، تعبیر اسوه است. این تعبیر نیز کم کم در فرهنگ اسلامی ما به ویژه پس از انقلاب رایج شده است. تأسی یعنی اقتدا کردن و الگو گرفتن. این‏ها تعبیرهایی است که در قرآن به کار رفته. تعبیر عام‏تری هم وجود دارد و آن تعبیر اتباع است. اتباع، یعنی دنبال کسی رفتن. اصل معنای آن، پا جای پای دیگری گذاشتن، و اعم از تعبیر اسوه و اقتدا است که در موارد عام‏ترین، حتی در مسائل نظری، فکری و اعتقادی بکار می‏رود.