یکی دیگر از مقامهایی که خداوند بزرگ به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عطا فرموده، مقام ولایت و حاکمیت بر امت است:
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون.(46)
ولی امر شما فقط خدا و رسول و مومنانی هستند که نماز را به پا میدارند و به فقیران در حال رکوع زکات میدهند، و کسانی که ولایت و فرمانروایی خدا و رسول و اهل ایمان را بپذیرند، (پیروزند؛ چرا که) لشکر و حزب خدا، همواره پیروز و غالب خواهند بود.
این ولایت، ولایت در اطاعت امر و ولایت در امر و نهی است؛ از همین رو در آیه دیگری میفرماید:
أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الامر منکم.(47)
از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر خودتان نیز پیروی کنید.
الذین آمنوا که در دو آیه پیشین بدان اشاره شد، همین اولی الامر است که در این آیه ذکر شده و طبق روایاتی که شیعه و سنی نقل کردهاند، منظور از اولی الامر، امامان دوازده گانه (علیهم السلام) هستند. درباره الذین یقیمون الصلاه غالب روایات درباره شخص امیر مؤمنان (علیه السلام) است و در بعضی روایات نیز اشاره شده که امامان دیگر نیز در این جهت شریک هستند.
خلاصه این که مقام ولایت و وجوب اطاعت امری که خدا به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عنایت فرمود، برای اهل بیت (علیهم السلام) نیز ثابت است. ممکن است کسی بگوید که این مقام، لازمه مقام نبوت است. وقتی پیامبر پیامی را از طرف خدا میآورد، باید پذیرفت و اطاعت کرد؛ چرا که این پیام، امر او نیست؛ اطاعتش هم اطاعت امر او نیست؛ بلکه اطاعت خدا است. در اینجا باید توجه داشت که آیه میفرماید: أطیعوا الله و أطیعوا الرسول پیامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف خدا آورده است و ما اطاعت میکنیم، همان اطاعت خدا است؛ اما و أطیعوا الرسول که با یک أطیعوا جدا شده، غیر از اطاعت از نص وحیی است که بر پیامبر فرود آمده است. نقش پیامبر در وحی، پیام آوری است؛ اما أطیعوا الرسول چیزی زاید بر أطیعوا الله است. این همان ولایتی است که مردم در امور اجتماعی موظفند از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اطاعت کنند.
همه میدانیم که هیچ زندگی اجتماعی بدون وجود مرکز فرماندهی که در موارد اختلاف، سخن او فصل الخطاب باشد، پا نمیگیرد و خواه ناخواه بر اثر اختلافهایی که در جامعه پدید میآید، متلاشی میشود. باید مقام، منصب یا گروهی این قدرت را داشته باشند که حرف آخر را بزنند. در جایی که اختلافهایی بین مردم پدید میآید و راه حلی برای توافق نیست، کسی باید باشد که حرف آخر را بزند؛ وگرنه این زندگی اجتماعی سر نمیگیرد و عاقبت، مردم از برکات زندگی اجتماعی محروم میشوند و کار به درگیری و برادرکشی میکشد. جامعه اسلامی هم برای استواری خویش به پیشوایی نیاز دارد که فرمان آخر را صادر کند و در موارد اختلاف، حرف آخر را بزند و اطاعت او بر همه واجب باشد. اگر چنین چیزی بود میتوانیم جامعهای استوار و پایدار داشته باشیم؛ اما اگر نبود، امیدی به بقای چنین جامعه اسلامی نخواهد بود. این است که امر ولایت از بزرگترین واجبات است. آن حدیث را همه شنیدهاند که اسلام بر پنج چیز مبتنی است که مهمترین آنها ولایت است یا فرمود:
کسی که امامش را نشناسد، یعنی نداند از چه کسی باید اطاعت کند، اگر در این حال بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.
شناختن امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این نیست که آدم اسمش و اسم پدر و مادرش را بداند؛ بلکه به این معنا است که او را به ولایت و امامت بشناسد. او را ولی امر و واجب الاطاعه بداند؛ زیرا اگر نداند از چه کسی باید اطاعت کند، در بازیهای سیاسی هضم و گمراه خواهد شد و آن گاه جامعه اسلامی به تفرقه و از هم پاشیدگی تهدید خواهد شد.
بر این مقام مطاع بودن، اسمهای گوناگونی را میتوان اطلاق کرد. اسمی که در فرهنگ ما پس از انقلاب رایج شده، ولایت است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، مقام ولایت امر مسلمانان را داشت و از این رو اطاعتش بر همه مسلمانها واجب بود. به عقیده ما شیعیان، این مقام، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) منتقل شد. این همه نقطه افتراق شیعیان با فرقههای دیگر اسلامی است. ما معتقدیم که این مقام از طرف خدای متعالی به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) افاضه شد؛ همان گونه که به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افاضه شده بود. همان کسی که گفت: و أطیعوا الرسول، بعدش فرمود: و أولی الامر منکم، و مصداق أولی الامر چنان که در حدیث جابر و دیگر روایات آمده است، دوازده امام معصوم (علیهم السلام) هستند.
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: وقتی خداوند، آیه یا ایها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الامر منکم را بر پیامبر گرامیاش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد، من از حضرت پرسیدم: ای رسول خدا! خدا و رسولش را شناختیم. اکنون اولوالامر را به ما معرفی کن که خدای تعالی طاعت آن را دوشادوش طاعت تو قرار داده است. حضرت فرمود:
ای جابر! آنان جانشینان من و امامان مسلمانان پس از منند که اولشان علی بن ابی طالب و سپس حسن و آنگاه حسین و بعد از او علی بن الحسین و آنگاه محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو او را درک خواهی کرد، چون او را دیدار کردی، از جانب من سلامش را برسان، و سپس صادق جعفر بن محمد، و بعد از او موسی بن جعفر و آنگاه علی بن موسی، و بعد از وی محمد بن علی و سپس علی بن محمد و آنگاه حسن بن علی و در آخر، همنام من محمد است که هم نامش نام من است و هم کنیهاش کنیه من است. او حجت خدا بر روی زمین و یادگار الاهی بین بندگان خدا است. او پسر حسن بن علی است. او است آن کسی که خدای متعالی نام خودش را به دست او در مشرق و مغرب عالم میگستراند و او است که از اولیا و شیعیانش غیبت میکند؛ غیبتی که در آن بسیاری از همراهان از اعتقاد به امامت او برمیگردند و فقط کسی بر اعتقاد به امامت او استوار میماند که خدای تعالی دلش را برای ایمان آزموده باشد.
جابر میگوید: عرضه داشتم ای رسول خدا! آیا در حال غیبتش سودی به حال شیعیانش خواهد داشت؟ فرمود:
آری، به آن خدایی که مرا به نبوت برانگیخت، شیعیانش به نور او روشن میشوند و در غیبتش از ولایت او بهره میگیرند؛ همان گونه که مردم از خورشید بهرهمند میشوند، هر چند که در پس ابرها باشد. ای جابر! این از اسرار الاهی است که در خزینه علم خدا پنهان است. تو نیز آن را از غیر اهلش پنهان بدار و جز نزد اهلش فاش مساز.(48)
این همان مقام ولایت، امامت و حاکمیت بر امت است که برای امامان دوازده گانهای که پیامبر به آن تصریح فرموده، ثابت است و آنچه در جامعه ما ولایت فقیه شناخته میشود، استمرار همین مقام است؛ زیرا خودشان فرمودند که زمان غیبت، به فقیه جامع شرایط رجوع کنید؛ پس ولایت فقیه جامع شرایط، فرع ولایت معصومان (علیهم السلام) است. ما در زمان غیبت امام زمان (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء)، ولایت فقیه جامعه الشرایط را به وساطت حضرت، از طرف خدا میدانیم؛ همان طور که ولایت امثال مالک اشتر و محمد بن ابی بکر را ولایت از طرف خدا میدانیم. از آن جا که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) آنها را تعیین فرموده بود و حضرت نیز از طرف خدا منصوب بود، آنها نیز منصوب با واسطه از طرف خدای متعالی بودهاند. به هر حال، مقام ولایت و حاکمیت، مقامی والاتر از مقام نبوت و رسالت است؛ به گونهای که بسیاری از انبیای الاهی، مقام نبوت داشته؛ اما مقام ولایت و فرمانروایی نداشتهاند. بنا بر نص آیات و روایات، خداوند، این مقام والا را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عطا فرموده است.