تربیت
Tarbiat.Org

آفتاب ولایت‏
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ضرورت تبیین عقلایی ولایت‏

به بهانه این ایام مبارک، چه خوب است بکوشیم درباره بعضی از معارف اهل بیت (علیهم السلام) بحث و گفت و گو کنیم و از خدا بخواهیم که در پرتو انوار اهل بیت (علیهم السلام)، معرفت و محبت ما را به خود و اولیای خودش افزون‏تر کند. روابط ما با اهل بیت (علیهم السلام) با مفاهیمی از قبیل امامت، ولایت، مودت، محبت، تشیع و مفاهیمی از این قبیل مطرح می‏شود.
الحمد لله ما مشمول بزرگترین نعمت‏های خدا، یعنی ولایت اهل بیت (علیهم السلام) هستیم؛ در قلب به آنها عشق می‏ورزیم، و مودت و محبت خود را به اهل بیت (علیهم السلام) در عمل ظاهر کنیم. همه اینها درست است؛ اما این ارتباطات چگونه باید تقویت شود، و تقویت این ارتباط مقدس چه تأثیری بر سعادت ما می‏نهد و چه جایگاهی در مجموعه معارف اسلامی دارد؟ می‏دانیم معارفی که خدای متعالی به وسیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرموده، مجموعه هماهنگ، منسجم و متناسبی است که هر کس بیشتر با این معارف آشنا باشد، ارتباط و انسجام و هماهنگی آنها را بهتر درک می‏کند. جایگاه ولایت اهل بیت (علیهم السلام) میان مجموعه معارف اسلامی کجا است؟ چطور است که انسان اگر این ولایت را داشته باشد، به کمال و مقام‏های عالی می‏رسد و اگر نداشته باشد، از کمالات و مقام‏ها محروم می‏شود. ولایت در حرکت تکاملی انسان، دارای چه جایگاه و نقشی است؟
روایات عجیبی درباره ولایت اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده است؛ روایاتی فراوان در ستایش کسانی که دارای این ولایت هستند و نیز روایاتی کوبنده در سرزنش کسانی که از این نعمت محرومند. همه ما کم و بیش این روایات را شنیده‏ایم و به آنها معتقدیم؛ اما امروز زمانه‏ای است که باید درباره معارف و اعتقادات بیشتر حساس باشیم. شاید در همین زمان نیز قشرهایی از مردم هستند که با شنیدن یا خواندن چند روایت در فضایل اهل بیت (علیهم السلام) عقیده‏شان محفوظ می‏ماند؛ بارشان را می‏بندند و از گمراهی نجات می‏یابند. گاهی با یک روایت که گوینده‏ای روی منبر بخواند، دلهایی پاک به عالم بالا پرواز می‏کنند و چنان ارتباط معنوی می‏یابند که ما از آن محرومیم؛ ولی به هر حال، برای نسل معاصر و آینده جامعه، به ویژه روشنفکران و تحصیل کرده‏های دانشگاهی باید کوشید تا این مسائل مستدل‏تر، قابل فهم‏تر و عقلانی‏تر مطرح شود.
امروز زمانه‏ای است که گرایش فکری روشنفکران و تحصیل کرده‏های دنیا به این سمت حرکت می‏کند که جز ماده و مادیات چیزی را نپذیرند. اگر گاهی نیز از دین و معرفت و ایمان به عالم غیب و ملکوت صحبت می‏شود، آن را تعبیرهای شاعرانه‏ای تلقی و گاهی نیز تصریح می‏کنند که زبان دین، زبان شعری و زبان اسطوره است و آن چه واقعیت دارد، همین عالم مادی است. کسانی که دین را این گونه تلقی می‏کنند، وقتی از مقام‏های اولیای خدا، کرامت‏ها، فضایل و ارتباطشان با ملکوت عالم و ملائکه صحبت می‏شود، آن را غیر واقعی و فقط حالت خاص شاعرانه می‏دانند، همانند شاعری که در حالتی رویایی قرار می‏گیرد و در وصف کره ماه با آن که کره‏ای سنگی و سیاه است و هیچ ارزش و جمالی ندارد، شعرها می‏سراید و زیبایی‏ها می‏شمارد. مادیگرایی، گرایشی همگانی است که روز به روز در دنیا فراگیرتر نیز می‏شود: و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر؛(72) اینان می‏گویند: چیزی جز همین زندگی دنیایی ما در کار نیست. گروهی از ما می‏میرند و گروهی دیگر جای آنها را می‏گیرند و جز طبیعت و روزگار، ما را نابود نمی‏کند. امروزه این عقیده باطل، به گرایشی علمی و فلسفی تبدیل شده است.
در سوی دیگر، درون جامعه مسلمان اهل ولایت، ساده اندیشانی پیدا می‏شوند که حتی برای روایات غیر معتبر و بدون سند نیز توجیه‏هایی درست می‏کنند و به چیزهایی معتقد می‏شوند که هرگز قابل توجیه و تبیین نیست. طبیعی است که اگر پای بحث و مناقشه‏ای به میان آید، شکست می‏خورند. ما معتقدیم که باید حقایق دینی را بر پایه‏هایی محکم استوار کنیم و بکوشیم از خود آیات و روایات نکته‏هایی استنباط کنیم که این معارف را مستدل‏تر و محکم‏تر سازد. طوری نباشد که وقتی از ما دلیل مطالبه کنند، در مرحله آخر، به روایت غیر معتبری برسیم که گوینده‏ای، از کتابی مجهول نقل کرده است. چنین امری برای آینده خطرناک است؛ البته ممکن است آن مطلب فی حد نفسه مطلب درستی باشد؛ اما صفت هر چیز دلیل اعتبارش نیست. مبنای اعتقادات ما نباید روایات مجهول، ضعیف و از کتابهای ناشناخته باشد. باید در مطالب دقت کنیم و استدلال‏هایی محکم برای عقایدمان بیابیم.