تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

مراتب و درجات نفس ناطقه

مراتب و درجات نفس ناطقه(52)
چگونگی تقسیم قوای نفس:(53) چون نفس در ذات خود بسیط بوده و دارای وحدت ذاتی است لذا قوای نفس اجزاء نفس نیستند بلکه آلات و شئونات و شعاع‌های مختلف نفس‌اند و نفس از نظر تحلیلِ علمی و عقلی و نه بالفعل و خارجی، به سه جزء تقسیم می‌شود و هر جزئی را در مقام خود، نفس خاص می‌نامند به ‌نام‌ «نفس نباتی»، «نفس حیوانی» و «نفس انسانی» که نفس نباتی و نفس حیوانی با فساد مزاج و فساد نظام حیاتی بدن تباه می‌شوند و حقیقت شخصی خود را از دست می‌دهند، برخلاف نفس انسانی که باقی می‌ماند زیرا وجود آن تابع استعداد ماده نبوده بلکه ودیعه‌ای الهی است و حکم پرتو نورانی از خورشید حقیقت الهی را دارد و لذا باقی به بقاء الهی است.
خصوصیت و مشخصه‌ی نفس حیوانی و انسانی: مشخصه‌ی نفس حیوانی حرکت و احساس است، حال چه احساس از بیرون که به‌وسیله‌ی حواس پنجگانه انجام می‌شود و چه احساس و درک درونی و باطنی که خیال و ذهن ابزار آن می‌باشد ولی مشخصه‌ی نفس انسانی عقل نظری و عملی است و نفس از طریق عقل نظری با عالم مجردات ارتباط می‌یابد تا جایی که با اتصال به عقل فعال و سایر مجردات و مفارقات، قدرت درک علوم کلیه را می‌یابد و از طریق عقل عملی تدبیر بدن تحقق می‌یابد و کمال عقل عملی به تسلط آن است بر سایر قوا و این‌که طبق فرمان عقل نظری بدن را تدبیر کند.
عقل عملی یا قوه‌ی عاقله باید همواره مسلط بر قوای حیوانیه، مثل شهوت و غضب باشد و تحت تأثیر آن‌ها قرار نگیرد و ارتباط خود را نیز با عالم عقول و مجردات حفظ کند و دائماً متوجه عالم عقلانی باشد تا بلکه اتصال به عقل فعّال در او حاصل گردد و از قوه به فعل گراید، زیرا که نفس انسانی در ابتدا از هر جهت بالقوه است و در این حالت آن را «عقل هیولانی» می‌گویند و سپس به‌واسطه درک اوّلیات، مثل این‌که جزء هر چیز از کل همان چیز کوچک‌تر است، به مرتبه‌ی «عقل بالملکه» رسیده و به‌واسطه‌ی ادراک کلیات و تفکر و تعقل به مرتبه‌ی «عقل بالفعل» نائل می‌گردد که البته در این حال هنوز ملازم و همراه کلیه‌ی صور عقلیه و جمیع مسائل علمیه نشده است. زیرا آن مرحله‌ی منیع مستلزم اراده‌ی نفس و توجه او به عالم عقل است بدون توجه به فکر و چون به مرحله‌ای رسید که دائم متوجه عالم عقول بود و به آن عالم اتصال کامل پیدا کرد و حقایق را با چشم ملکوتی در ذات خویش یا در ذات مبدء عقلانی مشاهده کرد، او را «عقل بالمستفاد» نامند که این نهایت کمال انسانی است.