تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

خصوصیت ماده‌ی آخرت و ماده‌ی صورت‌های باقی در آخرت

این قاعده را باید دانست که هر هیولی و ماده‌ای هرچه لطیف‌تر باشد سریع‌تر صورت قبول می‌کند و هرچه آن ماده و هیولی در وجود شدیدتر و بسیط‌تر و در معنویت برتر باشد، پذیرای صورتی کامل‌تر است زیرا که ترکیب بین ماده و صورت ترکیبی اتحادی است. - سنخیتی بین ماده و صورت هست که موجب می‌شود ماده‌ی ضعیف صورت ضعیف را بپذیرد و برعکس - و چاره‌ای نیست از این‌که مناسبتی قوی بین آن‌ها باشد که موجب اتحاد گردد. به عنوان مثال: چون جوهر آب از خاک لطیف‌تر است، از جهت صورت و رنگ و طعم سریع‌تر از خاک انفعال‌ می‌پذیرد، و هوا بیشتر از آب و خاک انفعال می‌پذیرد زیرا که لطیف‌تر است و نور از قبلی‌ها لطیف‌تر بوده و به همین جهت رنگ و شکل را در آن واحد می‌پذیرد. حال جوهر نفس با همه‌ی مراتب متفاوتی که دارد، لطافتِ پایین‌ترین مراتب آن بسیار از لطافت جوهر نورِ حسّی بیشتر است و به همین جهت آنگاه که در معرض حس و خیال و عقل قرار می‌گیرد پذیرای انواع صور حسی و خیالی و عقلی است و اولین ماده‌ای که نشئه‌ی آخرت را قبول می‌کند و از آن منفعل می‌گردد، قوه خیالِ نفس است که صور محسوسات و صور جدای از ماده برای آن متمثّل می‌شود.
تذکر: فرق بین ماده‌ی صور دنیوی و ماده‌ی آخرت علاوه بر موارد ذکر شده عبارتست از:
1- صورتی که ماده‌ی دنیوی می‌گیرد بعد از آن است که عوامل گوناگونِ خارجی ماده را مستعد پذیرش آن صورت کرده‌اند، به خلاف ماده‌ی آخرت که صورتِ بخشیده شده به آن‌ - از طرف مبدأ فیاض - به جهت استعداد داخلی آن است، مثل مَلکات و اخلاق. به همین جهت در ذهن انفعال نیست بلکه ایجاد هست مثلاً یک خط هست و تقسیم آن خط در ذهن به ایجاد دو خط دیگر است درحالی که خط اوّلی هم موجود است، برخلاف عالم ماده که همان خط اولی تبدیل می‌شود به دو خط و دیگر آن خط اولی در میان نیست بلکه تقسیم شده است.
2- اگر ماده‌ی دنیوی صورت و شکلش زایل شد باید عوامل خارجی یکبار دیگر آن صورت را برای آن به وجود آورند و خودش به خودی خود قادر نیست صورت زایل شده را برگرداند، به خلاف قوه‌ی نفسانی که چون صورت حاصل شده در نفس غایب و زایل شد برای استحضار دوباره، به اکتساب مجدّد نیاز ندارد و خودش برای حضور مجدّد کافی است بدون علتی جدای از خود. قرآن به همین خاصیت اشاره دارد وقتی می‌فرماید: «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ»(226) برای هر کس از آن‌ها شأنی است در آن روز که مشغول آن شأن هستند. اشاره است به این که اسباب واقع شده در آن دنیا غیر از این دنیاست و سلسله‌ی ایجاد از درون است و از مبدأ اوّل ریشه می‌گیرد بدون شرایط خارجی و فرمود «الْمُلْكُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(227)حاکمیت و تأثیر در آن روز از آنِ خداست. و نیز فرمود «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ»(228) پس هیچ نسبتی از نسبت‌های دنیایی در قیامت بین آن‌ها نیست.