شجرهی طوبی و شجرهی زقّوم(498)
خداوند میفرماید: «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»(499) برای آنها طوبی میباشد و خوش سرانجامی است و نیز میفرماید: « إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعامُ الْأَثیمِ»(500) حقاً درخت زقّوم خوراک گنهکاران است. یعنی درختی که از آن طعام آثمین و گناهکاران تأمین میشود که «اِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی أَصْلِ الْجَحیمِ»(501) درختی است که ریشه و اصل آن از جهنم خارج میشود. که همان طبیعت دنیوی میباشد. «طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطینِ»((502)) شکوفه یا میوهی آن سرهای شیاطین است. طلع به معنای جوانهی شاخه و منشأ میوههاست، در اینجا مراد مبدأ اعتقادت باطل و اخلاق سیئه میباشد که ریشهی صفات شیطانی است که اگر در نفس انسان راسخ و محکم گردد صورتِ جوهرهی شیطان میگردد و نفوس اهل ضلالت از همین جوهرههای شیطانی و هوسهای مذموم تغذیه میکنند و به موطن خود کشیده شده و اهل نار و عذاب الیم میگردند. چنانچه خداوند میفرماید: « ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ * لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ * فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ»(503) سپس شما ای گمراهانِ دروغپرداز حتماً از درختی از زقّوم خواهید خورد، پس پُر کردهاید از آن شکمها را. یعنی بطون و به تعبیر دیگر نفوس آنها مالامال از هوسهای باطل و بیماریهای نفس است.
روشن است که نفس انسانی وقتی در علم و عمل کامل شود مانند شجرهی طیبّهای است که حاصل میوههای علوم حقیقی و معارف یقینی میشود که اصل آن علوم ثابته و فرع آن، حقایق علوم ملکوت و معارف عالم لاهوت است و این از حیث قوهی علم و ادراک است و نیز از حیث قوهی عمل و تأثیر آنچنان میشود که هر وقت اراده کرد با قدرتِ قوای عملی آنچه را خواست بلافاصله برایش حاصل میشود. زیرا باطن انسان در دنیا عین ظاهر او در آخرت است و انسان در اینجا در باطنش و به وسیلهی قوهی خیال هرچه را بخواهد اختراع و تصور میکند، الّا اینکه این صُوَر، که در قیامت مؤمنین با آن روبه رو میشوند در این دنیا برای حس حاضر نیست و در خیال با وجودی ضعیف حاضر است و به همین جهت هم به اندازهی چیزهای خارجی از آن صور خیالی در این دنیا لذت نمیبرد. ولی در قیامت چون نفس از مشغولیات دنیا و آثار حواس آزاد است و باطن برای او مکشوف و ظاهر است و علم به عین تبدیل گشته و غیب به شهادت، چون لذت به حسب ظهور و یقین است، آن صور تأثیرشان شدید میگردد. زیرا آن صور در خارج برای نفس موجود است و فرقی بین دنیا و آخرت از این جهت نیست مگر از حیث شدت و قوهی نفس در تصویر صور در نزد قوهی حس در آخرت. علت اینکه انسان در دنیا به این کار قادر نیست گسترش قوای نفس و اشتغالات خارجی و حسی او است و انسان سعید در آخرت هر وقت چیزی خواست بلافاصله برای او حاضر است و میل او موجب تخیل او و تخیل او موجب تَمَثّل صور متخیله در مقابل او میشود، چنانچه خداوند در وصف آن موقعیت فرمود: «فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ»(504) در بهشت هر آنچه انسان بخواهد و چشم لذت ببرد هست و شما در آن جاودانهاید و این قدرت از قدرت ایجاد شیئ در دنیا بیشتر و کاملتر است، زیرا موجود دنیائی در دو مکان نمیتواند باشد و یا در یک مکان دو نحوه وجود نمیتواند داشته باشد. زیرا دار دنیا، دار تزاحم و تنگی است. درحالی که در آخرت اینطور نیست.
نفس نیز هرگاه به کار دنیا مشغول باشد از فعل دیگری بازمیماند و محسوسی آن را از محسوس دیگر بازمیدارد و لذتی آن را از لذت دیگر باز میستاند زیرا این لذتها در ماده پیچیدهاند و دردها در دنیا نیز اینچنین است که نسبت به آخرت شدت و قوّت کمی دارند ولی در آخرت چند صورت بدون مزاحمت برای هم برای انسان پیش میآید و در آنجا وجود صور غیر متناهی و ناگهانی محال نیست.
در قیامت نفس را بعضی محسوسات از بعض دیگر باز نمیدارد و این به جهت قوّت و قدرت نفس است و به همین جهت هم لذات کثیرِ غیر محدود در آنجا هست. زیرا صور لذتبخش بدون ماده، به جهت خلوصشان از اضداد و کدورات، در آنجا هستند و به همین جهت هم لذّت نفس از آنها شدید است و با این توصیفات عرض میکنم شجرهی طوبی مانند نفسِ سعید است. همچنان که از طریق اهل البیت(ع) وارد شده «إِنَّ طُوبَى شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِی دَارِ عَلِیٍّ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِی مَنْزِلِهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانها و ذلک قول الله تعالی طوبی لهم و حسن ماب»(505) طوبی درختی است که ریشهاش در خانهی علی(ع) است و هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در خانهی او شاخهای از شاخههای آن موجود است و معنی قول خداوند که فرمود: برای آنها «طوبی» هست و این سرانجام نیکی است، همین است و تأویل این سخن از جهت علم این است که معارف الهی مخصوصا آنهائیکه متعلق به احوال آخرت است آنچنان نیست که عقول بتوانند آنها را از طریق جستجوی فکری دریابند بلکه از مشکات نبوّت خاتم الانبیاء(ص) و نور ولایت که باطن رسالت اوست قابل اخذ و کشف است و حقیقتاً ثمرههای علوم الهی و معارف حقیقی که در قلوب عرفای این امت افکنده شده همه و همه از بذر ولایت و چراغ هدایت آن ولی خدا و وصی رسول خدا است. همچنان که رسول خدا(ص) فرمود: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»(506) و نسبت ذات مقدس امیر المؤمنین(ع) به سایر اولیاء و علماء به ولادت معنوی، مثل نسبت آدم ابوالبشر به سایر مردم از نظر ولادت صوری است. در همین راستا فرمایش نبی اکرم(ص) است که فرمود: «یَا عَلِیُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»(507) ای علی من و تو در حکم پدران این امت هستیم.
عارف محقق در فتوحات میگوید:
«شجرهی طوبی اصل همهی درختان بهشت است، مثل آدم که همه از او هستند. خداوند او را به دست خود غرس کرد و تصفیه نمود و از روح خود در آن دمید و آن را به میوههای زینت و لباس، آراست که آن میوهها زینتاند برای کسی که آن لباس را میپوشد پس ما زمین آن درختیم همچنان که درختها زینت زمیناند - وقتی ما زمین درخت طوبی باشیم آن درخت زینت ما میگردد- و میوههای بهشت همه از حقیقت آن درخت است، همچنان که خود او بهشتی است مثل هستهی خرما که درخت خرما را به بار میآورد و آن درخت خرما، خرماهایی مشتمل بر هسته را به بار میآورد.»
آنچه از کلام او استفاده میشود این است که شجرهی طوبی اصول معارف حقیقی و اخلاق حسنه است که همهی اینها زینت و غذا و لباس نفوسِ قابلاند. همانطور که آنچه بر زمین است زینت و غذا و لباس زمین است و چون زمینِ این درخت، نفوس ماست و خداوند آن را در نفوس ما غرس کرد و زینت داد حتماً سنخ آن از سنخ آراستنیهای علوم و معارف و اخلاقهای نیکوست و آن غذای ما است زیرا غذای نفس، علوم و لباس نفس، تقوی است.