تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

نحوه‌هایی از نفس قبل از حدوث بدن و بعد از باقی ماندن بدن

نحوه‌هایی از نفس قبل از حدوث بدن و بعد از باقی ماندن بدن(244)
روشن شد که انسان قبل از وجود نفسانی وجودی داشته که حدیث نبوی به آن دلالت دارد و افلاطون نیز به آن معتقد است، هرچند فلاسفه‌ی مشاء آن را رد کردند و علت رد کردن آن‌ها این بوده که گمان می‌کردند نفس از جهت نفسیت بر این بدن مقدّم است درحالی که قبلا اشاره شد که منظور افلاطون چنین نبوده بلکه حق این است که برای نفس قبل از این‌که به صورت نفس ناطقه درآید نحوه‌های دیگری از وجود بوده که بعضی از مراتب آن وجود در این نشئه‌ی دنیایی هست و بعضی قبل از این دنیا و بعضی از قسمت‌ها بعد از این نشئه خواهد بود، آنچه از نفس مربوط به این دنیاست مقداری حیوانی و مقداری نباتی و به اضافه‌ی زمان و مکان است، آن‌چه قبل از این نشئه هست مراتب مثالی و مراتب عقلی و علمی است و آنچه بعد از این نشئه هست مراتب مثالی و مراتب عقلی و علمی است و از آنچه بعد از این دنیا هست، بعضی حیوانی حسی - حسی مثالی - و بعضی نفسانی خیالی و بعضی عقلی قدسی است و ریشه‌ی تفاوت انواع انسان در حشر، همین مسئله‌ی اخیر است.
آنچه تا حدی صحبت ما را تأیید می‌کند سخن محی الدین بن عربی در باب 284 فتوحات است که می‌گوید: «روح انسانی را خدا آفرید درحالی که مدبّر صورت حسیه‌ای بود غیر از صورتی که در این دنیا یا در برزخ یا در دار آخرت هست، اولین صورتی که نفس به خود گرفت صورتی بود که به وسیله‌ی آن با ربّ خود میثاق کرد و اقرار به ربوبیت نمود سپس از آن صورت به همین صورت جسمانی دنیایی تنزل کرد و محبوس به این شد - از چهار ماهگی تا ساعت مرگ - و از وقت مرگ تا وقت سئوال به صورت دیگر درخواهد آمد و چون وقت سئوال برسد از این صورت به صورت جسدی درمی‌آید که آن صورت را در حال مرگ داشت - جسد زنده می‌شود با سنخیتی از سنخ قیامت - و از مردم در این حال قدرت تشخیص از طریق چشم و گوش گرفته می‌شود مگر آن‌هایی که خداوند به این مشاهده و کشف مخصوصشان گردانیده، از نبی و ولی. سپس بعد از سئوال، روح به برزخ می‌رود و به صورتی که مخصوص برزخ است در می‌آید و در برزخ محشور می‌شود و در آن صورت می‌ماند که این صورتْ عین برزخ است، نه این‌که برزخ چیزی است و این صورت چیز دیگر و برزخ ظرف آن باشد. مرگ و خواب در این حالت یکسان است و در این حالت باقی می‌ماند تا نفخه‌ی بعث دمیده شود. سپس از آن صورتِ برزخی مبعوث می‌گردد و به صورتی که در حین مفارقت از دنیا داشت، درمی‌آید، اگر سئوالی به عهده‌ی او دیگر نمانده بود - اگر سئوالی هم باشد در بعث و حشرِ اکبر جواب می‌دهد - در هیئتی که با آن هیئت داخل بهشت می‌شود، محشور می‌گردد و اگر از سئوال فارغ باشد به صورتی که با آن صورت داخل بهشت یا آتش می‌شود، محشور می‌شود، هرچند که اهل آتش همگی مورد سئوال هستند - زیرا خودِ سئوال یکی از انواع عذاب است ولی محاسبه برای آن‌ها - تمام است برای آن‌ها چون داخل جنت شدند و در آن‌جا استقرار یافتند دعوت به رؤیت می‌شوند(245) و ندا می‌شود جمع شوید در شکل و شمایلی که رؤیت عملی شود، حال چون برگشتند و در صورتی مناسبِ بهشت جمع شدند، حکم صورتی را که بر آن درآمده‌اند برایشان جاری می‌سازند و در بازار بهشت وارد شوند و صورت‌های نیکویی ببینند و بهترین را برمی‌گزینند و در آن صورت محشور می‌شوند و دائما در بهشت از صورتی به صورتی محشورند تا اتِّساع الهی را متوجه شوند، هرچند صورتی غیر از تجلی نفس نمی‌پذیرند.
اگر این مطلب را که مغز معرفت است بدانی می‌شناسی که هم‌اکنون نیز چنین هستی، در هر نَفَسی که می‌کشی در موطنِ حالی که بر آن هستی محشور می‌شوی، لیکن از آن محجوبی هرچند انتقال احوالاتی را که دائما ا زآن‌ها - چه در ظاهر و چه در باطن منصرف می‌شوی - حس می‌کنی لکن نمی‌دانی که آن‌ها صورت روح تو است که داخل آن می‌شوی و در واقع هر لحظه به صورت جدیدی محشور می‌گردی و عارفان آن حالات را صُوَر صحیحِ ثابت و پایدار می‌بینند و عارف قیامتش را - با رؤیت احوالات خود - جلو می‌اندازد آن قیامتی که همه مردم به آن برگشت می‌کنند و عارف در همین دنیا خودش و اعمالش را وزن می‌کند و در همین دنیا خود را قبل از انتقال محاسبه می‌کند همچنان که فرمود: «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»(246) و ما- عارفان اهل شهود- از این محاسبه، شهودات عظیم و نفعهای زیادی برده‌ایم.» پایان سخن ابن عربی.
این عبارت را در عین طولانی بودن نقل کردیم زیرا فایده‌هایی در آن دیدیم و اتفاق نظری که بین شهود او و نظرات ما در اکثر موارد دیده می‌شود، هرچند در بعضی موارد نظرات متفاوت است و این بخاطر عادت عارفان است که فقط اکتفا می‌کنند به درک وجدانی و شهود عرفانی خود - حال چه با مبانی استدلال موافق باشد و چه نباشد - و ما بر آنچه مبانی برهانی بر آن صحّه نگذارد، تکیه نخواهیم کرد.
تذکر: ای سالک راغبِ دار کرامتِ حق تعالی، متوجه باش که خداوند امور جسمانی و صور مادی را مثال‌هایی برای امور روحانی قرار داده همچنان که امور روحانی مثالهایی است برای عالم عقلی و علمی، مانند دلالت علت حقیقی بر معلول و دلالت ناقص بر کامل و دلالت صورت بر حقیقت، زیرا که همه‌ی این عوامل مطابق و محاذی همدیگرند و همه منازل‌اند به سوی حق تعالی و همه‌ی این‌ها صورت اسماء الهیه‌اند که نازل شده‌اند و اول به عالم عقول مقدسه و انوار مجرده‌ی الهی و علوم تفصیلی او نازل شده‌اند سپس به عالم صور نفسانی و مَثَل مقداری تنزل یافته و سپس به عالم صور مادی نازل شده و همچنین که صدور و نزول از مبدأ اعلی به این منوال است، رجوع و حشر به سوی او و ورود بر او نیز بر همین منوال و بر سبیل صعود خواهد بود، برعکس ترتیب نزول.