تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

محل دردها و عقوبات در آتش

محل دردها و عقوبات در آتش(472)
چون روشن شد حقیقت جهنم به حسب ماده و صورت، حقیقت مرکّبی از دنیا و آخرت است، معلوم می‌شود ماده‌اش عدم‌ها و شرورِ دنیوی و صورتش حضور این اَعدام و شرور در نزد نفس است به صورت ادراکی دردآور از جهت تعلق و توجه نفس به دنیا.
این را هم باید بدانی که محل عذاب نه فقط امر بسیطی چون بدن است و نه فقط نفس ناطقه است و نه منحصراً نفس حیوانی است. بدن و جوارح موضع درد نیستند زیرا دردها مثل برودت و حرارت از اضداد و اعدام‌اند و برای جسم این حالات ذاتی است و صفتِ کمالی جسم است - بدن از آن‌جهت که جسم است اضداد را می‌پذیرد و در واقع گوارای وجود اوست - مثلا اگر جسمی دو قسمت شود دیگر دو جسم جدید است نه این‌که یک ذات واحدی است که صفات متضادی بر آن عارض شده و آفت برای ذاتش باشد، برعکس نفس که جامع ادراک‌های متضاد است که با یک ادراک متضرر و با دیگری منتفَع می‌شود. لذا جسم هرچند وارد جهنم می‌شود ولی عذاب برای جسم نیست چون برای جسم حرارت و برودت فرق ندارد و گاهی مثل خدمه‌ی جهنم از بودن در جهنم لذت می‌برد و یا مثل صاحب شغل‌های متعفن در دنیا که از آن عفونت‌ها آزاری نمی‌بیند و یا مثل قوا و جوارح نفس در موقعی که خداوند آن‌ها را محل انتقام قرار داده - قوه‌ی واهمه از انتقام و خشم لذت هم می‌برد ولی عقل است که اگر در صحنه باشد ممکن است از آن معذّب گردد - و لذا درد برای نفس از آن‌جهت که چیزی دیگر را می‌طلبد و حال چیز دیگری را می‌یابد، به وجود می‌آید. به این جهت نفس ناطقه یعنی روح الهی محل درد نیست زیرا روح الهی محل حکمت و معرفت است و در دنیا و آخرت سعید است و اصلاً از عالم شقاوت نیست که برای او بهره‌ای از شقاوت باشد مگر این‌که خداوند نفس حیوانی را چون مرکبی برای او قرار داد در حالی که نفس حیوانی می‌تواند در تسخیر نفس ناطقه باشد و نفس ناطقه می‌تواند به وسیله‌ی آن در صراط مستقیم حرکت کند، اگر نفس حیوانی او را اجابت کرد مرکبِ رام و ریاضت‌کشیده‌ای است ولی اگر بر او تمرد کرد چارپای سرکشی است که هر وقت راکب اراده کرد آن را به طرف جاده بکشاند بر او چموشی می‌کند و به طرف راست و چپ و افراط و تفریط می‌رود و بر راکب لازم است که آن را ریاضت بدهد و ادب کند تا ذاتش تغییر کند و موافق اراده‌ی او شود.
اما در مورد عذابِ نفس حیوانی: اگر معصیت به جهت نفس حیوانی بود آن شهوت و غضب برای نفس حیوانی گناه و معصیت نیست زیرا که این‌گونه افعال برای او کمال است و متمم نفس اوست و با همین حرکات در واقع تسبیح و تقدیس خدا را انجام می‌دهد و در انجام این معاصی قصدش هتک حرمت حق نیست بلکه همه‌ی این حرکات به جهت طبعش جریان دارد ولکن این حرکات موافق اراده‌ی صاحب و راکبش نیست و همین مسائل است که باید دقیق مورد بررسی قرار گیرد تا معلوم شود حقیقتاً محل دردها و عقوبت‌ها کجاست؟ محل آلام مثل چیز مرکبّی است که از دو امر ترکیب یافته که عبارت است از نفس آدمی که متصل به نفس حیوانی شده قبل از آن‌که عقل بالفعل گردیده باشد، این نفس، حد وسط و برزخی است که جامع طرفین است - بین عالم طبیعت و عالم عقل - و به همین دلیل محل عقوبات است از آن جهت که نفس حیوانی است و مدرِک دردها و عقوبت‌هاست از آن‌جهت که نفس ناطقه است. حال چون عِقاب در قیامت واقع شود، بر نفس حیوانی واقع می‌شود به جهت مخالفتش با نفس ناطقه در راه حق. مثل وقتی که چهارپا را راکبش به جهت چموشی می‌زند. مگر نه این‌که محل حدود شرعی برای زنا و سرقت و غیره نفس حیوانی است که درد قتل یا قطع دست و یا تازیانه را حس می‌کند، به طوری که حدود به جسم اصابت می‌کند و درد به نفسِ حساسِ متخیله پایدار است؟
اما نفس ناطقه یعنی جوهر عقلی مدرِک عقلیاتِ محض که از مکان عالی و شریف خود تغییر نمی‌کند، او بر شرافت در عالم خود و بر سعادت دائمی خود مستقر است. زیرا که نفخه‌ای است از روح الهی و در اکثر مردم چنین مرتبه‌ای موجود نیست. برعکس نفس حیوانی که همه‌ی انسان‌ها اعم از شقی یا سعید از آن بهره‌ای دارند. اگر نفس حیوانی مطیع و رام باشد در قیامت در باغ‌های بهشت و مراتع در راحتی و خوشی است و اگر عاصی و سرکش باشد عذاب می‌بیند و به بند کشیده می‌شود. اما جوارح و اعضاء در جهنم همواره در نعمت‌اند مثل خدمه‌ی جهنم و این انسان است که خود را به وسیله‌ی آن اعضاء در درد و سختی حس می‌کند، درحالی که اعضاء در درد نیستند مثل مریض وقتی که خواب است و حس در نزد او موجود است و زخمی که در بیداری از آن آزار می‌دید در عضو موجود می‌باشد با این حال آن نفس در خود دردی احساس نمی‌کند زیرا آن‌که دارای درد بود از عالم شهادت به عالم برزخ منصرف شده ولی چون با بیداری به عالم شهادت برگشت و به منزل حواس نزول کرد باز درد به او برمی‌گردد. حال اگر صورت دردآور، صورتی برزخی باشد در خواب هم نفس را آزار می‌دهد مثل نگرانی‌های سخت و یا شادابی‌های روح که با نفس به برزخ منتقل می‌شوند و همچنین است در آخرت.
خلاصه‌ی سخن این‌که در برزخ و قیامت آن نفس حیوانی معذب است که مطیع عاقله نبود و آن عاقله‌ای معذب است که نتوانست نفس حیوانی یعنی غضب و شهوت را رام کند و سوختن بدن برای نفس عذاب است، پس آن جنبه‌ی انسانی معذب است که نتوانست جنبه‌ی حیوانی خود را رام کند.