تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

ماهیت بهشت و دوزخ

ماهیت بهشت و دوزخ(413)
جنّت: همچنان که کتاب و سنت و برهان و کشف دلالت دارد، جنت دار بقاء و دار سلامی است که نه آن را مرگی هست و نه بیماری و سختی و زوالی، دار کرامت است. افراد آن هر آنچه را که بخواهند و یا از آن لذت ببرند دارا هستند. جایی است که ساکنان آن همسایه‌ی خدایند و دارای مراتب متفاوت‌اند. عده‌ای به تسبیح و تکبیر و تقدیس خداوند متنعَّم‌اند و در جمع ملائکه‌ی مقربین هستند و عده‌ای به لذات محسوسه متنعَم‌اند، مثل انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و نکاح حور العین و لباس‌های حریر و ... هر کدام از آنچه می‌خواهند لذت ببرند، لذت می‌برند و آنچه را همّتشان به آن تعلق می‌گیرد اراده می‌کنند. فراموش نشود که مبانی وجودات در عالم جنت، امور ادراکی و جهات فاعلی است و امور قابلی در آن‌جا دخالتی ندارد. زیرا در آن‌جا امور مادی و حرکت و تجدد و انتقال راه ندارد. در آن‌جا وجودات صوری بدون ماده موجوداند.
نار: نار دار خفت و بیماری و غم و درد و تشنگی و گرسنگی و تجدد عذاب و تبدّل پوست است، در آن‌جا نه مرگ و نابودی هست و نه حیات، نه مرگ در آنجا جاری می‌شود تا از عذاب رهایی یابند و نه عذاب تخفیف می‌یابد، اهل آتش مشرکان و کفاری سیاه‌روی هستند. ولی بالاخره گناهکارانِ اهل توحید با درک رحمت و نیل به شفاعت از آتش خارج می‌شوند و در روایتی از ائمه‌ی ما(ع) هست که به هیچ‌یک از اهل توحید درد و آزارِ آتش برخورد نمی‌کند و تنها خداوند هنگام خروج از آتش به آن‌ها دردی می‌دهد که حاصل اعمال خود آن‌هاست زیرا فرمود: «وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ»(414) من ظلم کننده به بندگانم نیستم. وقتی از آتش خارج شد احساس درد می‌کند مثل ترک عادت که موجب درد است و این روایت با اصول عقلیه‌ی ما مطابقت دارد، زیرا نفس عارف به توحید، به نور یقین منور است و از عالم سِفلی بالاتر است و آتش داخل در محل ایمان و معرفت نمی‌شود. و آتش فقط بر بدن و پوست سلطه می‌یابد. چنانچه رسول خدا(ص) فرمود: «النّار لا تأکل محلّ الایمان» آتش محل ایمان را نمی‌خورد. و حال کافران و مشرکینِ مقیم آتش چنین است که می‌فرماید: «لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً * إِلاَّ حَمیماً وَ غَسَّاقاً»(415) در جهنم آن‌ها خنکی نوشیدنی نمی‌چشند، مگر آبی جوشان و چرک. و اگر طعامی بطلبند «زقّوم» نصیب آن‌ها می‌شود و اگر آب طلب کنند آبی چون مسّ ذوب شده می‌نوشند. از مکانی دور و دور افتاده فریاد سر می‌دهند و در جواب گفته می‌شوند «اخْسَؤُا فیها وَ لا تُكَلِّمُونِ»(416) رانده شوید، «چخ»، و سخن نگوئید. فریاد می‌زنند ای مالک جهنم مرگ ما را برسان! و او می‌گوید: «إِنَّكُمْ ماكِثُونَ»(417) شما ماندنی هستید.
لازم است گفته شود بهشتی که حضرت آدم به جهت خطا از آن خارج شد، بهشت ارواح بود که در نزد اهل معرفت و شریعت به «موطن عهد» موسوم است و آن بهشتی که به متقین وعده داده شده، جنت برزخ است. این جنت بعد از انقضاء حیات دنیوی برای افراد انسانی حاصل می‌شود و برای همه بعد از خرابی دنیا و به انتهاء رسیدن حرکات واقع می‌گردد. جنت نزولی و صعودی در حقیقت و مرتبه‌ی وجودی متفق‌اند و هر دو دار حیات ذاتی و وجود ادراکی صُوْری هستند بدون هرگونه تضاد و زوال، به این صورت که هر دو از نظر مبادی وجودی و غایات، محاذی همدیگر و از نظر ترتیب عکس یکدیگراند و همچنان که می‌دانید مرگ ابتدای حرکتِ رجوع نفس آدمی به سوی الله تعالی است. همچنان که حیات طبیعی انتهاء حرکت نزولی برای نفس است و عرفاء و حکما این دو سلسله‌ی نزولی و صعودی را به دو قوس دایره تشبیه کرده‌اند. با توجه به این که حرکت رجوعی در راهی غیر از راه اولی است و هر درجه از درجات قوس صعودی مقابل همان مرتبه در قوس نزول است ولی نه عین آن مرتبه، هر چند هر دو از یک جنس هستند.
حال که این نکته را دانستی، آگاه باش که جنت، دو جنت است. یکی «جنت محسوس» و دیگری «جنت معقول». همچنان که خداوند فرمود: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»(418) و برای آن‌کس که از مقام پروردگار خود خوف دارد دو بهشت است. و این‌که فرمود: «فیهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ»(419) در آن دو جنت از هر میوه‌ای دو جفت است. اشاره به آن دو جنت دارد.
در فلسفه در امور عامه بحث اثبات عالم عقلی که مشتمل بر صور عقلی و مُثُل نوری است و مطابق جمیع انوار خارجی است به طور مفصل طرح شده است و اثبات این‌که عالم صُوری حسی مشتمل بر صُوَر حسی مجرد از ماده است نیز گذشت و همه مطابق آیات فوق است که بحث از دو جنت به میان می‌آورند. جنت محسوس نصیب اصحاب «یمین» و جنت معقول نصیب «مقربین» که علّیون هستند خواهد شد و آتش نیز دو آتش است، آتش محسوس و آتش معنوی که آتش محسوس نصیب کفار و آتش معنوی نصیب منافقین متکبر خواهد شد و آتش محسوس مربوط به بدن و آتش معنوی مربوط به قلب است و روشن است که هم بهشت و هم جهنم محسوس هستند. که یکی صورت رحمت و دیگری صورت غضب الهی است چنانچه خداوند فرمود: «وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبی‏ فَقَدْ هَوى‏»(420) و هرکس را غضب من بر او فرو آید تباه گشت و البته رحمت خداوند ذاتی او و غضب‌اش عارضی است. چون فرمود: «سَبَقَتْ رَحْمَتِی غَضَبِی»(421) یا فرمود: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْ‏ءٍ»(422) و بر همین اساس خلقت جنت ذاتی است ولی خلقت جهنم بالعرض است. - اگر معصیت نبود ناری نبود - آخرت در این عالم نیست بلکه در باطن آسمان و زمین است. - مثل نفس که در باطن تن است - ولی هرکدام از بهشت و دوزخ در این دنیا مظاهر و مرائی دارند و بر این اساس باید اخبار وارده که محل بهشت و دوزخ را مطرح کرده، به مظاهر بهشت و دوزخ حمل شود نه این‌که تصور کنیم منظور از آن روایات محل حقیقی بهشت و دوزخ است. چنانچه رسول الله(ص) فرمودند: «بین قبر و منبر من باغی از باغ‌های بهشت است.» و یا فرمودند: «قبر مؤمن باغی از باغ‌های بهشت است و قبر منافق گودالی از گودال‌های جهنم» و می‌فرمودند: «در کوه اروند چشمه‌ای است از چشمه‌های بهشت.» لذا هر خبری که متذکر می‌شود که فلان مکان از مکان‌های دنیا، محل جهنم یا بهشت است، مراد یا باطن آن مکان است، مثل این‌که گفته می‌شود: جنت در آسمان هفتم و دوزخ زیر آسمان است و تا دنیا خراب و باطل نشود، ظاهر نمی‌شود و تا بنای ظاهر منهدم نگردد بنای باطن آباد نمی‌گردد و یا مراد ظهور و رقیقه‌ای از جنت و نار است. مگر نمی‌بینی آئینه را که محل ظهور صور حسی است درحالی که صورت‌های حسی در آن‌جا موجود نیست؟ همچنین بعضی از مواضع دنیا مظهر بهشت و دوزخ‌اند و همچنان که فرد بینا در آینه صورت را می‌بیند صاحب کشف نیز بین قبر و منبر رسول الله(ص) باغی از بهشت را مشاهده می‌کند و یا در وادی برهوت گودالی از جهنم را مشاهده می‌کند و اساساً خودِ طبیعت در حقیقت آتشی است غیر محسوس که اجسام را آتش می‌زند و بدن‌ها را ذوب می‌نماید و پوست‌ها را تحلیل می‌برد و تبدیل می‌کند.