تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

دلایل مغایرت مزاج از نفس

دلایل مغایرت مزاج(44) از نفس
1- بدن حیوان مرکب از عناصری است که با هم الفت گرفته‌اند و لازم است نفسی باشد که عامل این الفت گردد و به همین جهت چون مرگ فرا رسد بدن از هم متلاشی می‌شود زیرا عامل الفت از بدن منصرف شده است.
2- در حالت بیماری گاهی بدن انسان تعادل خود را از جهت کارکرد اعضاء از دست می‌دهد و به اصطلاح مزاج از سلامت خارج می‌شود ولی پس از چندی به صحت و سلامت باز‌می‌گردد، پس باید عاملی در میان باشد که مزاج را به حالت صحت برگرداند و مزاج نمی‌تواند چنین کاری را انجام دهد و از طرفی نمی‌شود آن نیرو خارج از بدن باشد زیرا هر فعل و انفعالی که در بدنِ حیوان انجام می‌گیرد‌ باید به وسیله‌ی نیرویی متعلق به بدن انجام گیرد و این نیروی کنترل‌کننده و مدبّر، باید همان «نفس» باشد که غیر از مزاج است.
3- گاهی انسان خسته شده است یعنی نظام ارگانیکی بدن که همان مزاج باشد، اجازه‌ی ادامه‌ی کار را به او نمی‌دهد با این‌حال محرّکی هست که بدن را فرمان می‌دهد و تسلیم ناتوانی مزاج نمی‌شود، مثل وقتی که در دامنه‌ی کوه به طرف بالا در حرکتید و در عین خستگی بدن، نفس ناطقه‌ی شما بدنتان را به طرف بالا به حرکت فرمان می‌دهد و تحریک می‌کند.
4- ادراک‌کردن به خودی خود بهترین دلیل بر مغایرت نفس با مزاج و دلیل تجرد نفس است، زیرا ادراک عبارتست از حضور مدرَک در ذات مدرِک. حال با توجه به این‌که نفس خودِ مزاج را هم درک می‌کند پس نفس غیر از مزاج است و از طرفی نفس به ذات خود عالم است در حالی‌که علم عبارت است از حصول معلوم برای عالم و حصول ذات برای ذات فقط در مجرد ممکن است که بُعد ندارد و اتحاد می‌تواند عملی شود، درنتیجه نفس واقعیتی است مجرد و چیزی است غیر از بدن و مزاج و لذا می‌تواند بدن و مزاج را درک کند.
سؤال: در نطفه‌ی انسان که هنوز نفسی پدیدار نشده، عامل ترکیبِ عناصر آن نطفه چیست و چه عاملی سبب می‌شود که مزاج، یعنی کیفیتی که در اثر ترکیب عناصر به‌وجود می‌آید، پدید آید؟
جواب: نفس اَبَوین در ابتدا سبب ائتلاف و حصول مزاجی مناسبِ با اولین ترکیب ماده‌ی بدن می‌گردد و سپس نفس به این بدن تعلق می‌گیرد و از این به بعد نفس جنین موجب پیدایش مزاج جدید گشته و حافظ و مربی آن است.
سؤال: حال که برای حیوان و نبات و انسان نفس قائلیم و می‌گوئیم نفسِ حیوانی خواص نفسِ نباتی را دارد به اضافه حس و حرکت، آیا این بدین معنی است که نفس حیوانی ترکیبی از نفس نباتی به اضافه‌ی حس و حرکت است؟
جواب: عمده‌ی مطالب این است که بدانیم هر نفسی اعم از نباتی یا حیوانی یا انسانی یک نفس واحد است منتها نفس حیوانی کامل‌تر از نفس نباتی است و در انسان یک نفس به نام نفس ناطقه وجود دارد و کلیه‌ی قوای جسمانی و نیروهای نفسانی مثل نموّ و تغذیه و حسّ و حرکت همه‌، شئون و پرتو نفس انسانی هستند به این معنا که نفس ناطقه یک حقیقت جامعی است که کلیه‌ی نفوس نباتی و حیوانی و قوای نفسانی در حیطه‌ی وجود او قرار گرفته و اوست که از نظر قدرت و فکر و تعقل به نام قوه‌ی عاقله و در مرتبه‌ی تَوَّهُم، به نام قوه‌ی واهمه و در مرتبه‌ی تخیل به‌نام قوه‌ی خیال نامیده می‌شود و آن است که مبدأ احساس و تحریک در بدن است.
سؤال: چرا نمی‌توان پذیرفت که نفس یک قوه بیشتر ندارد و همان یک قوه هم عامل تولید و هم تغذیه و نموّ می‌باشد؟
جواب: چون گاهی این قوا متضاد با یکدیگرند، مثلا در دوران پیری و کهولت، تغذیه برقرار است ولی نموّ متوقف گشته، پس باید نموّ غیر از تغذیه باشد و این است معنی تعدد قوای نفس.