زمان تعلق نفس به بدن(60)
شیخ الرئیس میگوید: «وقتی قلب و مغزِ مولود تکوّن یافت، نفس ناطقه به بدن تعلق میگیرد، هرچند این نفس در عین مجرد بودن قادر بر ادراک معقولات نیست» چون حقیقتاً نفس به تدریج تکامل مییابد تا نفس ناطقه بالفعل گردد و همین طور که نفس کامل میشود کلیهی قوا و لوازمِ آن نیز به تدریج تکامل مییابد تا جایی که قادر بر ادراک معقولات گردد - غالبا چهل سالگی - پس آنچه در ابتدا به بدنِ مولود تعلق میگیرد استعداد درک معقولات است.
خواجه نصیرالدین طوسی«رحمةاللهعلیه» در مقام مثال میفرماید: عقل فعّال مانند شعلهی آتش است و نفس مانند قطعه ذغالی که در مجاورت آن قرار گیرد، نخست از حرارت آتش متأثر میشود و به مرور آتش میگیرد تا بالاخره تمام اجزائش مشتعل میشود و کار آتش را انجام میدهد و اصلا آتش میشود و آثار صادره از مقام عقل را در نبات و حیوان و انسان مشاهده میکنیم و به حکم قاعدهی کلی که تمام مراتب نازله در مرتبهی کامله به نحو بساطت وجود دارد، حتی قوهی ناطقه در انسان همان قوهی حیوانیه است که در صراط استکمال قرار گرفته و به قوهی ناطقه رسیده و فانی در ذات انسان شده و در این مرتبه آن قوهی حیوانیه دیگر انسان است، همینطور قیاس کن اتحاد نفس ناطقه را با عقل فعال و اعضاء بدن ما شرایطی هستند که بعضی قوا در این شرایط میتوانند در آنها بروز کنند و گرنه اصل قوا در مقام نفس با نفس متحداند و به همین جهت است که در عضو فلج شده که شرایط بروز قوهای از نفس را از دست داده است، نفس ظهور و بروز و تصرف ندارد.