تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

قیامت صغری و کبری

قیامت صغری و کبری(287)
قیامت صغری همان است که حدیث مشهورِ «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ»(288) بدان اشاره دارد و مشخص است که از چه زمانی شروع می‌شود. ولی قیامت کبری است که زمانش مبهم است و کسی که ادعا کند وقت آن را می‌داند، دروغ‌گو است. زیرا پیامبر(ص) فرمود: «كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ»(289) تعیین‌کنندگان وقت دروغ‌گو هستند. هرچه در قیامت کبری هست در قیامت صغری هم هست و کلید علم به قیامت و معادِ خلایق، معرفت نفس و معرفت به مراتب آن است. مرگ مانند ولادت است و قیاس کن آخر را به ابتدا و ولادت کبری را به ولادت صغری. خداوند فرمود: «ما خَلْقُكُمْ وَ لا بَعْثُكُمْ إِلاَّ كَنَفْسٍ واحِدَةٍ»(290) ما خلق نکردیم شما را و مبعوث نکردیم شما را مگر مانند یک نفس واحد و شکی نیست که قیامت با ارتفاعِ حُجُب و ظهور حق، پیدا می‌شود. - خداوند در این دنیا به عنوان رازق و یا ساتر ظهور می‌کند ولی در قیامت به عنوان واحد قهّار ظهور می‌کند - و هر چیزی در قیامت به صورت ذاتی حقیقی‌اش ظهور می‌کند.
پس اگر کسی اراده کرد که معنی قیامت کبری را دریابد و متوجه ظهور حق به وحدت حقیقیه و برگشت همه‌ی اشیاء به سوی حق شود و فناء هویت جزئی اشیاء را در حق بفهمد، - با دمیدن صور - به صعق نمی‌افتد. همان‌طور که خداوند فرمود: «فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»(291) که «اِلاَّ مَن شاء الله» یعنی کسانی که خدا می‌خواهد در صعق قرار نمی‌گیرند. و این‌ها همان‌هائی هستند که قیامت کبرایشان جلو افتاده است. و نیز خداوند می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(292) و میراث و بقایای آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است. و یا فرمود: «كُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ ...»(293) هر چیزی در هلاکت است مگر وجه خداوند و در خبر صحیح نیز وارد است که «همه‌ی موجودات حتی ملائکه و جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و ملک الموت می‌میرند و سپس برای فصل و قضاء عود می‌کنند» پس باید در اصولی که قبلا مطرح شد از بدو تا ختم تأمّل شود که گفته شد، هر سافلی به عالی خود توجه دارد و هر چیزی به اصل خود رجوع می‌کند و هر صورتی به حقیقت خود برگشت می‌نماید و مطرح شد که طبق حرکت جوهری کلیه‌ی موجوداتِ طبیعی و نفسانی به سوی غایت خود در حرکت‌اند، همچنان که هر معلولی به علت خود رجوع دارد.
کسی که قلبش به نور یقین منور باشد تبدیل اجزاء و اعیان و نفوسِ عالم را هر لحظه مشاهده می‌کند که همه چیز در حال تبدیل است و هیچ موجودی نیست مگر این‌که رجوع الی الله دارد حال یا با موت و یا با فناء و یا با استحاله و یا با انقلاب و یا با صعق. مسلما هر حرکتی را مقصدی هست که بالاخره بدان منتهی می‌شود و هر انتهایی هم غایتی دارد تا آن حد که آن غایت را غایتی نیست. همچنان که همه‌ی ابتداها به یک ابتدایی ختم می‌شود که هر مبدئی از او منشعب شده و هر اثری از او منشأ گرفته است. کسی که شاهد حشر جمیع قوای انسانی است - در عین تفاوت و تباینی که بین آن‌ها اعم از ادراکی و تحریکی هست - متوجه است که همه‌ی قوا به ذاتِ واحدِ بسیطِ روحانی منتهی می‌شوند و رجوع همه‌ی آن‌ها به سوی نفس و استهلاک آن‌ها در نفس است و در آخرت هم آن قوا از نفس منبعث می‌شوند ولی با صورتی افضل و ارفع از آنچه بود و به همین قیاس تصدیق رجوعِ خلایق به سوی حق و پس از آن، ایجاد آن‌ها به صورتی اکمل و ارفع از نشئه‌ی اوّلی خواهد بود.
همان‌طور که از روح انسانی قوا در بدن تشعشع می‌یابد و انوار آن قوا با مرگ از زندان مظاهر به نفس رجوع می‌کنند و سپس همان قوا در آخرت از نفس منبعث می‌شوند، موقعیت این عالم و موجوداتش از سماوات گرفته تا ارض و آنچه در آن است، در آخرت نیز همین‌طور است. سپس رجوع همه به سوی حق خواهد بود به طریق طی سماوات و ویران شدن کواکب و جبال و قبض زمین و ما فیها و مرگ خلایق و قبض ارواح، همچنان که خداوند فرمود: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی‏ یَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»(294) تدبیر می‌کند امر زمین را از آسمان، سپس بالا رود به سوی او در روزی که مقدارش هزار سال است از آنچه می‌شمرید. و همه به سوی او رجوع نموده و نحوه‌ی وجودی دیگر با آن‌ها همراه می‌شود، بر وجه قیام و بقاء ابدی و بدون زوال. همچنان که خداوند فرمود: «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلین»(295)به همان شکل که آفرینش را آغاز کردیم بازمی‌گردانیمش. وعده‌ای است بر ما و ما انجام می‌دهیم. کسی که این شهد را نچشیده است حال چه از علماء ناظرینِ غیر واصل باشد یا از مغرورین به عقل ناقص عادی یا از محجوبینی که به گرد صور ظاهری می‌گردد، باید انبیاء و اولیاء را در آنچه گفته‌اند تصدیق کند و باید به غیب ایمان بیاورد مثل ایمان شخص نابینا به گفته‌ها و راهنمائی‌های راهنمایش و هیچ چیزی از آن را انکار ننماید. از ضعف ایمان به روز آخرت و انکار پیامبران، به خدا پناه می‌بریم.
از طریق برهان و با کشف تشعشعات نورانی آیات قرآن و از طریق طلوع شمس عرفان مشخص شد، اعیان و صورِ عالم همواره در حال تبدّل و تغییرند و هویات و تشخصّات آن‌ها دائماً زایل می‌گردند و در هر لحظه جدیدند. همچنان که خداوند فرمود: «بَلْ هُمْ فی‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ»(296) کافران از خلق جدید در غفلت و پوشش هستند و یا فرمود: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ»(297) کوه‌ها را ساکن و ثابت می‌بینند درحالی که چون حرکت ابرها در حرکتند و خداوند است که مقصد همه‌ی این حرکات است و فرمود: «وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(298) و «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ»(299) و «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»(300) و میراث آسمان‌ها و زمین به دست اوست همچنان که سیر و حرکت امور به سوی اوست. همچنان که ملکوت هر شیئ که مرتبه‌ی نورانی هر شیئ باشد به دست اوست و صورت اشیاء نیز به او رجعت و برگشت دارند.