دین نسخهای را تجویز میکند که انسان میتواند از طریق عمل به آن از ناملایمات زندگی دنیا رهایی یابد. اگر انسان این معرفت و بینش را پیدا کند که نعمتهایی که در اختیار دارد از آنِ او نیست، بلکه امانتی است که خداوند به او عطا کرده، هرگز در صورت از دست دادن آنها ناراحت نمیشود. به راستی اگر یکی از دوستانتان کتابی را برای یک شب به امانت در اختیار شما بگذارد و بعد پس بگیرد، شما غصه دار میشوید؟ انسان باید باور کند که آنچه در این دنیا است از آن خدا است و به امانت در اختیار او گذاشته شده تا از آنها استفاده کند، هر زمان هم که حکمت خدا اقتضا کرد آن را پس میگیرد. بنابراین، درکِ این مطلب که نعمتهای دنیایی از آن خدا است، موجب راحتی انسان میشود.
﴿ صفحه 166﴾
بدیهی است که فرد ملحد و کسی که خدا را قبول ندارد، نمیتواند این اعتقاد را داشته باشد. این باور و اعتقاد تنها در سایه دین تحقق پیدا میکند و انسان باید خداشناس باشد تا بتواند از این دارو، که همانا معرفت و ایمان است، استفاده نماید.
نکته دیگر این است که نعمتهای خدا بیهوده و عبث در اختیار ما قرار داده نشده است. خداوند برای آزمایش بندگان خود، نعمتهایی را در اختیار آنان قرار داده است تا اولا ببیند آیا قدر این نعمتهای الهی را میدانند، و ثانیاً آیا در صورت باز پس گرفتن آنها، صبر پیشه میسازند یا بی تابی میکنند.
دین به ما میآموزد که اگر صبر کردید و شکر نعمت الهی را به جا آوردید، سعادت ابدی خواهید داشت؛ چرا که انسان با این کار، موجبات کمال معنوی خود را فراهم میسازد. کسی که این معرفت را داشته باشد، از همه حوادث عالم استقبال میکند؛ زیرا میداند آنها وسایل رشد و تکامل ابدی او خواهند بود.
امام صادق(علیه السلام) به عبدالله بن جندب و به همه شیعیان خودشان میفرمایند: صَبِّرْ نَفْسَکَ عِنْدَ کُلِّ بَلِیّة؛ آن گاه که برایت مشکلی پیش میآید، خودت را وادار به صبر کردن کن. انسان خواه ناخواه، در زندگی خود مشکلاتی دارد؛ مثلاً یکی از جان سوزترین مشکلات، داغ فرزند است که انسان را بسیار متأثر میسازد، هم چنین از دست دادن مال و ثروت نیز برای انسان بسیار گران تمام میشود؛ زیرا دل بستگی انسان به مال و فرزند بیش از سایر چیزها است. انسان باید در برابر این ناملایمات و بلاها صبر پیشه کند. البته ممکن است افرادی هم که اعتقادی به خدا ندارند توصیه به صبر نمایند، اما تفاوتی که بین آنها و آموزههای دینی وجود دارد این است که سخن آنها از روی بیچارگی و درماندگی است، در حالی که دین صبر را شیرین میکند؛ یعنی کاری میکند که انسان به راحتی آن را تحمل نماید. از دست دادن مال و فرزند در صورتی موجب ناراحتی انسان میگردد که انسان آنها را از آن خود بداند، اما اگر آنها را عاریه و امانتی از جانب خدا بداند، هیچ گاه از فقدان آنها ناشکیبا نمیشود.
هم چنین انسان باید توجه کند که خداوند این عاریه را بی حکمت در اختیار انسان نگذاشته است، بلکه فلسفه نعمتهای الهی، امتحان و آزمایش انسان است. هدف و فلسفه آزمایش الهی این است که انسان بر سر دو راهی قرار گیرد و با اختیار خود یک راه
﴿ صفحه 167﴾
را انتخاب کند. خداوند با قرار دادن انسان بر سر دو راهی، او را میآزماید که آیا در مقابل نعمت، شکر به جا میآورد یا نه، هم چنین وقتی نعمت را از او میگیرد آیا صبر پیشه میکند یا خیر؟ این دو آزمایش هم به نفع انسانها است؛ چرا که سربلند بیرون آمدن از آنها موجب سعادت ابدی ایشان خواهد شد.
چنین نگرشهایی تنها در سایه اعتقاد به خدا و پذیرش دین به وجود میآید. دین گوهر گران بهایی است که اگر آن را نداشته باشیم، از این معارف و آسایش و آرامش روحی برخوردار نخواهیم شد.
در این بخش از روایت، حضرت هم چنین مطلبی را درباره «خوف و رجا» نسبت به عذاب و رحمت الهی فرمودهاند که ما چون قبلا در این باره بحث کرده ایم، توضیح این جمله را به همان بحث احاله میدهیم.
﴿ صفحه 169﴾